eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
7.3هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
*﷽* بعد از مدتی آمد صحن حضرت زهرا برای بازدید. من هرچه صحبت می‌کردم ، نگاهش طرف دیگری بود. کارگر ساده ای آن طرف مشغول کار بود. یک آن بی خیال گزارش دادن من ، به سمت کارگر رفت. بغلش کرد و صورتش را بوسید و گفت : برایم دعا کن کار شما اینجا اجر و پاداش زیادی داره. اصلا ما را رها کرد و رفت توی جمع کارگرها و شروع کرد با آنها صحبت کردن! کلافه گفتم : حاجی!! یه ساعت به ما وقت دادی که بیایی بازدید و من به شما گزارش بدم. ما را گذاشتی رفتی سراغ بقیه؟! گفت : تو را زیاد می‌بینم ، می تونی بعداً بهم گزارش بدهی ولی این بچه‌ها را ممکنه دیگه نبینم. اینا ارزش دارن و باید ازشون طلب شفاعت و دعا کنم. اجر کار اینا از شما بیشتره. راوی : سردار حسن پلارک
*﷽* شهید تقوی در جبهه دعای ابوحمزه ثمالی را از حفظ در قنوت نمازش میخواند. همیشه نشسته می خوابید و پایش را دراز نمی کرد. یک بار از او پرسیدم: حاج حمید، چرا این کار را انجام می دهید؟! جواب داد : در محضر چه کسی بخوابیم؟ ما اینجا با بهترین بندگان خدا زندگی می کنیم. من پایم را جلوی شما دراز کنم!؟ شهیدی که داعش را از کربلا و شهر حله به عقب راند تا امنیت مسیر پیاده روی اربعین تامین گردد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اشک و بغض معاون هماهنگ کننده سپاه قدس در حین روایتگری از حاج قاسم
شهید سعید وکیلی
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
شهید سعید وکیلی
در مکتب شهادت در محضر شهدا شهید سعید وکیلی سعید 75 روز زیر شکنجه کوموله بود، ابتدا به هر دو پایش نعل کوبیده و به همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری می‌بردند. پس از دادگاهی شدن محکوم به شکنجه مرگ شد بلکه اعتراف کند. اولین کاری که کردند هر دو دستش را از بازو بریدند و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و این بهداری بردن و معالجه کردن هایشان به خاطر این بود که مدت بیشتری بتوانند شکنجه کنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست. پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شکنجه بود به این معنی که مدتی می‌گذرد تا پوست‌های نو جانشین سوخته‌ شده و آن وقت همان پوست‌های تازه را می‌کندند که درد و سوزندگی‌اش بسیار بیش از قبل است و خونریزی شروع می‌شود و تازه آن وقت نوبت آب نمک است که با همان جراحات داخل دیگ آب نمک می‌اندازند که وصفش گذشت. تمام این مراحل را سعید وکیلی با استقامتی وصف‌ناپذیر تحمل کرد و لب به سخن نگشود. او از ایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه می‌کرد. استقامت این جوان آن بی‌رحم‌ها را بیشتر جری می‌کرد. او که دیگر نه دستی، نه پائی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید که خدایا مپسند اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم دوست دارم افتادگی‌ام تنها برای تو باشد و بس. خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محکوم به اعدام گردید. زخمهایش را باز کردند و پس از آنکه با نمک مرهم گذاشتند ،داخل دیگ آب جوش که زیرش آتش بود انداختند و همان جا با لبی ذاکر به دیدار معشوق شتافت. اما این گرگان که حتی از جسد بی‌جانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد ما که هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند و البته ناگفته نماند مقداری را هم برای امام جمعه ارومیه فرستادند.
🔺اگر حاج قاسم نبود... ✍رهبر انقلاب: اگر این کسانی که رفتند آنجا مجاهدت کردند نبودند، دشمن تا نزدیکی قبر مطهّر حضرت اباعبدالله، چند کیلومتری کربلا، جلو آمده بود. ۱۳۹۷/۰۸/۰۲
🎤روایت شهید سلیمانی از شهید ابومهدی گفته بود بین ایرانی ها ، از همه بیشتر حاج قاسم را دوست دارد و رابطه اش با او رابطه ی سرباز و فرمانده است و افتخار می کند به این که سرباز او باشد. بعد از آزاد سازی موصل حاج قاسم به ابو مهدی اشاره کرد و گفت: ابو مهدی یک شهید زنده است. مجاهدی است با چهل سال مبارزه ما سرباز ابو مهدی بودیم هستیم و افتخار می کنیم به او.
