eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
7.3هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
در مکتب سردار سلیمانی پدر مهر و محبت و مهربانی دفترچه خاطرات فرزندان شهدا📝 پدر جان کجایی که یادت بخیر اسفند ماه حاج قاسم سلیمانی در مصلی بابل ... ◽️مهدیه رجایی‌فر مدافع حرم با بیان خاطره‌ای از دیدارش در اسفندماه سال گذشته با سردار می‌گوید: ◽️" در یادواره شهدای ابتدا به دیدارشان رفتم بعد از آن دلنوشته خواندم، وقتی به حضورشان رفتم ایستادند و دست‌شان را روی سینه‌شان گذاشتند من تعجب کردم و گفتم من دختر کوچک شما هستم☺️ ◽️گفتند البته که دختر کوچک من هستیدمن به خاطر که چنین دختری بزرگ کرده می‌ایستم؛ خیلی برایم جالب بود که یک سردار پر ابهت چگونه مرهم دل دختر شهید می‌شود.... ◽️در دیدار خصوصی که به حضورشان رسیدیم گفتم: ما دل‌مان به شما و قرص است خندیدند و سرشان را تکان می‌دادند؛ گفتم از و بابام خبری ندارید، ما فرزندان شهدا خیلی منتظر هستیم گفتند مطمئن باش باباتونو برمی‌گردونیم ◽️چون گریه کرده بودم برای اینکه دلجویی کنند یک انگشتر به من و به مادرم و برادرانم دادند. در دیدار به سردار گفتم: اگر ممکن است کنید گفتند: "برایت کتباً کنار عکس بابات نوشتم که شاهد باشه.‌.. یاد شهدای مدافع حرم و سیدالشهدای جبهه مقاومت سردار سلیمانی عزیز گرامی باد با ذکر آسمانی صلوات ♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️ کانال مکتب سردار سلیمانی مکتب شهادت و جاودانگی @maktabesardarsoleimani 🌷🌷🌷♥️🌷🌷🌷
در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، عمل شهید دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش ، از او خواست که فردا بیاید مدرسه ، هم با عصبانیت فرستادش پیش و گفت : این دفعه رو با برو ، چقدر من بیام تو رو بکنم . دستهای کبود را در دستش گرفت و گفت : دوباره به معلمات گیر دادی ، مگه نگفتم که کاری به کارشون نداشته باش ، که باشند، تو دَرست رو بخون ، ببین چطوری کتکت زدند . که هشت سال بیشتر نداشت گفت : برای چی باید چیزی نگم؟ مگه اونها نیستند؟ مگه تو نیومده باید داشته باشند؟ در دوران اختناق ستمشاهی، عکس شاه و فرح را از اول تمام کتاب‌هایش می‌کند و می‌گفت : دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز می‌کنم، چشمم به اینها بیفته! زمانی که کسی جرأت نمی‌کرد اسمی از خاندان بیاورد، که در این صورت سروکارش به و شهربانی می‌افتاد . ایستاده ‌بود کنار در مردم می‌خواستند بعد از‌ یک ‌اعتراض آرام، از خارج ‌شوند ، ناگهان ‌عکس را بالای ‌سر گرفت و فریاد زد :