eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
935 دنبال‌کننده
21.6هزار عکس
8.1هزار ویدیو
33 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 🌷 همیشه به فقراکمک میکرد میگفت:هیچ فقیری رادست خالی برنگردان! بعداز شهادتش،فقیری آمده بودپشت در و در خواست کمک کرد یاد جمله شهید جعفر افتادم، رفتم درون خانه تا برای فقیر پولی بیاورم ... اما همه خانه را زیرو رو کردم چیزی درخانه نداشتیم ... با خودم گفتم چطور به اوبگویم چیزی نداریم! ناگهان لحاف ها راریختم،بینش مقداری پول بود،باخوشحالی100تومنش رابه فقیردادم... انگار شهید نمی‌خواست بعد از شهادتش هم کسی دست خالی از درب منزلش برگردد...🌷🕊
🕊 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌۱۵ سالش بود کہ برادرم از آلمان یک دست لباس مارک دار آدیداس برایش فرستاد. یک بار هم نپوشید گفتم چرا؟ بی درنـگ جـواب داد: من تابلوی استعمار نمی شوم.
🕊 🌷 ای وای بر ما که کوریِ خود را همیشه با تعبیر "غیبت تو" می آوریم، و در این مسئله هم تو را متهم می کنیم و دائم می گوییم "تو بیا" اما نمیدانیم که هم تو آمده ای و هم آماده ای! ولی تنها ندای "هل من ناصرِ" تو، غریبانه تر از جدت حسین علیه السلام است، و هیچ گوش شنوایی برای این ندای غریبانه نمی یابی!
🕊 🌷 برادرم می خواست به جبهه برود، پدرم اجازه نمی داد، من تازه ازدواج کرده بودم. سید حشمت الله شوهرم را واسطه قرار داد که پدرم را راضی کند. پدرم گفته بود برای خواندن نماز صبح، من او را بیدار می کنم، خوف این را دارم که در جبهه نمازش قضا شود. وقتی که سید حشمت متوجه نگرانی پدرم شد از آن روز به بعد خودش برای خواندن نماز صبح بیدار می شد. بعد از مدتی که پدر دید که سید حشمت الله خودش برای نماز صبح بیدار می شود و نیاز به بیدار کردن ندارد رضایت داد او راهی جبهه شود.
🕊 🌷 برای مراسم شهادت عمویش با پیکان سپاه به روستا آمده بود. بعد از مراسم من با همان ماشین برای خرید یخ و میوه به فسا رفتم. وقتی برگشتم گفت: اگر می خواستی ماشین کرایه کنی این راه چقدر می شد. عددی گفتم. گفت:من همین مقدار را از طرف شما به بیت المال واریز می کنم! تا استفاده شخصی نشده باشد. بعد هم ماشین را تا روزی که به شیراز برگشت در پارکینگ گذاشت!!!
🕊 🌷 خیلی علاقه به مسجد داشت، دوست داشت نمازهایش را در مسجد بخواند. هر وقت به مأموریت می رفتیم، عادت داشت جوری تنظیم کند که وقت اذان در یک شهر و یک مسجد باشیم که نمازش را سر وقت بخواند، حتی اگر مجبور می شدیم نیم ساعت بایستیم، می گفت اشکال ندارد، منتظر اذان بشویم، نماز بخوانیم بعد حرکت کنیم... یک بار کمی وقت بود من ایستادم نماز قضا می خواندم. نمازم که تمام شد به حاج عبدالله نگاه کردم دیدم قرآن می خواند، گفتم حاجی بهتر نیست نماز قضا بخوانی. نگاهی با تبسم به من کرد و گفت: من یک رکعت نماز قضا ندارم!!!
🕊 🌷 الهی... نصیرمان باش تا بصیر گردیم!!! بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم!!! و آزادمان کن تا اسیر نگردیم.!!! 🌷
🕊 🌷 اونقدر خودمـــونُ درگیر القاب و عناوین کردیم که یادمــــون رفته هـــمه با هـــم برادریم و باید کنار هـــم باری از روےدوش مردم برداریم.
🕊 🌷 پدرم از نظر اخلاقی و انسان دوستی، فردی با خصوصیات انسانی والا و شایسته بود که با تمام وجود به میهن خود و مردمانش عشق می‌ورزید. روزی در دوران کودکی، صبح زود برای رفتن به مدرسه بیدار شده بودم که مشاهده کردم پدرم تعداد زیادی، حدود ۸۰-۷۰ جفت، کفش زمستانی بچگانه تهیه کرده است. از او پرسیدم اینها چیست؟ پدرم گفت ‌:که برای بچه‌های تنها و یتیم تهیه کرده‌ام. با مشاهده این اعمال، پدر نزد من مردی بسیار رئوف و مهربان و غم‌خوار زیردستان جلوه کرد.
🕊 🌷 مصطفی همیشه می گفت: اگه کسی یه روز به فکر شهادت نبود باید خودش رو تنبیه کنه! مصطفی میگفت: این زندگی یه زندگیه و اون چیزی که ما بهش فکر میکنیم و عشقش رو داریم یه چیز دیگه است. ما زن و بچه رو دوست داریم ، رفقا رو دوست داریم ، ولی عشق به خدا وا امام زمان( عج ) یه چیز فراتر از زندگی مادیه! واقعا هم همینطور بود... از وقتی که یادم هست دغدغه شهادت داشت و فکرش همیشه شهدا بود.من شهدا را خیلی نمیشناختم، اما مصطفی تا جایی که میتوانست به دیگران معرفی‌شان میکرد. چون دغدغه شهدا را داشت و زندگینامه ی شان را میخواند و دنبال آنها می‌رفت.برای همین چیز ها بود که میگفت: اگه کسی یه روز به فکر شهادت نبود باید خودش رو تنبیه کنه! 🎤راوی دوست شهید
🕊 یادم است یک بار ترک موتورش نشسته بودم و با هم از روستای کهنوج جایی می رفتیم که یک دفعه یاد طلبم به یک نفر افتادم و گفتم: راستی احمدجان! یادم رفت پول فلانی را بدهم. او با شنیدن این حرف بلافاصله دور زد و به کهنوج برگشت... گفت: بابا! تو که پول، توی جیبت داری، همین الآن طلب این بنده خدا را بده؛ شاید مرگ امانمان ندهد و این حق به گردنت بماند. 🎤راوی: پدر شهید 📚: ره یافتگان کوی یار،ج۵ 🌷لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇 https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
🕊 🌷 یک روز پس از انتقال گردان در آخر کار که نیروها همگی رفته بودند، صادق به محوطه گردان برگشت، ۲ عدد قاشق شکسته اما قابل استفاده، ۲ عدد لیوان و یک کلمن شکسته را جمع کرد و گفت: باید برای همه این ها در نزد خدا جوابگو باشیم. صبوری و شکیبایی و اقامه نماز شب از دیگر خصلت های بارز این شهید والامقام بود، زمانی که مشکلات به او فشار می آورد آیه "یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلاة ان الله مع الصابرین" را قرائت می کرد. 🎤راوی: عسگر قلی پور