eitaa logo
مکتب‌خانه
266 دنبال‌کننده
269 عکس
148 ویدیو
18 فایل
پیامبر اعظم -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- زکاتِ دانش، نشر آن است‌. جواهراتی مکتوم از لابلای گفتارها و نوشتارها گاهی هم بدلیجاتی از جنس خود‌نوشت! علی‌رضا ملااحمدی طلبه‌ی سطح چهار حوزه دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی. ارتباط مستقیم: @Molla_ahmadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 در باب «پوچیِ اشک‌ها و لبخندها» 📍 تعبیر عجیبی دیدم از مولایمان أمیرالمؤمنین علیه‌السلام در باب پوچی و بی‌اعتباریِ رنج‌ها و شادی‌های این دنیا: 🔺 آدمی از رسیدن به مادّیاتی که بهرحال به او میرسید، شاد می‌گردد! 🔻 و به‌سببِ نرسیدن به آنچه که بهرحال به او نمیرسید، اندوهگین! 📖 بحارالأنوار، ج۳۲، ص ۳۰۲ @Maktabkhaaneh
♨️ صحت‌سنجیِ کرامات عرفانی به کمک علم جدید گفت‌وگویی میان من و یکی از دوستان اهل‌فلسفه در توییتر شکل گرفت با موضوع «صحت‌سنجیِ کرامات یا مشاهدات عرفانی به کمک علم جدید» که ماحصل آن گفت‌وگو را اینجا نقل میکنم: 💬 آقای توپچی: کتاب‌های عرفا پر از کشف و کرامت هست. فلانی رو آب راه رفت، فلانی هوا پرید، فلانی غیب گفت؛ ولی این روزها از این کتابها کم می‌بینیم. اگر الان کسی ادعای طی‌الارض بکنه با دوربین می‌ریم و می‌گیم بپر! اگر تکنولوژی و رسانه ۲۰۰۰ سال قبل بود، الان دنیای دیگری داشتیم، در آینده دنیای دیگری خواهد بود. 💬 ملااحمدی: اساساً تو فضای عرفان (واقعی) کسی در صدد "اثبات خود" نزد دیگری نیست که حالا بخواد براش دغدغه باشه که شما حرفشو باور کنی یا نکنی، یا اینکه بترسه از اینکه مچشو بگیرن یا نگیرن! مضافاً بر اینکه اساساً تجربه‌های عرفانی از سنخ تجربه‌های ساینتیک نیست که با اون خط‌کش قابل‌سنجش باشه‌! 💬 آقای توپچی: پس حق نداره علنی بگه، بره تو اتاق تو خلوت خودش هی با خودش بگه من طی‌ّالارض دارم. وقتی میاد کتاب می‌نویسه و در کتابش می‌گه یعنی دقیقاً می‌خواد خودش رو اثبات کنه. می‌خواد بگه بله منم فلان. ما در اینجا ازش اثبات می‌خواهیم. 💬 ملااحمدی معیارتون برای تشخیص «حق» تو این زمینه غلطه: اولاً کدوم عارف تو کدوم کتاب «برای خودش و اینکه بگه بله منم فلان» شهوداتش رو تعریف کرده؟! ثانیاً عرفا در کانتکست و پارادایم فکری خاصی که مبتنی بر بسیاری از پیشفرض‌ها هست، شهوداتشون رو حکایت کردن. هیچ عارفی برای کسی که در پارادایم فکری‌ِ این توییت فکر میکنه هیچی رو نخواسته اثبات کنه که حالا طرف "براساس خط‌کش‌های خودش" ازش اثبات بخواد. ثالثاً ازقضا خود عرفا معیارهای شرعی و عقلانی برای صحت‌سنجیِ شهودات‌شون داشته‌اند. خیلی هم دقیق و موشکافانه بوده، انقدرکه مثلا بخش رحمانیِ شهود رو از بخش نفسانی و شیطانی تفکیک میکردن و.... 💬 آقای توپچی: انگیزه‌اش برای من مهم نیست، وقتی ادعایی رو در کتاب میاره من ازش دلیل می‌خوام. 