│ #خاطره ✍│
توی جبهه اینقدر به خدا میرسی میای
خونه یه خورده ما رو ببین شوخی
میڪردم،آخر هر وقت می آمد هنوز
نرسیده با همان لباس ها می ایستاد
به نماز،ما هم مگر چقدر پهلوی هم
بودیم؟
نصف شب میرسید صبح هم نان و پنیر
به دست بند پوتینش را نبسته سوار
ماشین می شد ڪه برود نگاهم ڪرد
و گفت:وقتی تو رو می بینم احساس
میڪنم باید...
#شهید_محمدابراهیم_همت💐
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، عمل شهید
│ #خاطره ✍ │
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
❖ آخر میوه🍋 فروش هاے بازار
یہ پیرمرد نحیف👴میوه🍑
میفروخٺ
❖بساط⚖ڪوچڪ و میوه های🍎
لڪ دارش معلوم بود،ڪہ خریداری
ندارد😔
❖امّا پیرمرد یہ مشٺری ثابٺ😊
داشٺ، بنام شهید رجایی
❖آقای رجایی می گفٺ:
میوه هاش🍊 برڪت خدا هستن،
خوردنش لطفی داره ڪہ نگو و نپرس👌
❖بہ دوستاش هم می گفٺ:📢
این پیرمرد چند سر عائلہ داره
از او 👈خرید ڪنین.
📚 #خاطره_ای_از_زندگی
🕊 #شهید_محمدعلی_رجائی
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
کجایند مردان خوب خدا
کجایی رییس جمهور بی ادعا
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅
│ ✍ #خاطره│
اوایل جنگ بود ڪہ شهید😭شد،
خبر شهادتش آمد ولۍ از جنازه
خبرۍ🤔نبود.
وصیتنامہ اش📃را ڪہ دیدیم،
نوشتہ بود:
"دوست دارم😍 وقتۍ شهید شدم
پیڪرم⚰ را بہ طواف حرم مطهر
ثامن الائمہ علیہ السلام ببرند."
تصمیم گرفتیم وقتۍ پیڪرش آمد
ببریمش 👣مشهد،جنازه اش ڪہ آمد
روۍ تابوتش نوشتہ بودند:
"التماس دعا، زائر امام رضا علیہ السلام،
طواف حرم داده شد."😍
حسن همراه #شهداے مشهد رفتہ بود،
زیارت "امام رضا علیہ السلام."
#شهید_حسن_تاجیڪ💐
┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅
👈 آخــــرتـــــــ.....
✍هـر چه زور داشت جمـع ڪرد توی دستهایش. آخـرین قطـرههای آب از پیـراهن چڪید بیرون.
🍂بچّه را بغل ڪردم و توی ایوان نشستم. گفتـم:« یڪ لبـاس دیگه بخــر تا مجبــور نباشی چنـد بار تڪان بدی و خستـه بشی.
🍂 اهل اتـو ڪردن هم نیستی. نڪنه مثل بعضیها با، ڪتری آب جـوش چـروڪ لبـاسها رو میگیری؟».
👈خنـدیـد و گفت:« به قول یڪی از ائمـه معصوم، تـوی امـور مـادّی طوری زنـدگی ڪن ڪه انگار سـالها در دنیــا هستی و در ڪارهای آخـرتـت طـوری باش ڪه انگار دیگه فـرصـت نـداری و بـایـد بـری.».👉
🍂دستهایش را شست و قـرآن را از ڪنار پنجـره برداشت.
#شهید_عباسعلي_اشرف
🍁 #خاطره
🔸 پـای درس شهیـــــد....
✍آن روز به مسجد نرسیده بود براے نمـاز به خانه آمد و رفت توے اتاقش...یواشڪی #نماز_خواندش رو تماشا ڪردم، #حالت_عجیبی داشت.👌طوری حمد و سوره مے خواند انگار خدا رو میدید. ذڪرها رو دقیق و شمرده ادا میڪرد.
🌼بعدها درمورد #نحوه نماز خواندش پرسیدم گفت ؛ #اشڪال ڪار ما اینه ڪه براے همه وقت میذاریم #جز براے خدا !
نمازمون رو سریع مےخونیم و فڪر مے ڪنیم زرنگی ڪردیم اما یادمون میره اونی ڪه به وقت ها برڪت میده فقط خود خداست.
🌼اگر میخواهی وقتت و عمرت بابرڪت باشه از وقت نمازت ڪم نگذار.
🌼عمرت ڪه سرشار شود از برڪت #عاقبتش هم پربرڪت خواهد شد
و #ختم به شهادت میشوے...
#دانش_آموز_شهید_علیرضا_کریمی
#خاطره
#خاطره
#به_نقل_ازدوست_شهید 🌹
یه شب من بیمار شدم و شهید بابک نوری هم منو رسوند درمانگاه بعد از درمانگاه🏥 باهم دیگه رفتیم یه آبمیوه فروشی و باهم یه چیزی خوردیم در همون حال که داشتیم باهم صحبت میکردیم برگشت به من گفت داداش من برم سوریه دیگه برنمیگردم این به من الهام شده...❗️
من اولش جدی نگرفتم و گفتم انشاالله صحیح و سالم برمیگرده ولی به فیض بزرگ شهادت نائل شد🕊
هنوز که هنوزه دارم میسوزم...😭
#شهید_بابک_نوری🌺
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
اینجا محفل عاشقان کربلاست
⚡﷽⚡
🔸 #خاطره جالب آیت الله نوری همدانی از آخرین دیدار با #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻حاج قاسم سلیمانی مکرر در دفتر ما رفت و آمد داشت، در آخرین دیدار بعد از ملاقات رسمی گفتند که همه بیرون بروند من با شما کاری خصوصی دارم، بنده و ایشان در اتاق ماندیم.
🔻حاج قاسم از کیف کفنش را آورد و به بنده گفت که #کفن من را #امضا کنید و نام خود را بنویسید و ما هم امضا کردیم، بعد هم گفت می خواهم به عنوان خداحافظی چند رکعت نماز پشت سر شما بخوانم.
🔹بعد از دیدار بنده از ایمان و بصیرت ایشان منقلب شدم و عشق و علاقه به جهاد و #شهادت داشت، در زمان خداحافظی سردار سلیمانی را در آغوش گرفتم و آیه" مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا" را قرائت کردم و با چشمان اشک بار خداحافظی کردیم.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
اینجا محفل عاشقان و دلدادگان حاج قاسم سلیمانی است
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
✍ #خاطره
🔰محمدرضا هشت ساله بود که پدر بستری شد بیمارستان.🚨
مادر مارا دور هم جمع کرد تا ختم صلوات بگیریم برای سلامتی پدر. سهم محمدرضا هم هزار صلوات بود. تسبیح 📿را برداشت و شروع کرد.
🌷پنج دقیقه⏰ نگذشته بود که گفت: تموم شد!😳فرستادم.
زنگ بزنید بیمارستان اگه هنوز خوب نشده، باز بفرستم.
🌷تعجب کردیم: چطوری انقدر زود فرستادی؟🤔
جلوی ما بفرست ببینیم!
گفت: فرستادم دیگه اینجوری یه صلوات، دو صلوات، سه صلوات،...😐😄 کلا استعداد داشت در کاشتن لبخند بر لب دیگران!!!☺️
#نقل_از_خواهر_بزرگوار_شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
اینجا محفل عاشقان شهداست
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