eitaa logo
مکتب‌خانه
236 دنبال‌کننده
203 عکس
124 ویدیو
16 فایل
پیامبر اعظم -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- زکاتِ دانش، نشر آن است‌. جواهراتی مکتوم از لابلای گفتارها و نوشتارها گاهی هم بدلیجاتی از جنس خود‌نوشت! علی‌رضا ملااحمدی طلبه‌ی سطح چهار حوزه دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی. ارتباط مستقیم: @Molla_ahmadi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پرفسور مسعود درخشان
پرفسور درخشان طی یادداشتی که با عنوان «اصلاحات ساختاری در نظام بانکی» منتشر کردند، به ارائه آخرین دیدگاه‌های خود به منظور حرکت به سمت حل مشکلات اقتصادی کشور پرداختند. ایشان در این یادداشت گام اول حل مشکلات اقتصادی کشور را اصلاحات ساختاری در نظام بانکی‌ دانسته و با بیان چهار راهبرد جزئیات این گام را بیان می‌کنند. متن کامل این یادداشت را در در لینک زیر دانلود کنید. https://b2n.ir/d51459 💠 @profderakhshan
هدایت شده از پرفسور مسعود درخشان
1680557504_اصلاحات ساختاري در نظام بانكي كشور- دوشنبه 14 فروردين.pdf
83.3K
متن کامل یادداشت پرفسور درخشان با عنوان "اصلاحات ساختاری در نظام بانکی" 💠 @profderakhshan
🔰 تفاوت «حرام شرعی» با «حرام سیاسی» ▪️ وجه اشتراک‌شان اینست که هر دو «حرامِ فقهی» هستند؛ اما تفکیک‌شان بخاطر توجّه به «تعدّدِ جهت حرمت» است. بی‌حجابی از دو جهت حرام است: 1️⃣ جهت اوّل حرمتی که طبق ادلّه‌ی مسلّم قرآنی و حدیثی دارد؛ فارغ از وجود حکومت اسلامی و ابعاد سیاسی که ممکن است داشته باشد. 2️⃣ امّا جهت دوّم که معمولاً به آن توجّه نمی‌شود و رهبر انقلاب به آن اشاره فرمودند، حرمت مضاعفِ فقهی از جهت عنوان ثانیه‌ای است که بخاطر شرایط ویژه‌ی سیاسی و اجتماعی پیدا می‌کند. 🔹 اگر امروز حجاب به‌مثابه خطّ‌مقدّمِ جبهه‌ی دشمن برای «برهم‌زدنِ » و «جنگ با » است، پس همراهی کردن با این جریان توسّط مسلمانانی که درون جامعۀ اسلامی زندگی میکنند و تحت حاکمیّت اسلام هستند، نوعی جنگ با حکومت اسلامی و لذا حرام است. (اینکه دقیقاً موضوعِ کدام عنوان فقهی میشود بحث دیگری‎ست) 🔺از آنجا که این عنوان وجه سیاسیِ پررنگی دارد، رهبر انقلاب از آن به «حرام سیاسی» تعبیر کردند. 📌 پ.ن: با وجود چنین حرمت مضاعفی، مواجهۀ پدرانه‌ی رهبر انقلاب با همین افراد در همین بیانات و همچنین هوشمندی ایشان در پردازشِ مسئله بگونه‌ای که باعث دامن‌زدن به دوقطبیِ اجتماعی نشود، بسی مشعوف‌کننده است. ✍️ علیرضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh
قرآن سنگ محک است. ما به اندازه‌ای که قرآن را نمی‌فهمیم و چینشش را درک نمی‌کنیم و محتوایش را با واقعیت زندگی‌مان بی‌ربط می‌بینیم، و به همان اندازه که عاشق قرآن نیستیم و دل‌تنگ و معتادش نمی‌شویم... همان قدر از واقعیت‌های عالم دوریم و به همان اندازه خودمان را و خدا و جهان را نمی‌شناسیم. و لابد به همان اندازه با حال خوب فاصله داریم. این‌قدر باید تفکر و کنکاش روحی کنیم که تمام این فاصله‌ها با قرآن از بین برود. آن وقت حال‌مان خوب می‌شود. ✍️سید مقدام https://eitaa.com/sayedmeqdam