💬 ملااحمدی اگه فارغ از انگیزه‌اش ازش دلیل و اثبات میخواهید اشکال نداره، فقط چون او از ابتدا در صدد «اثبات» نبوده و همچنین بخاطر اینکه در پارادایم فکری خاصی نقل کرامت کرده، باید این حق رو براش قائل باشید که اثبات به شما براش اهمیتی نداشته باشه یا لااقل «به شیوه‌ی ساینتیستی شما مثلاً جلوی دوربین» نخواد اون عمل رو تکرار کنه. نمیشه که بقول ویتکنشتاین بازی زبانی او رو نپذیرید و ازش توقع داشته باشید بیاد تو بازی زبانی شما مطلبی رو براتون اثبات کنه! ✅ چراکه اساساً عارف از نقل کرامت (که اونم گهگاهی هست) در صددِ «اثبات» مطلبی برای «دیگری‌هایی که به این نقل اعتماد ندارن» نیست. بلکه درواقع درصدد «تبیین» مطلبی هست که نقل کرامت صرفاً در این تبیین کمکش میکنه. 📍 پ.ن: برای آشنایی با سنخِ تجربه‌های عرفانی و بعضی میزان‌هایی که عرفا برای اونها بیان کردن، کتاب «مواجید عرفانی» تألیف آقای حسین روحانی‌نژاد مفید است. @maktabkhaaneh
2.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ «تنوّع و تکثّر فرهنگی» در کشور ما نه یک تهدید، که اتفاقاً یک «فرصت تمدّنی» برای انقلاب اسلامی است. اینکه با وجود تمام تفاوت‌ها در لایه‌های رویینِ فرهنگ، در سطح بنیادی از «یک گفتمان هویّتی» سخن می‌گوییم، نشان از ظرفیّت عظیم تمدّنی ما دارد. 🎉 نمونه‌ی آن، شیوه‌های متکثر و متنوّع در جشن و عزاداریِ آیینی است. مثلاً فکرش را بکنید این نمونه‌ی سنّتیِ «جشن مذهبی» که ریشه در فرهنگ زیست‌بوم خوزستانی‌های خونگرم دارد (یَزله‌خوانی) با حفظ هویّت گفتمانی‌اش در میان دیگر مردم ایران هم ترویج شود... @Maktabkhaaneh
💠 تقارن تولّد شخصی و تولّد شخصیتیِ حسین‌بن‌علی (علیهماالسلام) 👈 شرحی بر معنای حدیث نبوی «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» 🎙 آیت‌الله مجتبی تهرانی (رضوان‌الله‌‌علیه) 🔹 اینکه می‌فرماید: «حُسَیْنٌ مِنِّی»، حسین از من است، چه معنایی دارد؟ یعنی به حسب ظاهر من مجرای وجودی او در این جهان بوده‌ام. ما این را بسیار خوب می‌توانیم بفهمیم که این بخش روایت جنبه شخصی دارد. پیامبر(ص) مجرای وجودی او بوده و لذا تولّد شخصی حضرت از پیغمبر(ص) می‌باشد. 🔸 اما جمله‌ی بعد یعنی عبارت «وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»؛ من از او هستم، کار را قدری مشکل کرده است. آیا این جمله در مقام بیان شدّت رابطه‌ی وجودی بین پیغمبر اکرم(ص) و امام حسین(ع) است؟ یعنی در آن تأویل به کار ببریم؟ یا گویای مطلب بالاتری است؟ 🔹 حضرت می‌فرماید درست است که من از نظر شخصی مجرای حسین(ع) بوده‌ام، ولی او از نظر شخصیتی نسبت به من نقش دارد. من مجرای وجودی و علت مُحدِثه‌ی [شخص] او در این عالم هستم، اما او علت مُبقیه‌ی شخصیتیِ من است. 