eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
7.3هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
در مکتب ولایت در محضر امام روح الله راه امام ، کلام امام ‌ 💠 مفتخوري ها و اختلاس ها و گشاده بازيها مملکت را بیچاره کرده است. مملكت به خاطر اين ريخت و پاشها و اختلاسها محتاج شده است؛ و گر نه نفت ما كم است؟ يا ذخاير و معادن نداريم؟ همه چيز داريم، لكن اين مفتخوري ها و اختلاس ها و گشاده بازيهايی كه به حساب مردم و از خزانه عمومى مى ‏شود مملكت را بيچاره كرده است. اگر اينها نبود، احتياج پيدا نمى ‏كرد كه از اينجا راه بيفتد برود امريكا، در برابر ميز آن مردك (رئيس جمهور امريكا) گردن كج كند كه مثلًا به ما كمك كنيد! کتاب ولايت فقيه امام خمینی ،صفحه 47 🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷 کجایی اماما که یادت بخیر 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
همیشه سرش پایین بودو توچشمای #نامحـرم نگاه نمیکرد. #روزسوم شهادتش وقتی این پوستر روزدند،وقتی نگاهم افتاد،گفتم دورت بگردم احمدجان! این عکس #همه شخصیت توست مدافع حرم #شهید_احمد_عطایی
🔸وقتی حمید آقا #نماز_شب میخوند یک برگه همراهش داشت📜 که اسامی 40 نفر رو یادداشت کرده بود تا تو #قنوت براشون دعا کنه.... 🔹یکبار بدون اینکه متوجه بشن کاغذ رو #خوندم و داخلش📝 اسم پدر و مادرشون و امام #خامنه_ایی و ایت الله بهجت و گلپایگانی و مطهری و مشکینی و.... #شهدا صدر اسلام و ....بودند. 🔸وقتی ازشون سوال کردم گفتن من براشون #دعا میکنم تا اونا هم برای من دعا کنن☺️ #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🍃🌷🍃🌷🍃 🍃🌷🍃 🍃 در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، کلام شهید شهید علی محمد کرمی ابوالوردی در وصیت نامه اش خطاب به مسئولین می نویسد: سفارشی که به مسئولین کشور دارم این است که شما با خون صدها هزار شهید ، معلول ، مجروح و جانباز روی کار آمده اید . پس مواظب باشید از این امکانات ، سوءاستفاده نکنید و مصلحت اندیشی و سازش و بی تفاوتی را هم کنار بگذارید.  کجایند مردان بی ادعا کجایند مردان خوب خدا کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا 🍃 🍃🌷🍃 🍃🌷🍃🌷🍃 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#سیره_شهید 💟حسن آقا هر موقع که روز های آخر هفته به محل می رفتند به بهانه ی جلسه #حلقه_صالحین💫 برای بچه های محل هدیه🎁 تهیه می کردند، اعم از خوراکی، هدیه #مادی و... . 💟ایشون #پنجشنه غروب ها در محل جلسه ی حلقه صالحین برگذار می کردند وتا قبل از اذان مغرب🔊 همراه با بچه ها #قرآن تلاوت می کردند و همینطور آن ها را به #حفظ_قرآن تشویق می کردند👏 و موقع اذان مغرب هم #نماز_جماعت👥 بر پا می کردند. 💟حسن اقا به این معتقد بودند که تنها راه رسیدن به #سعادت ازراه قرآن📖 واهلبیت به دست می آید به همین خاطر بچه هارا به قرائت و حفظ #قرآن و احادیث ائمه تشویق می کرد. وهدف🎯 این بزرگوار از انجام این جلسات همین بود. #شهید_حسن_رجایی_فر🌷 #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃
#آیا_میدانید_که⁉️ 🔷سردار قاسم سلیمانے در وصف شهید #غلامحسین_خزاعی،همان شهیدِ با غل و زنجیر به خاڪ سپرده شده، این چنین میگوید : «حسین عاشقی بود ڪه همـه عاشـقش بودند
#زیباترین_عکس زیباترین عکسی که از تواضع، احترام، بزرگواری و عظمت یک #شهید می توان دید، این است... #سردار_شهید_علی‌رضا_نوری قائم مقام لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)؛ هنگام ادای احترام و بوسیدن دست مادر خود شهید نوری بهمن ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در #شلمچه به شهادت رسید‌.