🌺 مهمانیِ ویژه با تجلّیِ ویژه 🔹 هرچه باشد ضیافت الله است و خدا باید تمام خدائی‌اش را به رخ عالَم بکشد. مخلوقات بر سر خان کریمانه‌ی خدای عالم ارتزاق میکنند. وقتی «لیس کمثله شیء»، پس باید این مهمانی با همه‌ی آنچه «ضیافت» نامیده میشود، تفاوتی داشته باشد به‌قدر تمامِ تفاوتی که بین خدا و غیر او هست!... 🔸 ­سفره‌ی ضیافت الله بر عالم گسترده شده؛ اما کائنات از همان ابتدا گنجایش تمام سخاوت و کرامت الهی را ندارند. باید پانزده روز بگذرد تا آرام آرام این ظرفیت حاصل شود و آنگاه که ماه کامل میگردد، خدای عالـَم حالا تجلّی میکند و  کرامت ، جلالت، عظمت و اُبهّت[۱] خود را به رخ کائنات میکشد. 🔹 میوه ی جان ِ رسول الله[۲] و هدیه‌ی خاصّ خدایتعالی برای أشرف ممکنات[۳] ، «حسن بن علی» علیهماالسلام جهانِ مادّه عرصه‌ی ناسوت را با وجودش نورانی میکند. 🔸 چه میتوان گفت درباره‌ی وجود مقدسی که رسول الله -صلی‌الله علیه‌وآله- او را تکّه‌ای از وجود نورانی خودش میداند که از جان او طهارت یافته، پس کمتر از نور چشم برای رسول عالمیان نخواهد بود[۴].  🔹 برای آنکه ولیّ الله الأعظم است، فرقی نمیکند چه سنی داشته باشد، «محل هبوط وحی» است و «خزینه‌دارِ علم الهی»[۵]. پس در همان خردسالی میشود برهان نبوّت برای جدّش رسول خدا صلی الله علیه وآله. [۶] 📌 پی‌نوشت‌ها در فرسته‌ی بعدی ✍ ملااحمدی @Maktabkhaaneh
مکتب‌خانه
🌺 مهمانیِ ویژه با تجلّیِ ویژه 🔹 هرچه باشد ضیافت الله است و خدا باید تمام خدائی‌اش را به رخ عالَم بک
۱) نبیّ أعظم صلی الله علیه و آله: «أماالحسن فإنّ له هیبتی و سؤددی » ابُهّت و آقاییِ من به حسن ارث می‌رسد. (البحار؛ ۴۳ ؛ ۲۶۳) ۲) نبیّ أعظم صلی‌الله علیه‌وآله: «أنت تفاحتی» حسن‌جان! تو میوه‌ی جان من هستی. (همان، ۳۳۳) ۳) نبیّ أعظم صلی‌الله علیه‌وآله: «هذا هدیةٌ من ربّ العالمین لی» این حسن، هدیّه‌ای از جانب پروردگارِ جهانیان برای من است. (همان) ۴) نبیّ أعظم صلی‌الله علیه‌وآله: « هو الطّاهرُ من نفسی و ضِلعٌ من أَضلاعی و قرّةُ عینی» حسن از جانِ من طهارت یافته و تکّه‌ای از وجود من است. او نور چشمِ من است (همان) ۵) دو فقره از زیارت جامعه کبیره: «مَهبَطِ الوحی» - «خزَنةِ العلم». ۶) اشاره به حکایت شیرینی از دوران کودکیِ امام حسن مجتبی علیه‌السلام که طی آن، یک عرب بیابانیِ زمُخت و بدقلِق با حالت کینه و خشم خدمت رسول‌الله (ص) رسید و با تُندی از ایشان خواست که برهان نبوّتش را اقامه کند. حضرت به او فرمودند یکی از نزدیکانم پاسخ تو را میدهد و به امام مجتبی علیه‌السلام امر فرمودند تا سخن بگوید. ایشان هم در همان طفولیت، دقایق کوتاهی خطاب به آن مرد مطالب عمیق و دقیقی را بیان فرمودند و آن مرد شگفت‌زده، در جا اسلام آورد و سپس گروهی از اهالیِ قومش هم به‌واسطه‌ی این ماجرا اسلام آوردند. (تفصیل حکایت در جلد ۴۳ بحارالانوار ؛ صفحه ۳۳۳) @Maktabkhaaneh