🔹 حکمةٌ موسویّه حضرت موسی(ع) ابتدا در مصر بود. بعد، از آنجا بیرون آمد و به سمت مدین رفت. تا وقتی که از مصر بیرون نرفته بود از انبیاء به شمار می آمد، اما از رُسل و صاحبان شریعت محسوب نمی‌شد. او پیرو همان آیین حضرت ابراهیم(ع) بود. اما هنگامی که به مَدیَن رسید، مقام رسالت را به او دادند. یعنی تولد شخصیّتی او به عنوان یک رسول اولوالعزم در مَدیَن است نه در مصر. بعد از تولد شخصی او، شخصیت نبوّتش هم بروز پیدا کرد. اما بعد از این دو موقعیت است که شخصیت جدید او به عنوان یک رسول متولد می‌شود. هر کدام از اینها تولد خاص به خود دارد. اگر به آیات شریفه مراجعه کنید می‌بینید که وقتی از مصر بیرون آمد: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»؛ امّا «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیلِ»؛ می‌خواهد به او شخصیت جدید داده شود. دقت کنید! 🔺 اما شخصیت حسین(ع) به عنوان علّت مبقیه‌ی شخصیت پیغمبراکرم از کجا شروع شد؟ حسین(ع) در آخر ماه رجب به سمت مکه حرکت کرد. حضرت هنگام خروج از مدینه این آیه شریفه را تلاوت کردند که: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ». امام هنگامی که در سوم شعبان وارد مکه می‌شود، می‌فرماید: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیل». اگر کسی اهل دقت باشد، در این موارد به نکات بسیاری دست پیدا خواهد کرد. در اینجا است که شخصیت جدید حسین(ع) متولد می‌شود. 🔹 شخصیت امامت حسین(ع) مانند نبوّت حضرت موسی(ع) بروز و ظهور پیدا کرده بود، اما شخصیت جدید او که بر اساس آن می‌توانست علت مُبقیه‌ی شخصیت پیغمبر اکرم(ص) و رسالت او باشد در زمان ورود به مکه شکل گرفت. لذا آیاتی که امام(ع) تلاوت می‌کند دقیقاً با حالات حضرت موسی(ع) مطابقت دارد. 🔸 هنگامی که حضرت موسی(ع) از مصر بیرون آمد، «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ». این جنبه‌ی نفی‌ای دارد؛ یعنی می‌خواهد از قید و بند این خبیث‌ها خلاص شود. بعد هم می‌گوید: «رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»، تا به مدین می‌رسد. مدین سرزمینی امن و تقریباً خارج از قلمرو حکومتی فرعون بوده است. به همین خاطر هنگامی که حضرت موسی به آنجا می‌رسد، می‌گوید: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیل». 🔻 مدینه نیز در منطقه حکومتی یزید قرار داشت، به همین جهت می‌خواستند در آنجا از حضرت بیعت بگیرند. امام درست مانند حضرت موسی(ع) همان آیه را تلاوت می‌فرماید که جنبه نفی داشت: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ». حضرت هنگام ورود به منطقه امن مکه که نقطه آغاز تولد شخصیت جدید او محسوب می‌شود این آیه را تلاوت می‌کند که: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیل». ❗️عجیب اینکه تولد شخصی و شخصیتی حسین(ع) در یک روز و آن هم روز سوم شعبان بوده است. به نقل مشهور تولد شخصی حضرت در سوم شعبان در مدینه بوده و تولد شخصیتی ایشان نیز در سوم شعبان هنگام ورود به مکه می‌باشد. این تقارن عجیبی است که ورود امام به این نشئه با ورودش به مکه در سوم شعبان باشد. @Maktabkhaaneh