...آخر هم مزد خود را از سه ‌ساله ابا‌عبدالله گرفت. شب شهادتش به زیارت حضرت رقیه می‌رود، در عزاداری حرم شرکت می‌کند، غذای نذری هم می‌خورد و بعد هم در جلسه شرکت می‌کند و آخرش هم... راستی آن شب، شب شهادت رقیه بود. بسیار پایبند مستحبات به‌خصوص زیارت عاشورا بود و آنرا می‌خواند. علاقه‌ی خاصی هم به امام حسین«ع» و حضرت رقیه«س» داشت و هرگاه که سوریه می‌رفت حتما به زیارت ایشان می‌شتافت.  
در عملیات کربلای سه ، وقتی دچار مد و امواج متلاطم آب شده بودیم ، نگران و متحیر ، ستون در حال حركت در آب را كنترل می ‌كردم. وقتی دیدم كه یكی از بچه ‌ها سرش را بدون حركت در آب قرار داده است ، بیشتر نگران شدم. شانه‌ ایشان را گرفتم و تكان دادم ، سرش را بلند كرد و با نگرانی و تعجب پرسیدم ، چی شده؟! ، چرا تكان نمی خوری؟! خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت ، مشغول نماز شب بودم و ضمناً با طناب متصل به ستون ، بقیه را همراهی می ‌كردم !! اطمینان و آرامش خاطر این نوجوان بسیجی تنها زبانم را بند آورده بود . گفتم ، اشكالی نداره ، ادامه بده ! التماس دعا صبح روز بعد ، روی سكوی ، اَلاُمیه ، اولین شهیدی بود كه به دیدار معشوق نایل آمد.... 📕 نمازشب شهیدان ، ص ۱۰ 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🍃🌷🍃🌷🍃 🍃🌷🍃 🍃 در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، کلام شهید شهید غلام حسین عباس علی زاده:🌷 شما را می ترسانم از عقوبت ناگهانی و شدید الهی که در دنیا و آخرت نمود خواهد داشت و آن برای کسانی است که بر اجساد شهیدان و بر خون شهدا کاخ رفاه و راحت طلب و بی مسئولیتی خویش را بنا نهند و بی پروا به اسلام و راه امام ، خیانت کنند . 🍃 🍃🌷🍃 🍃🌷🍃🌷🍃 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
برای یکی از عملیات ها آماده می شدیم. علی هاشمی اومد و مسئولیتها رو مشخص کرد ، سید حمید شد مسئول گردان در منطقه دهلاویه ، یادم هست که فرمانده بود و با بچه ها می رفت کانال می کند ! گفتم ، سید بچه ها که هستند ، چرا شما ؟! می گفت ، بچه ها هستند ، اما خسته شدند ! خوب یادمه اون روزها گرما بیداد می کرد و پشه ها نیش های بدی می زدند ! ، کمتر کسی توی این شرایط طاقت می آورد ، سید فرمانده بود اما وقتی دشمن جلو میومد ، جواب پاتک دشمن رو می داد ، آرپی جی زن خوبی بود ، از بس آرپی جی زده بود از گوشش خون میومد ، اسمش فرمانده گردان بود ولی با بلدوزرچی ها ، با بچه های شناسایی ، با بچه های لجستیک ، با بچه های تدارکات بود و به همه کمک می کرد ! باسردار ناصری برای شناسایی منطقه جلو می رفت ، علی هاشمی گفته بود ، خودتون جلو نرید ، فقط ناظر باشید ! ولی سید قبول نمی کرد می گفت ، چطور به بچه ها بگم برید جلو و خودم نرم؟! برای همین جلو تر از بقیه درعملیات های سخت پیش قدم می شد. حتی یک لحظه هم آرامش و سکون نداشت ، بار ها دیدم که حتی در حال راه رفتن داره غذا می خوره ، انگار خستگی ناپذیر بود.... 📕 پابرهنه در وادی عشق 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🦋او یک فرشته بود... از چهار سالگی #نماز می‌خواند. شاید باور نکنید، اما خدا تربیت‌شان کرده بود، من کُلفَتی بیشتر نبودم. بیشتر کار‌های من را انجام می‌داد. خیلی صبور و مظلوم بود. تا وقتی خانه بود، نصف کارهایم را از درست کردن غذا و جارو کرد و ... خودش انجام می‌داد. 