*﷽* در مکتب ولایت در محضر امام رضا (ع) راه امام ، کلام امام ⛔️همنشینی با این شخص ممنوع! 🌿 عَنِ الرِّضَا (ع) فِي تَفْسِيرِهَا إِذَا سَمِعْتَ الرَّجُلَ يَجْحَدُ الْحَقَّ وَ يُكَذِّبُ بِهِ وَ يَقَعُ فِي أَهْلِهِ فَقُمْ مِنْ عِنْدِهِ وَ لَا تُقَاعِدْهُ. 🌱 هرگاه شنيدى كسى حق را انكار و تكذيب مى كند و زبان به بدگويى از اهل حق گشوده است ، از پيش او برخيز و با وى همنشينى مكن. 📗 : بحارالأنوار(ط - بيروت) ، ج‏71 هدیه به امام رضا (ع) صلوات
*﷽* كُلَّ صَباحََ أتَنَفَـسُّ بِحُبِّ الحُسِين(ع)... هر صبح... به عشقِ حُسین... نفس می‌کِشیم. سلام‌آقا ... صلے الله علیڪ یا اباعبدالله
*﷽* هم اُسوه‌ی مردی ومسلمانی بود هم مالک اَشتری که ایرانی بود انگشتری عدل علی در دستش او حضرت قاسم سلیمانی بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستت رو بیار بالا، مقابل صورتت و هرچیزی دوست داری از خدای خوبت بخواه، همین حالا، همین لحظه، با خدای خودت، معاشقه کن. سخنرانی کوتاه و دلنشین از حجت الاسلام درباره استجابت دعا
*﷽* ما یک روز با حاج قاسم و بچه های لبنان خدمت آیت‌الله خامنه‌ای رسیدیم. بعد از پایان فرمایشات همه آمدند که دست آقا را ببوسند. وقتی نوبت به حاج قاسم رسید دو دست آقا را گذاشت کنار هم و سرش را گذاشت توی دست‌های آقا و فراوان گریه کرد و آقا هم نوازشش می کرد. کسی آنجا بود گفت : این مصنوعی است. به او گفتم : شما حاج قاسم نمی شناسید! این اوج ارادت و اعلام وفاداری و جان نثاری حاج قاسم برای ولایت است. این کار یعنی حاج قاسم سپر دست ولایت است. همان طور که حضرت علی (ع) در خطبه ۱۱۰ نهج البلاغه در بازگشت از سفر به یاران نزدیک شان گفتند : شما در روز سختی سپر دست ولایت هستید.حاج قاسم با این گریه می خواست بگوید : آقا! شما بر قلب ها فرماندهی کن من در سنگر می جنگم و سپر دست شما در روز سختی هستم. راوی : حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد سالک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به وقت شهدا🌷 *شهید گمنام سلام* *خوش اومدی برادر من* *خسته نباشی پهلوون* کشف پیکر مطهر دو شهید ۱۸ مهر ماه ۹۹ مهران ایلام چنگوله به طرف قلاویزان *یاد عزیزشان با صلوات*
bi-hesaban-dar-behesht-mehrabian.mp3
3.68M
*﷽* ♨️فایل صوتے 🎙واعظ: حاج آقا محرابیان 🔖 بی حسابان در بهشت 🔖
*﷽* در آزاد‌سازی خرامال عراق در ارتفاعات حلبچه تمام کوه را برف گرفته بود من و حاجی مستقیم از کوه بالا می‌رفتیم. حدوداً ۴۵دقیقه رفتیم بالا. پشت ارتفاع یک کفی وجود داشت که حدود ۳ متر برف روی آن بود. یک مقدار جلو رفتیم اما حرکت ما خیلی سخت و آهسته بود. یکی در میان می‌رفتیم و برف ها را می‌کوبیدیم تا نفر بعدی عبور کند.دویست متر جلو رفته بودیم ، که حاجی یکدفعه روی برفها نشست. نگران شدم .چهره‌اش به زردی می زد پرسیدم : چی شده؟ گفت : حمید دیگه نمیتونم! تعجب کردم .دید که با تعجب نگاهش می کنم ، گفت : الان یادم افتاد که بیش از ۲۴ ساعت هیچی نخوردم و حسابی ضعف کرده‌ام. 📚 : مجله فکه راوی : حمید شفیعی
در مکتب شهادت در محضر شهدا باب الحوائج گلزار شهدای کرمان سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری قال الله: عبدی اطعنی اجعلک مثلی دوران عمر هر چند که طولانی باشد گذراست پس چه بهتر که این مدت کوتاه در راه عبودیت پروردگار و کسب رضایت باری تعالی مصرف گردد برادرم ، خواهرم خداوند تو را موجودی آفرید و قدرت ها و استعدادهای فراوانی به تو عنایت فرموده که اگر در مسیر صحیح زندگی واقع شوی و به سوی هوالموجود گام برداری به مقامی خواهی رسید که در موردت همین بس که خدای کریم خلیفه ات می نامد و تو را همانند خویش قرار می دهد حدیث بالا حدیث قدسی هست که از کلام خدای تعالی هست و می فرماید: بنده ام اطاعت کن مرا تا تو را همانند خودم قرار دهم برادر کوچک شما *عبدالمهدی مغفوری*