🔻راه‌کاری برای زیاد شدن روزی و کلی اتفاق خوب دیگه! 👈امام صادق(ع) فرمودند: کسی که سوره‌ی صافات رو هر جمعه بخونه، از همه‌ی آفت‌ها حفظ می‌شه، همه‌ی بلاهای دنیا ازش دور می‌شه، و بیشترین حد ممکن از روزی در دنیا نصیبش می‌شه، و خدا مال و فرزندان و بدنش رو گرفتار شر شیطان و ستمگران نمی‌کنه. و اگر اون روز یا شب بمیره، خدا شهید محشورش می‌کنه و شهید از دنیا می‌بردش و تو بهشت با شهدا و هم‌درجه‌ی اونها قرارش می‌ده. 👌 عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ اَلصَّافَّاتِ فِي كُلِّ يَوْمِ جُمُعَةٍ ، لَمْ يَزَلْ مَحْفُوظاً مِنْ كُلِّ آفَةٍ مَدْفُوعاً عَنْهُ كُلُّ بَلِيَّةٍ فِي اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا مَرْزُوقاً فِي اَلدُّنْيَا بِأَوْسَعِ مَا يَكُونُ مِنَ اَلرِّزْقِ وَ لَمْ يُصِبْهُ اَللَّهُ فِي مَالِهِ وَ لاَ وَلَدِهِ وَ لاَ بَدَنِهِ بِسُوءٍ مِنْ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ وَ لاَ مِنْ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ إِنْ مَاتَ فِي يَوْمِهِ أَوْ لَيْلَتِهِ بَعَثَهُ اَللَّهُ شَهِيداً وَ أَمَاتَهُ شَهِيداً وَ أَدْخَلَهُ اَلْجَنَّةَ مَعَ اَلشُّهَدَاءِ فِي دَرَجَةٍ مِنَ اَلْجَنَّةِ. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج۱، ص۱۱۲ https://eitaa.com/sayedmeqdam
📍نقطۀ آغازِ ایجاد تحوّل در تاریخ / جهان یا 📍نقطۀ آغازِ تمدّن نوین اسلامی یا 📍نقطۀ آغازِ زمینه‌سازی ظهور از زبان آیت‌الله خامنه‌ای @Maktabkhaaneh
هدایت شده از نقد سرمایه‌داری
جدال دو اسلام در مسئله حاشیه‌نشینی. مجرمان بالقوه یا ولی‌نعمتان شریف؟ eitaa.com/edallatkhahi/432
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
حدِ واجبِ محاسبه! 🔸️[آدمی خطا کند و] چند دقیقه بعد به سادگی بگوید این کاری که کردم گناه نبود؟! اگر گناه بود آن وقت چه خاکی بر سرم کنم؟ تا زود است توبه و استغفار کنم که خدایا قول می‌دهم دیگر انجام ندهم، غلط کردم! 🔹️[اگر چنین بگوییم] به ملائکه دستور می‎دهد که اگر نوشته اند پاک کنند اگر هم هنوز ننوشتند ننویسند. این حد لازم محاسبه‌ای است که هر مؤمنی باید داشته باشد. اگر این محاسبه نباشد باید در ایمان خودش شک کند. ۱۳۹۰/۰۷/۱۷ 📱 @mesbahyazdi_ir
⭕️ پرچمدارِ «گفت‌وگو» و «مرگ‌اندیشی» 👈 در گرامی‌داشتِ حجت‌الاسلام مسعود دیّانی که رضوان الهی بر او باد. 🔹 مسعود دیّانی یکی از پرچم‌دارانِ «گفت‌وگو» در جامعه‌ی ما بود. مشتریِ «سوره‌»اش بودم و این برنامه بخاطر کارشناسیِ پویایش، از معدود رشته‌های باقیمانده‌ی اتصال من به تلوزیون شده بود. 🔹 تنوّع و بداعتِ موضوعات و انتخاب‌های چالشیِ که او و تیم خوبش، پرسش‌هایش که مشخص بود پشت هر یک ساعت‌ها مطالعه و مشورت خوابیده، چالش‌هایی که برای مهمان ایجاد می‌کرد، هدایت خوب بحث با سوالاتش و مهم‌تر از همه فراهم‌کردنِ مجال سخن برای صداهای کمترشنیده‌شده، باعث می‌شد در طول برنامه بارها و بارها تحسینم را برانگیزد. 🔺 همه‌ی اینها بدون گشودگی نسبت به اندیشه‌های گوناگون و گاه متضادّ امکانپذیر نبود و همین خصیصه بود که مسعود دیّانی را در افقی قرار می‌داد که کمتر کسی را به آن راه بود! کاش این مرد تکثیر شده باشد؛ امروز جامعه‌ی ما بیش از هر زمانی به امثال او نیاز دارد... 