#شهیدانه🕊
#شهیداحمدکاظمی🌷
همیشه از اول تا آخرش با یک پژو 405 بود آن هم از خودش. خاکی خاکی بود. هر وقت از مال دنیا حرف میزدیم، ناراحت میشد و میگفت: من از تنها چیزی که بیزارم، مال دنیاست.
یادم هست هر وقت میرفتم دفترش، درجههای سر شانهاش را درمیآورد و بدون درجه میآمد کنار من مینشست که یک وقت خودش را از من بالاتر نبیند.
حتی حاضر نبود از امکانات محل کارش برای ما استفاده کند. مثلا یکبار که رفته بودم تهران دفترش، اول اصرار کرد که زنگ بزنم محمد بیاید و شما را برای ناهار ببرد خانه ،که من قبول نکردم. بعد گفت پس ناهار را اینجا پیش من باشید و خلاصه نگهمان داشت. اما خدا شاهد است حتی یک ناهار اضافه هم سفارش نداد و سهم خودش را برای من آورد. وقتی به مسئول دفترش این قصه را گفتم، گفت: اصولا حاجی هروقت مهمون بهش برسه ناهار نمی خوره که نخواهد برای آنها سهمیه جدا سفارش بده.
🎤راوی: برادر شهید
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهیدآنه
#شهیداحمدکاظمی🌷
قلب که پاک شد، قلب که آرام گرفت
قلب که ساکت شد ساکت به معنای واقعی از اینکه از آلودگی های دنیا خودش رو دور کرد خدای متعال در اون جای میگیره
و قلبی که خدای متعال در اون جای گرفت همیشه حیات داره همیشه رو به جلو میره همیشه قدرتمنده...
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
#شهیدآنه🕊
#شهیداحمدکاظمی🌷
دلتون رو گرفتار این پیچ و خم دنیا نکنید؛ این پیچ و خم دنیا انسان رو به باتلاق می برد و گرفتار می کند؛
ازش نجات هم نمیشه پیدا کرد...
#شهیدآنه🕊
#شهیداحمدکاظمی🌷
قلب که پاک شد؛
قلب که آرام گرفت؛
قلب که ساکت شد ...
خدای متعال در او جای میگیرد،
و قلبی که خدای متعال در او جای گرفت؛
همیشه حیات دارد...🌷🕊