💢 صلح به‌مثابه آغازِ قیام 🔹 کتاب «دو امام مجاهد» را باید خواند. هر بچه‌شیعه‌ای، به‌همان دلیل که تاریخ عاشورا را باید بشناسد، این کتاب را هم باید بخواند تا مستدلّ و روشن، بفهمد که عظمت عاشورای حسینی، بدون شجاعت و سیاستی که در صلح حَسنی نمایان شد، امکان تحقق نداشت. 🔸 باید بخواند تا بداند که صلح حسنی، چه تأثیرات شگرفی بر آینده‌ی تاریخ تشیّع گذاشت و چگونه ورق را به‌نفع جریان امامت برگرداند؛ باید بخواند تا بتواند مغالطه‌هایی که تحلیل‌های سطحی و بزدلانه‌ای که از صلح امام حسن علیه‌السلام می‌شود را بشناسد و فریبِ تحلیل‌های فانتزی از صلح امام حسن علیه‌السلام را نخورَد. ❗️حتی تصورش را نمی‌کنید که این کتاب (به‌خصوص دو گفتار ابتدایی‌اش که درباره‌ی صلح است) چقدر پرنکته است و چه نگرشِ عمیقی برای فهم سیره‌ی سیاسی حسنین علیهماالسلام به شما میدهد!... 🔹 با مطالعه‌ی گفتارهای کوتاهِ این کتاب است که می‌توانید عمق سیاستمداریِ امام مجتبی(ع) را در ماجرای صلح به‌خوبی درک کنید و عزّت‌مندانه افتخار کنید که چه امام باهوش و سیاستمداری داشته‌اید که با آن اقدام، آینده‌ی تاریخ را به نفع جریان حق اینچنین هوشمندانه رقم زد ❗️صلحی که تیزی آن برای تاریخ، چونان ذوالفقار حضرت حیدر از هر شمشیری بُرّنده‌تر بود و بهتر از هر شمشیری توانست دشمن را به زانو درآورَد و امکان نابودی‌اش را فراهم کند. ✍️ علیرضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh
هدایت شده از حبیب‌اله بابائی
به اهتمام «کارگروه قرآن و تمدن» در پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی هم‌اندیشی «عبودیت و تمدن» روزهای ۲۱ و ۲۳ فروردین ساعت ۲۱ الی ۲۳.۳۰ لینک حضور dte.bz/scscenter @Habibollah_Babai
⛔️ «خودکشی» مفهومی غلط! ❌ «مرگ خودخواسته» همانقدر بی‌معنا و البته متعفّن و کریه است که «فرزندکشیِ خودخواسته» یا بطور کلی «دیگرکشیِ خودخواسته» است! 🔻 جان انسان، جزء اموال و مایملکِ او نیست که هر کاری عشقش کشید با آن بکند و بگوید مال خودم بود! انسان نه مالکِ جان خودش هست و نه صاحب‌اختیارش. 🔺 جان انسان به معنای دقیق کلمه یک «ودیعه‌ی الهی» است که انسان فقط وظیفه دارد از آن مراقبت کند و جز در مواردی که مالک و صاحب اختیار حقیقی یعنی خداوند اذن داده، انسان حق ندارد آن را در معرض خطر قرار دهد. ✔️ اساساً چیزی به اسم «خودکشی» وجود ندارد؛ این یک مفهوم غلط است. جانِ انسان در حیطه‌ی «خود» او نیست که بگوید هر بلایی بخواهم سرش می‌آورَم؛ «جانِ انسان» امری «قُدسی و ملکوتی» است که به‌مثابه یک امر مقدّس باید نسبت به آن حساسیت، غیرت و مراقبت داشت. در این‌جهت، فرقی هم بین جانِ من و جانِ دیگری‌ نیست. 🔹پس آن چیزی که در محاوره‌ی غیردقیقِ عمومی از آن به «خودکشی» تعبیر میشود، درواقع نوعی «دیگرکشی» است و هیچ فرقی با کشتنِ دیگر افراد ندارد. ✍ علی‌رضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh
مکتب‌خانه
⛔️ «خودکشی» مفهومی غلط! ❌ «مرگ خودخواسته» همانقدر بی‌معنا و البته متعفّن و کریه است که «فرزندکشیِ
❇️ «جانِ من» ودیعه‌ی الهی؛ نه مالِ من! 🔺 امیرالمومنین علیه‌السلام در این دعا ، از «جانِ من» به «ودیعه‌ی الهی که به‌عنوان یک نعمت در اختیارم قرار گرفته» یاد کرده‌اند. 🔻 بنابراین کسی که خودکشی می‌کند علاوه‌بر همه‌ی دیگر گناهان (قتل نفس و ناامیدی از رحمت خدا) مرتکب گناه «خیانت در امانت» هم شده است؛ آن‌هم یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین نعمت‌های این‌دنیایی!... 🔖 ترجمه: «خداوندا ؛ از میان چیزهای ارزشمندی که دارم، «جانم (نفسی)» اولین‌شان باشد که از من می‌گیری؛ و این اوّلین ودیعه‌‌ای باشد که از میان نعمت‌هایی که به ودیعت در اختیارم گذاشته‌ای، از من می‌گیری.» (خطبه ۲۰۶ نهج‌البلاغه) @Maktabkhaaneh
مکتب‌خانه
❇️ «جانِ من» ودیعه‌ی الهی؛ نه مالِ من! 🔺 امیرالمومنین علیه‌السلام در این دعا ، از «جانِ من» به «ودی
📍«ودیعه» به معنای «مالی که نزد غیر گذارند تا آن را حفظ نماید.» جمع آن «ودائع» می‌باشد. در اصطلاح فقهاء نیز عبارت است از «نایب‌گرفتنِ دیگری برای حفظ و مراقبت از اموال خویش» 🖌 نظر اهل‌لغت در ریشه و اصل این کلمه مختلف است: برخی آن را مأخوذ از «یدع» به معنی ترک و برخی دیگر از «ودع یدع» به معنی سکون و استقرار دانسته‌اند. به این معنا که «ودیعه نزد مستودع (ودیعه‌گیرنده) رها و ترک شده و استقرار و سکون می‌یابد.» و بعضی دیگر هم آن را از «دعه» به معنی راحت و آسایش دانسته‌اند؛ بدین‌لحاظ که گویی ودیعه نزد مستودع در راحت و آسایش است؛ چون از آن مراقبت شده و دستخوشِ آفت و آسیب نمی‌شود. 🔖 منبع: ویکی‌فقه @Maktabkhaaneh
♨️ در اهمّیت عبادتِ غلامان و تاجران! 🔹 ما معمولاً بین خودمان آن‌ حدیث معروفی را که امیرالمؤمنین علیه‌السلام عبادت‌ را به سه دسته‌ی «عبادتِ غلامان» و «عبادتِ تاجران» و «عبادتِ احرار» تقسیم کرده‌اند، نقل میکنیم و سودای عبادت احرار را در سر می‌پرورانیم و عبادت غلامانه و تاجرانه را تقبیح می‌کنیم! ❗️حال‌آنکه توجه نداریم که این دو دسته‌ی دیگر هم حقیقتاً «عبادت» هستند و موجب تقرّب انسان به خداوند می‌شوند. و اساساً برای ما آدم‌معمولی‌ها رسیدن به مقام «احرار» جز از این‌طریق میسّر نیست. 🔰 خداوند در قرآن دو مرتبه صریحاً به ما سفارش می‌کند که «خدا را با حالِ و بخوانید.» یک‌بار به همین بیان، و یک‌بار دیگر هم در وصف مؤمنان حقیقی، می‌فرماید آن‌ها خداوند را با خوف و طمع میخواندند. 🔺 آیا این غیر از همان عبادتِ غلامان و تاجران است؟ ✍ علیرضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh
هدایت شده از مرکز رسانه ای سدید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا دغدغه جهاد تبیین دارید؟ 💠 کانال سدید واقعیات دنیای غرب را از زبان غربی ها بی واسطه بیان می‌کند ☠بت غرب را در ذهن مردم بشکنید تا زیبایی های اسلام و انقلاب اسلامی را درک کنند 🇨🇦🇳🇴🇬🇧در این کانال سخنان دانشجویان غربی شیفته انقلاب اسلامی🇮🇷 منتشر می‌شود🧡 را دنبال کنید👇👇👇 https://eitaa.com/sadidmedia https://eitaa.com/sadidmedia https://eitaa.com/sadidmedia