😉خیلی به پدرش و من احترام می‌گذاشت. هرچه بگم کم گفتم. موقعی که پدرش از دنیا رفته بود، اگر کار داشت، تا ساعت ۱۱ شب هم که می‌شد سری به من می‌زد و بعد می‌رفت خونه خودش تا سرنمی‌زد، خونه نمی‌رفت. 👌کم‌حرف بود، ولی عملش زیاد بود. موقع خداحافظی به من نگفت که می‌خواهم برم سوریه، گفت: مادر یک چند روزی می‌خواهم بروم ارومیه، مأموریت دارم. من قبول کردم و خداحافظی کردم. به خانمش هم همین‌طور گفته بود. موقعی که رفت، در دلم حس کردم که می‌خواهد حادثه‌ای براش پیش بیاید. 😔از احساس خودم فهمیدم که می‌خواد شهید بشود و وقتی که خبرش را از بنیاد شهید آوردند، برام ثابت شد. لیاقتش را داشت، آخر او یک فرشته بود. خودم هم هیچ نفهمیدم که کی بود. خودم هم آن‌طور که باید نشناختمش.... #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_مسلم_نصر #تاریخ شهادت : ۹۴.۰۷.۳۰، شب تاسوعای حسینی شادی روح مطهرش صلوات
⭕️با هم خیلی رفیق بودیم تو عملیات والفجر۸ شهید شد🕊 یه شب به خوابم اومد و دو تا توصیه کرد: ۱⇜گناه نکنید ۲⇜اگر گناه کردید سریع توبه کنید. #شهید_مصطفی_شعبانی #یادش_باصلوات
🌺 نوشته‌ای از شهید محسن حاجی‌حسنی کارگر: " ای قرآن! من شرمنده‌ی توأم اگر از تو آوازِ مرگی ساخته‌ام که هر وقت در کوچه‌مان آوازت بلند می‌شود، همه از من می‌پرسند چه کسی مُرده است؟ چه غفلتِ بزرگی که می‌پنداریم خدا تو را برایِ مردگانِ ما نازل کرده است..." #شهید#شهیدحاجی‌حسنی‌کارگر #قرآن
#سبک_زندگی_شهدا 🌷 💠خرید لباس‌ 🔰خرید لباس‌هایمان👕 هم جالب بود، لباس‌هایش را با #نظر_من می‌خرید. می‌گفت: باید برای تو زیبا باشد😍 من هم دوست داشتم او لباس‌هایم را انتخاب کند. #سلیقه‌اش را می‌پسندیدم. عادت کرده بودیم که خرید لباس‌هایمان را به هم واگذار کنیم. 🔰یکبار با خانواده👨‍👩‍👧‍👦 نشسته بودیم که #امین برایم یک چادر مدل بحرینی هدیه خرید🎁 چادر را که سرم کردم، #پدرم گفت «به ‌به، چقدر خوش سلیقه👌» امین سریع گفت: «بله حاج‌ آقا، خوش سلیقه‌ام که همچین #خانمی همسرم شده♥️» ‌حسابی شوخ طبع بود... 🔰وقتی برای خرید لباس #جشن_عقد رفتیم، با حساسیت زیادی👌 انتخاب می‌کرد و نسبت به دوخت لباس #دقیق بود. حتی به خانم مزون‌دار گفت «چین‌ها باید روی هم قرار بگیرد و لباس اصلاً‌ #خوب دوخته نشده❌» فروشنده عذرخواهی کرد... 🔰برای لباس #عروس هم به آنجا مراجعه کردیم وقت تحویل لباس، خانم مزون‌دار گفت: «ببخشید لباس آماده نیست😥 #گل‌هایش را نچسبانده‌ام!» با تعجب علت را پرسیدیم!گفت «راستش همسر شما آنقدر #حساس است که با خودم فکر کردم خودشان بیایند و جلویایشان گل‌ها🌺 را بچسبانم😅» امین گفت «اگر اجازه بدهید چسب و وسایل را بدهید من #خودم می‌چسبانم!» 🔰حدود 8 ساعت⏰ آنجا بودیم و تمام #گل‌های لباس و دامن را و حتی نگین‌های💎 وسط گل‌ها را خودش با حوصله و #سلیقه تمام چسباند! تمام روز جشن عقد حواسش به لباس من👰 بود و از ورودی تالار، چین‌های دامن مرا مرتب می‌کرد!‌ جشن عروسی🎊 اما خیالش راحت شد! واقعاً خودم مردِ به این جزئی‌نگری که #حساسیت‌های همسرش برایش مهم باشد ندیده بودم... #شهید_امین_کریمی
💠همسر بزرگوار شهید عبدالله باقری: ⭐️دختر کوچکم می گوید: بهشت تلفن☎️ ندارد تا من با #بابا حرف بزنم؟ 🌟خب #من دلم تنگ شده و می خوام صداش رو بشونم؛ بابا دلش💔 برای ما تنگ نمیشه⁉️ #بهشت_تلفن_ندارد #شهید_عبدالله_باقری #صبحتون_شهدایی