🔹 اما این ماه‌های آخر، مسعود دیّانی بیشتر شگفت‌انگیز شده بود؛ رسالت مقدّسِ جدیدی را برای خودش تعریف کرده بود و دیگر -لااقل در نویسندگی- تنه به اسطوره‌ها می‌زد! ◾️ در غم‌بارترین و رنجورترین روزهایی که یک انسان می‌تواند تجربه کند، بقول خودش در «موقعیّت مرزی» ایستاده بود و انگار از افقی فراتر از ما آدم‌ معمولی‌ها زندگیِ آن‌روزهایش را روایت می‌کرد؛ چنانکه گویی نیم‌قومی به «آن‌سوی مرگ» گذاشته باشد و از آنجا درباره‌ی دنیای ما آدم‌ها سخن بگوید! 🔺 «مرگ‌اندیشی»اش در این یادداشت‌ها ویژگی عجیبی داشت؛ بدون اینکه زیاد رنگوبوی الهیوتی بگیرد و حتی ذرّه‌ای ناامیدی نسبت به زندگی از حرف‌هایش استشمام شود، تلخی‌ها و رنج‌ها و دردهایش را روایت می‌کرد؛ چنانکه در متن این تلخ‌کامی‌ها شور و نشاط عجیبی در قلمش موج می‌زد. ☑️ در آن یادداشت‌ها بطور غیرمستقیم تلاش آن تجربه‌ی وجودی‌اش را منعکس کند که خودش درباره‌اش چنین گفته بود: «برخلاف آنچه بسیاری از آدم‌ها گمان می‌کنند، یاد مرگ، رفتن به استقبال مرگ و پذیرش مرگ، نشانه‌ی ناامیدی نیست. امید و نشاطی را که در مرگ ریشه دارد، هیچ یأسی نمی‌تواند درو کند. همین» ✍ علی‌رضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh
الگوی احترام به زن، فقط خلیفه‌ی دوّم 😄 📍پاسخ دندان‌شکنِ جوان شیعی به مولوی عبدالحمید 👌 @Maktabkhaaneh
♨️ من زیاد از اهمّیت دریاچه‌ی ارومیه سر در نمی‌آورم و کلاً هم دغدغه‌ام نبوده؛ اما تا همین امروز بارها و بارها از طرف اپوزوسیون فریاد وامصیبتا سر داده شده که چه نشسته‌اید که دریاچه‌ی ارومیه خشک شد و زیست‌بومِ ایران دارد نابود میشود و... ‼️ اما حالا که به لطف دولت سیزدهم آب دوباره در رگ‌های این دریاچه جاری شد و قلب دریاچه تپیدن گرفت، هیچ‌کس از خیرخواه و بدخواه، صدایش در نیامد و یک اظهار خرسندیِ خشک و خالی هم نکرد! حتی مدعیان عدالتخواهی که خود را انقلابیِ مُنصف میدانند و سر هر مسئله‌ی کوچکی دادِ انسداد سیاسی سر می‌دادند!... ❓بنظر شما چرا؟!... 🧐 @Maktabkhaaneh
مکتب‌خانه
⭕️ پرچمدارِ «گفت‌وگو» و «مرگ‌اندیشی» 👈 در گرامی‌داشتِ حجت‌الاسلام مسعود دیّانی که رضوان الهی بر او
❇️ یاد مرگ چگونه باعث نشاط و امید می‌شود؟ 🔹 ابتدا باید بدانیم که پاسخِ این پرسش فقط و فقط براساس الهیات قرآنی امکانپذیر است (و البته دیگر ادیان توحیدی هم تا حدّی) و بدون تفکّر اسلامی چنین سؤالی بی‌معناست. 🔻 زیرا در تفکّری که مرگ چیزی بیش از «پایان زندگی = نابودی انسان» نیست، اساساً یاد مرگ نمی‌تواند جز پوچی به ارمغان بیاورد. به همین دلیل است که در فرهنگ مدرن، همه‌چیز دست به دست هم می‌دهد تا انسان فقط بتواند از یاد مرگ فرار کند؛ چیزی که غیرممکن است! ✔️ پس بهتر است سؤال را دقیق‌تر بپرسیم: براساس معارف قرآنی، یاد مرگ چگونه می‌تواند باعث نشاط وامید باشد؟ پاسخ را در دو گام پِی می‌گیریم: 1️⃣ مرگ به‌مثابه یک «باور ایمانی» خیلی بستگی دارد به اینکه فهم و شناخت ما از پدیده‌ی «مرگ» چه باشد. وقتی براساس معارف قرآنی، مرگ را در این منظومه‌ی فکری بشناسیم که: ۱- انسان موجودی «ابدی» است که به دلیل عظمتِ وجودی‌اش، نه مقهور مرگ باشد، بلکه «مرگ را می‌میرانَد و در وجودش هضم میکند (کلّ نفسٌ ذائقة الموت)» و لذا مرگ برایش -به تعبیر آیت‌الله جوادی آملی- «نه پوسیدن بلکه از پوست به‌در آمدن» و رهاشدن از قفسِ تن و پرواز کردن در افق ملکوت است؛ و از این منظر دیگر مرگ -به تعبیر سیدالشهداء علیه‌السلام در روز عاشورا- صرفاً در حدّ یک «پُل و گذرگاه» برای ورود به مرحله‌ی برتری از هستی و زندگی است. ۲- زندگیِ این‌دنیایی هم مرحله‌ای نازل و سطح‌پایین از زندگیِ ناب و حقیقی است؛ البته با این ویژگیِ شگرف که امکان ساختنِ تمام ابدیّت در آن حیات جاودانه را در همین سال‌های کوتاه دنیا برای انسان فراهم می‌کند و به همین دلیل انسان با ریز ریزِ اعمال و حرکاتش در حال ساختنِ آن ابدیّت است. 🔺 در چنین نگاهی، اساساً هیچ باوری به اندازه‌ی مرگ نمی‌تواند برای انسان امیدبخش و نشاط‌آفرین باشد؛ مگر امید و نشاط در افقی به‌جز «آینده‌ی مطلوب» معنا پیدا می‌کنند؟ و مگر امید چیزی جز «نیروی تلاش» برای ساختنِ چنان آینده‌ای و نشاط چیزی جز «تحرّک و پویاییِ دائم» برای ساختن آن است؟ آیا باوری هست که بیش از «یاد مرگ» [در افق قرآنی] این دو را برای انسان فراهم کند؟ 2️⃣ مرگ به‌مثابه یک «چالش وجودی» اما مرگ برای انسان صرفاً یک باور نیست؛ بشریّت از روز اوّل تا امروز همواره با مرگ چالشِ وجودی داشته و از مرگِ بمعنای نیستی و نابودی گریزان بوده و با آن دست‌وپنجه نرم کرده است. حتی مؤمنِ قرآنی هم به دلیل انس با زندگیِ این‌دنیایی و تعلّقاتِ دنیوی که دارد، از مرگ وحشت دارد و به همین دلیل یاد مرگ برایش غم‌بار است. 🔺 بنابراین «یاد مرگ» باید برای انسان یک امتیازِ وجودی هم ایجاد کند و انسان را بلحاظ وجودی چنان ارتقاء دهد که نشاط و امید به ارمغان بیاورَد. اما چگونه یاد مرگ با انسان چنین می‌کند؟ 🔹 باید کمی به عقب برگردیم: تمام آنچه که باعث می‌شود مرگ برای انسان وحشتناک و غم‌بار باشد، عاملی جز وابستگی شدید به زندگیِ این‌دنیایی و تمام تعلّقات دنیوی چیزی نیست. 🔺 یاد مرگ دقیقاً همین عامل را از بین می‌برَد و در وجود انسان می‌سوزانَد؛ یعنی وقتی انسان بطور پیوسته در اکثر لحظات زندگی‌اش مرگ را در منظومه‌ی قرآنی (که قبلاً اشاره کردیم) یاد کرد و به مرحله‌ی «هم‌زیستی با مرگ» رسید، تمام وابستگی‌ها و تعلّقاتی که جداشدن از آنها برای انسان وحشتناک به نظر می‌آمد رنگ می‌بازند. 🔹 چرا؟ به این دلیل که انسانِ مرگ‌اندیش (در منظومۀ قرآنی) در حالِ زندگی در افقِ برتری از هستی است و دائماً اشتیاق آن «حیات حقیقی و ناب» را دارد؛ چنین کسی وابستگی و تعلّقش به «وطن اصلی» هر لحظه بیشتر می‌شود و به همان نسبت از وابستگی و تعلّقات دنیوی‌اش کاسته می‌شود. ✅ آدمی که خودش را در حال «حرکت» به سمتِ «وطنِ اصلی» می‌یابد که با هر نفَس، یک قدم به آن مرتبه‌ی برترِ هستی و حیات حقیقی دارد نزدیک‌تر می‌شود، آیا با نشاط و امید بیشتری نفَس‌های بعدی‌اش را زندگی نمی‌کند؟ ✍️ علی‌رضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh