فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمی به رفتار اباعبدالله با حر فکر کنیم!
چقدر در عمل نزدیک هستیم به اهل بیت؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این در مکتب شهادت
در محضر همسران شهدا
این همه برای خدا شهید دادند، ما شرمنده ایم!
صحبتهای همسر شهید بلباسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیسعلی دلواری را اجنبی ها شهید نکردند بلکه از پشت با تیر غلامحسین تنگکی، عامل نفوذی انگلیس از پا درآمد و همزمان بعضیها به عزای امام حسین (ع) نشسته بودند!
#یاد_عزیزش_با_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مواضع این روزهای مقتدا صدر علیه سلاح شیعه (حشدالشعبی) در عراق ما را یاد رفاعه بن شداد سریال مختارنامه میاندازد که او هم معتقد بود شیعه نباید حکومت و قدرت سیاسی و نظامی داشته باشد! عقائدش در آن زمان موجب شهادت امام حسین(ع) شد و در انتها نیز با اینکه شیعه بود در کنار دشمنان اهل بیت(ع) علیه حکومت شیعی شمشیر کشید!!
🔹این خطر برای همه وجود دارد...
15.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ *تقدیم به دوست داران حاج قاسم سلیمانی*
👌 *حتما ببینید؛ بسیار زیبا...*
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
*﷽*
#شهیدانه
بعد از ازدواج مان هر سال روضه ی هفتگی داشتیم. وقتی اسم امام حسین می آمد ، چهره اش تغییر می کرد. گوشه ای می نشست و آنچنان گریه می کرد که با آن قدرت بدنی از حال می رفت.
چندین هیئت راه انداخت تا در مراسم عاشورا سینه زنی و نوحه خوانی کنند و حتما تاکید می کرد تمام عزاداران با وضو وارد شوند.
📚 : دل دریایی
#شهید_حاج_محمد_گرامی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
*﷽*
#خاطرات_سردار
شنیده بودم حاجی آمده. با خودم گفتم حتما رفته و این بار هم حسرت دیدنش به دلم مانده.
از دور دیدم دارد نماز می خواند. محوش شده بودم. میان آن همه جمعیت تو حرم انگار فقط من بودم و حاجی.
چشمم کسی دیگر را نمی دید. رفتم سمتش. بعد از سلام و احوالپرسی دو دستم را حلقه کردم دور سرش و بوسیدمش.
اصرار پشت اصرار که حاجی بیا برویم اتاقمان چایی بخوریم ، این طور که نمی شود.
گفت : "نه ، کار دارم باید بروم."
گفتم : برات تبرکی گذاشتم کنار
با اشتیاق گفت :"تبرکی رو می خوام."
بدو آمدم داخل دفتر. پلاستیک برداشتم و چهار پنج تا نبات و شش هفت تا تسیبح گذاشتم داخلش. فوری برگشتم.
تبرکی رو دادم دست حاجی.
محافظش آمد پلاستیک رو بگیرد نداد و گفت :"خودم نگه می دارم."
راه افتاد که برود. دوباره دست هایم را حلقه زدم دور سرش. دوباره بوسیدمش. رفت برای همیشه.
راوی : ولی مهانی
📚 : سلیمانی عزیز
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
*﷽*
#خاطرات_سردار
در مسیری که برای گشت زنی در منطقه حلبچه می رفتیم، چند بسیجی را دیدیم که بیرون سنگر نشسته بودند.
حاج قاسم رو کرد به یک نفر از آن ها که از همه کم سن و سال تر به نظر می رسید و با حالتی خاص گفت:
خوشا به سعادتت، تو شهید می شی! بسیجی مثل اینکه خودش را باخته باشد، گفت: چرا من شهید می شم؟ حاجی گفت: من آدم شناسم! من فرمونده لشکرم! می فهمم کی شهید می شه و کی زنده می مونه! خلاصه کلی سربه سر آن نوجوان بسیجی گذاشت. همین که حاجی آمد از آن جا رد شود، دیدم رنگ و روی بسیجی زرد شده و با بدنی لرزان بی حال شد و روی خاکریز افتاد!
گفتم: حاجی، بیا ببین چی شد؟حاجی برگشت و شانه های او را ماساژ داد و گفت: براش آب قند بیارین.
بچه ها دویدند داخل سنگر و یک لیوان آب قند آوردند و دادند او خورد. حالش جا آمد. حاجی گفت: بابا! من شوخی کردم، نترس شهید نمی شی! آن بسیجی مثل این که عمر دوباره ای به او داده باشند، آرام شد و ما نیز به راه ادامه دادیم.
📚 : بچه های حاج قاسم
راوی : سردار حسین معروفی
#یاد_عزیزش_صلوات
#سیره_عملی_شهدا
امین روزها وقتی از ادراه به من زنگ میزد و میپرسید چه میکنی؟ اگر میگفتم : کاری را دارم انجام میدهم ،
میگفت : نمیخواهد! بگذار کنار، وقتی آمدم با هم انجام میدهیم.
میگفتم : چیزی نیست، مثلاً فقط چند تکه ظرف کوچک است.
میگفت : خب همان را بگذار وقتی آمدم با هم میشوریم!
مادرم همیشه به او میگفت : با این بساطی که شما پیش میروید همسر شما حسابی تنبل میشود ها!
امین جواب میداد: نه حاج خانم! مگر زهرا کلفت من است. زهرا رئیس من است.
وقتی به خانه می آمد ،دستهایش را به علامت احترام نظامی کنار سرش میگرفت و میگفت : سلام رئیس!
#شهید_امین_کریمی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
*﷽*
اے مرد !
همسرتکہ حسینیباشد تورا زهیر خواهدکرد🕊
و اے بانو !
مردتکہ حسینیباشد تورا زهرایی خواهدکرد🕊
شک نکن !
وگرنہ عشق زمینـ🌍ـــی زمینتان میزند ...!
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم