مکتبخانه
🔲 #یادداشت|#اختصاصی ✅ علل اربعهی انقلاب اسلامی به روایتِ رهبر انقلاب 🖋علیرضا ملااحمدی، دانش آمو
📝 گزیدهای از یادداشت (۱)
🔹 حضرت آیتالله العظمی خامنهای، انقلاب اسلامی ایران را «بزرگترین انقلابِ تاریخِ انقلابها» عنوان کرده است که به مثابه یک «دستگاه محاسباتی» ظاهر شده است و دستگاه محاسباتیِ تمدّن غرب از ادراک آن عاجز است و به همین دلیل از روز نخست تا امروز در برابر این انقلاب شکست خورده است؛ بنابراین لازم است ماهیّت این انقلاب و این دستگاه محاسباتی را آنگونهای بشناسیم که اصلیترین نظریهپرداز و رهبر فکریاش در زمان حاضر یعنی خود ایشان شناختهاند.
💢 از سوی دیگر شناختِ «علتهای چهارگانهی ارسطویی» که عبارتند از «علت فاعلی، علت مادی، علت صوری و علت غایی» یکی از بهترین راههای شناخت ماهیّت پدیدهها و حقایقِ جهان از ابعاد گوناگون است. فارغ از نقدهایی که از منظرگاهِ بعضی فلسفههای پستمدرن ممکن است به این شیوهی تحلیل پدیدهها مطرح باشد، شناخت «علل اربعه» را میتوان هموارترین مسیر برای معرفت پدیدههای آفاقیِ انسانی در سطحی عمیق دانست.
📍در این نوشتار پس از تطبیقِ معنای هر یک از علل اربعه بر پدیدهی «انقلاب اسلامی ایران»، ذیل هر یک از علتها، کتابهای خوبی که مطالعهی آنها برای شناختِ آن علّت لازم است را معرّفی میکنیم.
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از جَذَوات | فاطمه داداشی
🔻 آیا ما دچار تناقضیم؟
دوستی پیام داده و گفته بود شما که اینهمه به مسئولین انتقاد تند و تیز میکنید، با حمایتتان از حکومت دچار تناقض نیستید؟
🔸ما حامی ایدهی اصیل انقلاب و نهضت اسلامی هستیم که نه نقص و کژی در آن راه دارد و نه خاموش میشود. چرا که بر جهانبینی توحیدی ابتنا دارد. (میشود درباره نزاع مبانی و جهانبینیها بعدا گفتگو کرد)
نظام جمهوری اسلامی تنها سعی کرده آن ایده را در حد وسعت و امکان در عصر حاضر محقق کند که البته بسیار هم نقص و کژی هم دارد.
حمایت ما، حمایت از آن آرمان بینقص است نه صرفا این موجود پر نقص.
در عین حال، تنها صورتِ محققشدهی آن ایده، همین نظام پرنقص است؛ که طبیعی هم است؛ همیشه و در همهجا، بین ایده تا عمل فاصله دارد.
نقدهای تند و تیز ما هم برای رفع نواقص این صورتِ محققشده است تا فاصلهاش را با آن ایده و آرمان کمتر کند.
✍ #فاطمه_داداشی
@Jazveh_fatemedadshi
مکتبخانه
📝 گزیدهای از یادداشت (۱) 🔹 حضرت آیتالله العظمی خامنهای، انقلاب اسلامی ایران را «بزرگترین انقلاب
⭕️ علّت فاعلیِ انقلاب اسلامی
📝 گزیدهای از یادداشت «علل اربعهی انقلاب اسلامی» (۲)
🔹 اقدامکنندهی اصلی به یک «انقلاب» انسانها هستند و لذا علّت فاعلی انقلاب اسلامی هم مردم ایران بودند؛ اما این اندازه به ما شناخت عمیقی از ماهیّت انقلاب نمیدهد. لذا باید این علّت فاعلی را قدری موشکافی کنیم تا معلوم شود دقیقاً چه چیزی محرّک مردم ایران برای انقلاب بود؟ بنابراین برای شناخت علّت فاعلیِ یک «انقلاب اجتماعی» دقیقاً باید از آن عامل یا عواملی سؤال کنیم که نقطهی آغاز و موتور محرّک این انقلاب شدهاست. یعنی آن اصلیترین عواملی که بدون آنها اصلاً «حرکتِ انقلابی» شکل نمیگرفت و آغاز نمیشد؛ به تعبیر دیگر «نیروبخشِ اصلیِ جنبش انقلابی» را میتوانیم علّت فاعلیِ انقلاب بدانیم.
🔸 اکنون سؤال این است که از منظر رهبر انقلاب این اصلیترین عواملِ نیروبخشِ حرکت و جنبشی که منجر به انقلاب اسلامی شد که اگر این عامل نبود اصلاً انقلاب اسلامی آغاز نمیشد، چه بود؟
🔹 از نگاه ایشان، انقلاب اسلامی ایران در امتداد بعثت و انقلابِ اجتماعیِ رسول الله (صلّیالله علیهوآله) شکل گرفته است. بنابراین برای شناخت این اصلیترین نقطهی آغاز، باید ببینیم مبدأ اصیل انقلاب پیامبر اعظم(ص) چه بوده است.
🔺 پرواضح است که کلمهی حقّهی «لاإله الا الله» نقطهی آغاز و مبدأ اصیل انقلاب اسلامیِ رسول الله(ص) است. این کلمه ابتدا با یک «نفی» آغاز میشود (لا إله) و سپس با یک «اثبات» استقرار مییابد (إلا الله). نفیِ انقلاب اسلامیِ رسول الله -و بالتبع انقلاب اسلامی ایران- «نفی طاغوت» است و اثباتِ این دو انقلاب هم «جریان توحید در متن جامعه» است، پس برای اینکه علّت فاعلیِ انقلاب اسلامی ایران را بشناسیم، باید بدانیم این نهضت در نفیِ کدام جلوهی طاغوت و سپس در طلبِ استقرارِ چه نظامِ توحیدیای آغاز شد.
@Maktabkhaaneh
📍 علامه طباطبایی (ره) و انقلاب اسلامی
دلیلِ همراهینکردنِ علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) با جریان مبارزات انقلابی در این سطور از زبان فرزند علامه طهرانی (رضوان الله علیه) حکایت شده است (نور مجرّد، ج۳، ص۱۵۸). با فرض صحّت انتساب، دو نکته قابل توجّه است:
1⃣ معنای این سخن اینست که ایشان (برخلاف آنچه بعضی تلاش میکنند القاء کنند) مخالف اصل ایدهی تشکیل حکومت اسلامی نبوده است. بلکه برعکس به تلاش برای برپایی حکومت اسلامی باور داشته، اما در «شیوهی اقدام» اختلافنظری با برخی انقلابیون داشتهاند.
2⃣ استدلال معقول و منطقیای به نظر میرسد؛ اما اشتباهش اینجاست که «برنامهریزی» و «تربیت نیرو» را یک امر انتزاعی تلقّی میکند؛ بدین معنا که میتوان نشست در کنجی و در انتزاع برنامه نوشت و یکییکی نیرو تربیت کرد و بعد اقدام به انقلاب کرد! درحالیکه چنین چیزی اساساً ناممکن است و اگر قرار بود همین ایده عملی شود، تا امروز که هیچ، حتی تا چهارصد سال دیگر هم ما در همان مرحلهی برنامهریزی و تربیت نیرو در جا میزدیم!
🔹 برنامهریزی و تربیت نیرو یک امر انتزاعی نیست که در خلأ امکانپذیر باشد؛ بلکه پیشنیازِ تحقّق هر دوی اینها «ورود به میدان عمل» و «مواجهه با چالشهای واقعیّت» است. بدون این هیچ قدمی به پیش نمیرود.
🔺 در مقام تمثیل، یک انسانِ رزمیکار، هزاری هم بلحاظ تئوریک و با تمارین فردی فنون رزمی را بلد باشد، اما تا وقتیکه بارها و بارها وارد گود نشود و با حریفِ واقعی درگیر نشود و در متنِ مواجهه با چالشها رشد نکند، امکان تبحّر در رزمآوری نخواهد داشت.
✍ ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
📛 معضلی به نام «صدرا-مالی کردنِ فلسفههای جدید»!
👈 دربارهی کتاب «ایدهآلیسم و فلسفهی صدرایی» و امثالش
🆔 اینجا بخوانید.
@Maktabkhaaneh
مکتبخانه
📛 معضلی به نام «صدرا-مالی کردنِ فلسفههای جدید»! 👈 دربارهی کتاب «ایدهآلیسم و فلسفهی صدرایی» و ام
📛 معضلی به نام «صدرا-مالی کردنِ فلسفههای جدید»!
👈 دربارهی کتاب «ایدهآلیسم و فلسفهی صدرایی» و امثالش
❗️همینکه صحبت از «معاصرتِ فلسفهی اسلامی» میشود، سریع میروند سراغ قرائت ایدهآلیستی از فلسفهی اسلامی! و برای این غرض هم ناگزیر تلقّی و مواجههای تقلیلگرایانه از فلسفهی اسلامی (بهخصوص صدرایی) دارند. مهمترین عناصر فلسفه صدرائی را تأویل میبرند به فلسفه ایدهآلیستی. نتیجهاش چه میشود؟ «قرائت کانتی/هگلی از صدرا»!
🔻 میخواهند قرائتی عصری از فلسفهی صدرایی ارائه دهند، اما درواقع ایدهآلیسم آلمانی را «صدرا-مالی» میکنند! همان حرفهای ایدهآلیسم، با ادبیات صدرایی تکرار میشوند!
🔸 در مقدمۀ کتاب چنین آمده: «فلسفۀ ملاصدرا فراسوی صورت هستیشناختیاش، سیرتی معرفتشناختی - ایدهآلیستی (از نوع کانتی) را در خود دارد.» و در ادامه توضیح میدهد که «سوبژکتیویسم» همان نقطۀ محوری کانت است که [به تعبیر من] عناصر فلسفۀ صدرا قرار است به آن تأویل شود! چگونه؟ با تلقّی «ذهنی بودنِ» عناصری همچون: زمان، جوهریّت و عرضیّت، و تجرّد و مادّیت در فلسفه صدرایی و البته پیشفرض گرفتنِ «ذهنی = پیشینی» و بعد هم پیشفرض گرفتنِ «ذهنی - پیشینی = سوبژکتیویسم» و اتفاقاً همین دو پیشفرضِ سادهانگارانه است که نویسندگان را به چنین ورطهای انداخته!
🔹 نکته اینجاست که: تا شما فهمی دقیق و درست -و نه سطحی و اولیه- از «معقول ثانی فلسفی» و «کلّیت» و «اعتباریت ماهیت» در حکمت متعالیه نداشته باشی و به «معقول اولی بودنِ وجود» تفطّن پیدا نکنی و نسبت معقول ثانی با «وجود» را از منظر اصالت وجود درک نکنی، هیچ تلقّی واقعبینانهای از نسبت «ذهن - عین» و سپس معنای «ذهنی» در حکمت متعالیه نخواهی یافت.
🔻 این تلقّیهای شتابزده -که بحثش بهتنهایی یک کتاب میطلبد- که بصورت پیشفرض، «ذهنی» در حکمت متعالیه را مساوی «پیشینی» در کانت و ایندو را مساوی «سوبژکتیویسم کانتی» فهم کنیم، خود نشان میدهد که این «صدرا-مالی»ها چقدر فاجعهاند!
▪️و وقتی میبینیم که نویسندگان محترم کتاب حتی یک فصل (به قدر یک مقاله پژوهشی) را به این مسئله اختصاص ندادهاند (درحالیکه مسئلهی اساسی در این نقطه است و اینجاست که سرنوشت موضوع رقم میخورد)، عمق فاجعه نمایان میشود و معلوم میشود که چقدر میتوان این رویکردهای تقلیلگرایانه را واقعبینانه دانست!
📍پ.ن: حالا اینجا به یک مصداق خاص اشاره کردم؛ اما این معضل تاحدّی عمومیت دارد و بسیاری از پژوهشگرانِ فلسفههای غربی اگر خیلی بخواهند فلسفه اسلامی را تحویل بگیرند و آن را حاویِ بصیرتی ژرف بدانند، معمولاً سعی میکنند عناصر آن را به فلسفههای غربی تأویل ببرند!
✍️ علیرضا ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از دفتر قم مؤسسه انقلاب اسلامی
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ زمان امام کاظم علیهالسلام؛ اوج دوران مبارزه
👈 تحلیلی از علّت زندانیشدن طولانیِ امام موسیبنجعفر (علیهماالسلام)
🔹 «دنبالهی قضیّه و زندگی امام موسیبنجعفر، فوقالعاده زندگی شورانگیزی است که به نظر بنده، اوج این حرکاتِ مبارزه، مال زمان موسیبنجعفر است
❗️مدّتی امام موسیبنجعفر پیدا نبودند، یعنی هارون دنبالشان میگشته و حضرت را پیدا نمیکرده؛ کسانی را میبرده، شکنجه میکرده، که شما بگویید موسیبنجعفر کجا است. این یک چیز بیسابقه است. ابنشهرآشوب در مناقب، یک روایتی دربارهی موسیبنجعفر نقل میکند که ما دربارهی هیچیک از ائمّه این را نداریم.
🔺 اینها نشاندهندهی یک جرقّههایی است در زندگی موسیبنجعفر که آنوقت معنای آن زندانِ حبسِ ابدِ کذایی معلوم میشود.»
🎙 گزیدهای از بیانات حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) در کنگرهی جهانىِ حضرت امام رضا (علیهالسلام)
🗓 ۱۳۶۵/۰۴/۲۸
@qom_khamenei_ir
هدایت شده از فکرت
📝#بخوانید| نبوت به مثابه افیونگر
💠 نگاهی به پروژه فکری عبدالکریم سروش در باب نبوت
🖋 علیرضا ملااحمدی؛ طلبه سطح ۴ و دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی
🔸 عبدالکریم سروش برای مشروعیتبخشی به عقلِ سوبژکیتوِ کانتی، ابتدا نیاز داشت «وحی» را از آن مرتبتِ قدسیاش به پایین بکشد. بنابراین به سراغ «نبوّت» رفت تا با قرائتی جدید، آن را از شأن قدسیاش تنزّل دهد و وجهِ خاکی و بشریاش را پررنگ کند. در نگاه سروش، «وحی» نه حقیقتی قدسی که حامل پیامی از عرش به فرش باشد، بلکه صرفاً یک «تجربه» است.
👈 ادامه مطلب را اینجا مطالعه کنید.
⏰ زمان مطالعه: ۴ دقیقه
#عبدالکریم_سروش
#فکرت
•┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈•
🆔 @fekrat_net
🔘 در باب «پوچیِ اشکها و لبخندها»
📍 تعبیر عجیبی دیدم از مولایمان أمیرالمؤمنین علیهالسلام در باب پوچی و بیاعتباریِ رنجها و شادیهای این دنیا:
🔺 آدمی از رسیدن به مادّیاتی که بهرحال به او میرسید، شاد میگردد!
🔻 و بهسببِ نرسیدن به آنچه که بهرحال به او نمیرسید، اندوهگین!
📖 بحارالأنوار، ج۳۲، ص ۳۰۲
@Maktabkhaaneh
♨️ صحتسنجیِ کرامات عرفانی به کمک علم جدید
گفتوگویی میان من و یکی از دوستان اهلفلسفه در توییتر شکل گرفت با موضوع «صحتسنجیِ کرامات یا مشاهدات عرفانی به کمک علم جدید» که ماحصل آن گفتوگو را اینجا نقل میکنم:
💬 آقای توپچی:
کتابهای عرفا پر از کشف و کرامت هست. فلانی رو آب راه رفت، فلانی هوا پرید، فلانی غیب گفت؛ ولی این روزها از این کتابها کم میبینیم. اگر الان کسی ادعای طیالارض بکنه با دوربین میریم و میگیم بپر! اگر تکنولوژی و رسانه ۲۰۰۰ سال قبل بود، الان دنیای دیگری داشتیم، در آینده دنیای دیگری خواهد بود.
💬 ملااحمدی:
اساساً تو فضای عرفان (واقعی) کسی در صدد "اثبات خود" نزد دیگری نیست که حالا بخواد براش دغدغه باشه که شما حرفشو باور کنی یا نکنی، یا اینکه بترسه از اینکه مچشو بگیرن یا نگیرن!
مضافاً بر اینکه اساساً تجربههای عرفانی از سنخ تجربههای ساینتیک نیست که با اون خطکش قابلسنجش باشه!
💬 آقای توپچی:
پس حق نداره علنی بگه، بره تو اتاق تو خلوت خودش هی با خودش بگه من طیّالارض دارم.
وقتی میاد کتاب مینویسه و در کتابش میگه یعنی دقیقاً میخواد خودش رو اثبات کنه. میخواد بگه بله منم فلان. ما در اینجا ازش اثبات میخواهیم.
💬 ملااحمدی
معیارتون برای تشخیص «حق» تو این زمینه غلطه:
اولاً کدوم عارف تو کدوم کتاب «برای #اثبات خودش و اینکه بگه بله منم فلان» شهوداتش رو تعریف کرده؟!
ثانیاً عرفا در کانتکست و پارادایم فکری خاصی که مبتنی بر بسیاری از پیشفرضها هست، شهوداتشون رو حکایت کردن. هیچ عارفی برای کسی که در پارادایم فکریِ این توییت فکر میکنه هیچی رو نخواسته اثبات کنه که حالا طرف "براساس خطکشهای خودش" ازش اثبات بخواد.
ثالثاً ازقضا خود عرفا معیارهای شرعی و عقلانی برای صحتسنجیِ شهوداتشون داشتهاند. خیلی هم دقیق و موشکافانه بوده، انقدرکه مثلا بخش رحمانیِ شهود رو از بخش نفسانی و شیطانی تفکیک میکردن و....
💬 آقای توپچی:
انگیزهاش برای من مهم نیست، وقتی ادعایی رو در کتاب میاره من ازش دلیل میخوام.
💬 ملااحمدی
اگه فارغ از انگیزهاش ازش دلیل و اثبات میخواهید اشکال نداره، فقط چون او از ابتدا در صدد «اثبات» نبوده و همچنین بخاطر اینکه در پارادایم فکری خاصی نقل کرامت کرده، باید این حق رو براش قائل باشید که اثبات به شما براش اهمیتی نداشته باشه یا لااقل «به شیوهی ساینتیستی شما مثلاً جلوی دوربین» نخواد اون عمل رو تکرار کنه. نمیشه که بقول ویتکنشتاین بازی زبانی او رو نپذیرید و ازش توقع داشته باشید بیاد تو بازی زبانی شما مطلبی رو براتون اثبات کنه!
✅ چراکه اساساً عارف از نقل کرامت (که اونم گهگاهی هست) در صددِ «اثبات» مطلبی برای «دیگریهایی که به این نقل اعتماد ندارن» نیست. بلکه درواقع درصدد «تبیین» مطلبی هست که نقل کرامت صرفاً در این تبیین کمکش میکنه.
📍 پ.ن: برای آشنایی با سنخِ تجربههای عرفانی و بعضی میزانهایی که عرفا برای اونها بیان کردن، کتاب «مواجید عرفانی» تألیف آقای حسین روحانینژاد مفید است.
@maktabkhaaneh
2.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ «تنوّع و تکثّر فرهنگی» در کشور ما نه یک تهدید، که اتفاقاً یک «فرصت تمدّنی» برای انقلاب اسلامی است. اینکه با وجود تمام تفاوتها در لایههای رویینِ فرهنگ، در سطح بنیادی از «یک گفتمان هویّتی» سخن میگوییم، نشان از ظرفیّت عظیم تمدّنی ما دارد.
🎉 نمونهی آن، شیوههای متکثر و متنوّع در جشن و عزاداریِ آیینی است. مثلاً فکرش را بکنید این نمونهی سنّتیِ «جشن مذهبی» که ریشه در فرهنگ زیستبوم خوزستانیهای خونگرم دارد (یَزلهخوانی) با حفظ هویّت گفتمانیاش در میان دیگر مردم ایران هم ترویج شود...
@Maktabkhaaneh
💠 تقارن تولّد شخصی و تولّد شخصیتیِ حسینبنعلی (علیهماالسلام)
👈 شرحی بر معنای حدیث نبوی «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»
🎙 آیتالله مجتبی تهرانی (رضواناللهعلیه)
🔹 اینکه میفرماید: «حُسَیْنٌ مِنِّی»، حسین از من است، چه معنایی دارد؟ یعنی به حسب ظاهر من مجرای وجودی او در این جهان بودهام. ما این را بسیار خوب میتوانیم بفهمیم که این بخش روایت جنبه شخصی دارد. پیامبر(ص) مجرای وجودی او بوده و لذا تولّد شخصی حضرت از پیغمبر(ص) میباشد.
🔸 اما جملهی بعد یعنی عبارت «وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»؛ من از او هستم، کار را قدری مشکل کرده است. آیا این جمله در مقام بیان شدّت رابطهی وجودی بین پیغمبر اکرم(ص) و امام حسین(ع) است؟ یعنی در آن تأویل به کار ببریم؟ یا گویای مطلب بالاتری است؟
🔹 حضرت میفرماید درست است که من از نظر شخصی مجرای حسین(ع) بودهام، ولی او از نظر شخصیتی نسبت به من نقش دارد. من مجرای وجودی و علت مُحدِثهی [شخص] او در این عالم هستم، اما او علت مُبقیهی شخصیتیِ من است.
🔹 حکمةٌ موسویّه
حضرت موسی(ع) ابتدا در مصر بود. بعد، از آنجا بیرون آمد و به سمت مدین رفت. تا وقتی که از مصر بیرون نرفته بود از انبیاء به شمار می آمد، اما از رُسل و صاحبان شریعت محسوب نمیشد. او پیرو همان آیین حضرت ابراهیم(ع) بود. اما هنگامی که به مَدیَن رسید، مقام رسالت را به او دادند. یعنی تولد شخصیّتی او به عنوان یک رسول اولوالعزم در مَدیَن است نه در مصر. بعد از تولد شخصی او، شخصیت نبوّتش هم بروز پیدا کرد. اما بعد از این دو موقعیت است که شخصیت جدید او به عنوان یک رسول متولد میشود. هر کدام از اینها تولد خاص به خود دارد. اگر به آیات شریفه مراجعه کنید میبینید که وقتی از مصر بیرون آمد: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»؛ امّا «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیلِ»؛ میخواهد به او شخصیت جدید داده شود. دقت کنید!
🔺 اما شخصیت حسین(ع) به عنوان علّت مبقیهی شخصیت پیغمبراکرم از کجا شروع شد؟ حسین(ع) در آخر ماه رجب به سمت مکه حرکت کرد. حضرت هنگام خروج از مدینه این آیه شریفه را تلاوت کردند که: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ». امام هنگامی که در سوم شعبان وارد مکه میشود، میفرماید: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیل». اگر کسی اهل دقت باشد، در این موارد به نکات بسیاری دست پیدا خواهد کرد. در اینجا است که شخصیت جدید حسین(ع) متولد میشود.
🔹 شخصیت امامت حسین(ع) مانند نبوّت حضرت موسی(ع) بروز و ظهور پیدا کرده بود، اما شخصیت جدید او که بر اساس آن میتوانست علت مُبقیهی شخصیت پیغمبر اکرم(ص) و رسالت او باشد در زمان ورود به مکه شکل گرفت. لذا آیاتی که امام(ع) تلاوت میکند دقیقاً با حالات حضرت موسی(ع) مطابقت دارد.
🔸 هنگامی که حضرت موسی(ع) از مصر بیرون آمد، «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ». این جنبهی نفیای دارد؛ یعنی میخواهد از قید و بند این خبیثها خلاص شود. بعد هم میگوید: «رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»، تا به مدین میرسد. مدین سرزمینی امن و تقریباً خارج از قلمرو حکومتی فرعون بوده است. به همین خاطر هنگامی که حضرت موسی به آنجا میرسد، میگوید: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیل».
🔻 مدینه نیز در منطقه حکومتی یزید قرار داشت، به همین جهت میخواستند در آنجا از حضرت بیعت بگیرند. امام درست مانند حضرت موسی(ع) همان آیه را تلاوت میفرماید که جنبه نفی داشت: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ». حضرت هنگام ورود به منطقه امن مکه که نقطه آغاز تولد شخصیت جدید او محسوب میشود این آیه را تلاوت میکند که: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیل».
❗️عجیب اینکه تولد شخصی و شخصیتی حسین(ع) در یک روز و آن هم روز سوم شعبان بوده است. به نقل مشهور تولد شخصی حضرت در سوم شعبان در مدینه بوده و تولد شخصیتی ایشان نیز در سوم شعبان هنگام ورود به مکه میباشد. این تقارن عجیبی است که ورود امام به این نشئه با ورودش به مکه در سوم شعبان باشد.
@Maktabkhaaneh