دوقلوهایش که به دنیا آمدند برای نام گذاری‌شان گفت : هرچی قـرآن بگه قـرآن را که باز کـرد آیه آمد : " بشیراً و نذیراً " اسم پسرهایش را گذاشت بشیـر و نذیـز ... کودکی‌هایی که کنار لبخندهای پدر ناتمــام ماند . . . فرمانده طرح و عملیات لشکر۴۱ثارالله کرمان در ۳۰ مهر ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۴ در مریوان براثر اصابت مستقیم خمپاره بدنش از کمر به دو نیم شد و در حالی که ذکـر برلب داشت در سن ۲۳ سالگی به فیض شهادت رسید. کلام سردار حاج قاسم سلیمانی در مورد شهید کازرونی: «قسم می خورم ذره ای ترس در وجود حاج مهدی نبود.» آسمانی شدن از خاک بریدن می خواست 🌷 #شهید_حاج_مهدی_کازرونی #فرمانده‌طرح‌وعملیات‌_لشکر۴۱ثارالله بیادش و به راهش صلوات
❇️خاطرات ⬅️من برای #امام_زمان کار میکنم!!! یادمه یه بار به حاج مهدی گفتم: وقتی #شهدا را برای #تشییع می‌آوردند بعضی‌هامی‌گویند: تو توی #جبهه کاری نمی‌کنی!!! ودیگران را می‌فرستی جلو تا خودت کشته نشوی‼️ گفت: ✅من برای اربابم #امام_زمان کار می کنم. ✅اگر #ارباب من را قبول کند که #شهید می‌شوم و اگر قبول نکند که... بگذار #مردم هرچی می‌خواهند بگویند. #شهید_حاج_مهدی_کازرونی #سالروز_شهادت #مردان_بی_ادعا
❇️سیره شهدا بنزین ماشینم تمام شده بود از مهدی خواستم چند لیتر #بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم. گفت: بنزین ماشین من از #بیت_المال است، اگر ذره‌ای از آن را به تو بدهم نه تو #خیر می‌بینی و نه من!!! #شهید_مهدی_طیاری #مردان_بی_ادعا
عباس از کبر و غرور خیلی می ترسید ، از ایام جوانی در مراسم تعزیه امام حسین علیه السلام در محل شرکت می کرد . یکبار که فرمانده پایگاه هوایی همدان بود برای دین ما به قزوین آمد و در برنامه تعزیه خوانی ما شرکت کرد ، او در نقش یک مرد اسب سوار بود که باید دور میدان با اسب بگردد . عباس لباس پوشید و با اسب به صحنه آمد ولی ناگهان از اسب پایین آمد و شروع به راه رفتن کرد ! فورأ خود را به او رساندم و گفتم ، چرا پیاده شدی !؟ با عصبانیت گفت ، من سوار اسب نمی شوم ، چون بعد از سوار شدن برای یک لحظه احساس کردم غرور من را فرا گرفته !! او تا آخر این نقش را پیاده اجرا کرد..... 📕 امام سجاد و شهدا ، ص42 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_امام_زمانم💕 اگرچه فیض وصلت را بجویم نمی دانم تو را دیدم چه گویم جفا کردم وفا بسیار کردی خطا کردم تو دادی آبرویم الهی هر کجا منزل نمودی نگاه لطف تو باشد به سویم فرج مولا صلواتـــــــ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج صبحتان منور به نگاه امام زمان(عج)
❤️💍 #همسران_شهدا چند روز قبل از رفتنش بی قرار بودم و می‌دانستم که می‌خواهد برود. هر دفعه که می‌رفت و برمی‌گشت، می‌گفتم: «خیلی استرس داریم» 😔و گریه می‌کردم ولی نه تا حد و اندازه دفعه آخر، هر بار انگار دلم آرام‌تر بود ولی این مرتبه دلم، خیلی بی‌قرار بود و گریه می‌کردم که می‌گفت: ❤️«اگر تو راضی نباشی، نمی‌روم، بالاخره ما با هم در زندگی شریک هستیم» چون هر دفعه که می‌رفت و نمی‌شد برود، می‌گفت: «این دفعه آخرم است و اگر نبرند دیگر نمی‌روم» 🌷به او گفتم:«شما گفتی دفعه آخرم است» گفت:«این دفعه نبرند، دیگر واقعا نمی‌روم» گفتم: «خودت را جای من بگذار، اگر من بودم تو اجازه می‌دادی به چنین سفری بروم؟» گفت:«نه اصلا اجازه نمی‌دادم بروی» 😔گفتم:«من نه دلم می‌آید که بگویم برو و نه این که بگویم نرو، سخت است، من را در دوراهی گذاشته‌ای، نمی‌توانم بگویم نرو چون برای #حضرت_زینب (س) و #اسلام می‌خواهی بروی که باید بروی، بگویم هم برو که دلتنگی و فراق خیلی اذیتم می‌کند، به خدا می‌سپارمت، اِن شاءالله به سلامتی بروید و برگردید و در زمان ظهور امام زمان (عج) در رکاب ایشان با دشمنان بجنگید.» ولی برایم خیلی سخت بود.... شهید شب #تاسوعا #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_عبدالله_باقری شادی روح مطهرش صلوات
🍃همیشه وقتی #عصبانی میشد و یا سر یڪ موضوع جر و بحث بیهوده میڪردیم ، سرش را پایین می‌انداخت و سه #صلوات میفرستاد !!🍃 #شهید_محمد_سلیمی_کیا
#خاطرات #شهید_حسین_مختار_آبادی یکبار حسین رادر خواب دید م به من گفت :حا ج یو نس و قتی شهید شد پو تین درپایش نبو د و با کفش دمپایی بو دمدتی بعد که حاج یو نس ز نگی آبادی به #شهادت رسید ما برای مراسم چهلم ایشان به زنگی آباد ر فتیم از مادر حاج یونس که قمرنام دارد و الان به رحمت خداوند رفته پرسیدم که وقتی جنازه حاج یونس را دیدید پوتین در پایش بود ایشان گفتند :نه کفش دمپایی درپایش بود و من فهمیدم #شهدا از احوال هم با خبرند .
#تلنگر علی بعضی وقت ها بی دلیل زمین میخورد و ما نگران شدیم و با خانواده تصمیم گرفتیم علی رو ببریم دکتر ! تا اینکه یک شب محسن بخواب یکی از آشنایان می آید و میگوید ، علی سالم است و هنگام بازی چون میخواهد بیاید بغل من ، ولی نمیشه ، زمین میخورد... علی یک دانه #شهیدمحسن_حججی « اللهم عجل لولیک الفرج » 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#رسـم_خـوبان 🌺☘از همان نوجواني تمام قدمش براي خدا بود و خيلي از كلاسهاي ديني مي رفت خوشش مي آمد، موقعي كه قرآن مي خواند اشك از چشمانش سرازير مي شد و براي من توضيح مي داد كه اين آيه چه گفته. فوق العاده پاك ، خوب ، با تقوا و با ايمان بود ، حتي چيزهايي كه من الان در خودم مي بينم از او ياد گرفتم، 🌺🍀شب و روز به من مي گفت: «نماز شب را اين طوري بخوان» امر به معروف و نهي از منكر را من از او ياد گرفتم كه بچه ي من بود و مي نشست از اين صحبتها مي كرد. مي گفت: «مامان تو همه اش مي گويي چرا دير مي آيي به خانه، شما نمي دانيد من به خيلي از بچه ها درس قرآن مي دهم الان چندين بچه مسلمان تربيت كردم.» 🌺☘در مدرسه هم زرنگ بود و معلمهايش خيلي دوستش داشتند و به او تشويقي مي دادند، كه مداركش بود ولي در اين بمباران از بين رفت. يكي از معلمينش در دبيرستان آقاي عليزاده بود، خيلي از مرحوم سعيد تعريف مي كرد و مي گفت: «مگر بچه ديگري هست و يا مي آيد كه مثل سعيد باشد.» ✍به روایت مادر بزرگوارشهید 📎 فرماندهٔ سپاه کرمانشاه #سردارشهید_سیدمحمدسعید_جعفری
#تخریبچی_شهید_مجتبی_اکبری ❤️ شهادت: آبان ماه ۱۳۶۶؛ منطقه عمومی سردشت راوی :محمد سادات " قبل از شروع به کار زیارت عاشورا خواند و بعد حرکت کرد ما از طرف گردان المهدی(ع) مامور بودیم که برای تامین بچه های تخریب داخل میدان مین نگهبانی بدهیم فاصله ما با عراقی ها حدود ۳۰۰ متر بود و روی قله ای بودیم شهید اکبری به همراه سایر بچه های تخریب داخل میدان مین مشغول خنثی کردن مین های والمری بودند که یک دفعه صدای انفجار اومد با صدای انفجار و با هدایت بچه های تخریب بالای سرش رسیدیم و داخل پتو پیچیدیم و از میدان مین بیرونش آوردیم ترکش های فراوانی به بدنش خورده بود و خون بدنش تخلیه شده بود و همان جا پر کشید من هم دوربین همراه داشتم و آخرین عکس یادگاری رو با این تخریبچی شهید انداختم..."
سبک زندگی مسئولین دفاع مقدس سردار شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشکر امام حسین(ع) 🔸حاج حسين رزمنده‌ ها را #عاشقانه دوست داشت💖 و گاه اين عشق را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد😍 🔹یک شب #تانک ‌ها را آماده كرده بوديم و منتظر دستـور حرکت بوديم. من نشسته بودم كنار #برجک و حواسم به پیرامونمان بود👀 و تحرکاتی كه گاه بچه‌ها داشتند. یک وقت ديدم یک نفر👤 بين تانک ‌ها راه می‌رود و با سرنشینان، گفت و گوهای كوتاه می‌كند. 🔸کنجکاو شدم ببينم كيست !! مرد توی تاريكی🌚 چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنار تانكی كه #مـن نشسته بودم رويش. همين كه خواستم از جايم تكان بخورم، دو دستی به پوتينم چسبيد و پايم را #بوسيد! گفت: به خدا سپردمتون!! 🔹تا صدایش را شنيدم، نفسم بريد😧 گفتم: حاج حسين⁉️ گفت: #هيس؛ صدات در نياد ! و رفت سراغ تانک بعدی..... کجایند مردان بی ادعا کجایند مردان خوب خدا دریغ از فراموشی لاله ها به جمع شهدایی ما بپیوندید کانال سردار شهید مسعود زکی زاده @masoodzakizadeh
سبک زندگی مسئولین دفاع مقدس سردار شهید صیاد سربازی ✍ حساسیتِ جالبِ شهید صیادشیرازی روی یک مساله شرعی خیلی مراقب بود اسرافی صورت نگیره. برای‌ کاری رفتیم کردستان. بعد از تصویربرداری از منطقه ، فیلمبردار داشت فیلمِ دوربین رو عوض می‌کرد که آقای صیاد بهش گفت: چند دقیقه از فیلم باقی مونده؟ فیلم‌بردار جواب داد: دو دقیقه... آقای صیاد گفت: حتما اون 2 دقیقه رو در جایی استفاده کن تا اسراف نشه. فیلمبردار هم روی جعبه نوشت: این فیلم دو دقیقه جای خالی دارد... 📚منبع: کتاب امیر دلاور کجایند مسئولین بی ادعا کجایند مردان خوب خدا کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
مسلم علاقه زیادی به قرآن داشت و هر شب پس از نماز عشاء، سوره واقعه را تلاوت می‌کرد و پس از نماز صبح زیارت عاشورا و سوره حشررا می‌خواند ☝️همچنین پس از هر نماز، آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا، سه بار سوره توحید، صلوات و آیات دو و  سه سوره طلاق را حتماً تلاوت می‌کرد😊تاکید ویژه‌ای به نماز شب داشت و اگر نماز شبش قضا می‌شد می‌گفت: شاید در روز گناهی مرتکب شده‌ام که برای نماز شب بیدار نشدم.😔 نخستین بار در مدینه و روبروی گنبد حرم حضرت رسول (ص) بحث رفتن به سوریه را مطرح کرد و جواب من را خواست؛ قبل از اینکه حرفی بزنم، گفت: گر جوابت منفی باشد، باید فردای قیامت جواب حضرت زینب (س) را بدهی.💔 من هم در جواب گفتم: رضایت دارم بروی و ان‌شاءالله صحیح و سلامت بر می‌گردی اما وی تاکید داشت که شهید می‌شود.😭 راوی:همسرشهیدمدافع‌حرم #مسلم_خیزاب