○مادر درخواب پسر شهیدش را می‌بیند. پسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه. چی می‌خوای برات بفرستم؟ مادر می‌گوید:چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که می‌رم،همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم. می‌دونن من سواد ندارم، بهم می‌گن همون سوره توحید رو بخون.». ○پسر می‌گوید:نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد. قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن. خبر می‌پیچد. پسر دیگرش این‌را به عنوان کرامت شهید محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند. ○حضرت آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند. قرآنی را به او می‌دهند که بخواند.به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه. میفرمایند:قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!.مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط. ○آیت الله نوری گریه میکنند و چادر مادر شهید را می‌بوسند و می‌فرمایند:جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم شهید
36.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ 🎥 روايت راه و منش قهرمان ايرانی جبهه مقاومت که غربی‌ها او را نابغه جنگ‌های نامنظم می‌دانستند و سوری‌ها ابو وهب صدايش می‌کردند 🔹بدون تعارف با خانواده شهید همدانی 🌷 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷
در مکتب شهادت در محضر شهدا وقتی تمام خبرگزاری‌ها و کانال‌ها مشغول اطلاع‌رسانی لحظه‌ای از پیکر شجریان بودند یک جوان ایرانی امروز به شهادت رسید ولی کسی خبری از آن شهید کار نکرد😔 سرباز وظیفه " " از پارس‌آباد مغان، عصر دیروز حین پاسداری و تامین امنیت مرزهای شمال غربی میهن اسلامی به دست گروهک تروریستی پژاک به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
*﷽* ایمان کامل داشت و معتقد به ولایت فقیه بود باید قدم به قدم پشت سر ایشان حرکت کنیم تا ایران اسلامی پا برجا بماند. می گفت : نظام انقلاب اسلامی ایران خیمه بزرگی است که راس و ستون اصلی آن رهبری و ولایت فقیه است. اعتقاد داشت دشمن برای سقوط خیمه انقلاب ، بیش از هر چیز راس آن را نشانه می‌گیرد. با هر حربه ای که می‌تواند ؛ با دروغ ، شبهه ، شایعه و... بنابراین باید حواسمان به این بازی‌های مکارانه دشمن باشد. راوی : برادر شهید
*﷽* همین روضه هاست که عاشورا را زنده نگه داشته است و انقلاب ما را هم!! این عقیده ی امام و آقا هم هست. دشمن این را خوب فهمیده و افتاد دنبال به انحراف کشاندن این ذخیره! 📚 : عبدالمهدی
*﷽* محمد رضا یکی از فرماندهانی بود که نیروهایش را بیشتر از خودش دوست داشت. کسی که در یک دوره ی هفت ساله به این مرحله از رشد برسد ، باید هم نگذارد هیچ کس بفهمد او فرمانده گردان بوده و چه کارهایی که در جبهه نکرده. در محل زندگی اش تا سالها احدی نمی‌دانست او در جبهه فرمانده بوده! در خط مقدم آنقدر تواضع داشت ، آنقدر صبر و حوصله داشت ، که سردار سلیمانی توی جلسه های مهم ، این را قشنگ یادم است ، می‌گفت : صبر و حوصله شما باید مثل محمدرضا باشد ، مثل قربان زاده باشید ، وگرنه کُپ می کنید پای تمام کارها. راوی : سید محمدرضا تهامی 📚 : سواره می آیم
*﷽* 💌 خداوندا! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد. وای بر من و صراط تو ! که از مو نازک‌تر است و از شمشیر بُرنده تر ؛ اما یک به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم ، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این در حَرَمت پا گذارده ام و دورِ خانه ات چرخیده ام و در حرم اولیائت در الحرمین حسین و عباست آن‌ها را برهنه دواندم.