💯 پیشنهادی برای لیالی قدر 🔻یک امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «بررسیِ مقدرات انسان در شب نوزدهم انجام می‌گیرد؛ سپس در شب بیست‌و‌‌یکم در نتیجهٔ آن بررسی‌ها، مقدرات مشخص شده و تعیین تکلیف می‌گردد؛ آنگاه در شب بیست‌وسوم رمضان، آنچه تعیین شده امضاء و قطعی می‌گردد.» (الکافی،ج۴،ص۱۵۹) 🔻دو در یکی از همین لیالی قدر از حاج آقا مجتبی تهرانی (رضوان‌الله‌علیه) شنیدم که «۱۵ روایت صحیح‌السند داریم دالّ بر این مطلب که تقدیر و سرنوشتی که برای انسان نوشته شده است را با «دعا» می‌توان تغییر داد.» 🔹 حالا این ماییم و لیالی قدر پیش‌رویمان تا از فرصت بهره ببریم و با دعا سرنوشت خویش را به بهترین تقدیر بخواهیم. اما چگونه؟ از کجا بدانم که در آینده چه اتفاقات و جریاناتی در کمین من است و زندگی‌ام به کدامین سو قرار است برود؟ چه می‌دانم ایمانم به کدامین ابتلائات و آزمایش‌ها قرار است محک بخورد؟ از کجا بدانم حقیقتاً کدامین سرنوشت به نفع دنیا و آخرتم هست و کدامین یک به ضرر؟ یا کدامین سرنوشت «بیشترین منافع» دنیوی و اخروی را برایم به دنبال خواهد داشت؟ و بسیاری سؤالات دیگر ِ از این دست... ❗️ به‌نظر می‌رسد چاره‌ای نداریم جز اینکه اتصال پیدا کنیم به منبع علم لایزال الهی تا بتوانیم بهتربن تقدیر را دعا کنیم. اما اتفاقاً مشکل دقیقاً همینجاست که این یکی چگونه؟! 🔻 سه امام سجاد علیه‌السلام دعایی را به شیعیانشان آموزش داده‌اند که می‌توان از آن طریق به منبع علم و حکمت لایزال الهی متصل شد تا از آن طریق بهترین سرنوشت را دعا کنیم: ۳۳ومین دعای صحیفه سجادیه با عنوان . این دعا که عبارات و فقرات عمیق و تأمّل‌برانگیزی دارد، گرچه بسیار کوتاه است و اگر با توجه به معانی خوانده شود، در کمتر از پنج دقیقه تمام می‌شود؛ اما از آنجا که نفس رحمانی و ملکوتیِ امام زین‌العابدین علیه‌السلام پشتوانه‌اش هست و در شب قدر هم خوانده می‌شود، می‌تواند تأثیر شگرفی در نوشته‌شدن بهترین تقدیر ممکن داشته باشد... ✍ علی‌رضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh
هدایت شده از «آیه‌جان»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«خدای موسی» ✍ نویسنده: 🔗 شناسه‌ی ایتا: @maktabkhaaneh 📷 عکاس: 🎚تنظیم صدا: 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
هدایت شده از «آیه‌جان»
هدایت شده از «آیه‌جان»
«خدای موسی» ✍ نویسنده: 🔗 شناسه‌ی ایتا: @maktabkhaaneh ✏️ گرافیک: ماجرا به شکلی طوفانی شروع شد و قبل از اینکه متوجه بشوم چرا و چگونه، ناگهان خودم را زیرِ آوار حوادثی به‌غایت تلخ و دیگرگون یافتم. مثل طوفانی ویرانگر، سرمایه‌ام را (نه از جنسِ سرمایه‌ی مالی) در عرض چند روز از دست دادم و زندگی‌ام از این‌رو به آن‌رو شد! همه‌چیز بر ضد من بود و هیچ نقطه‌ی روشنی-لااقل در ظاهر- در افق آینده به چشم نمی‌خورد! مدت‌ها طول کشید تا از آشفته‌حالی و اِغمای فکری و نقاهتِ روحی بیرون بیایم و درست بفهمم که دقیقا چه شده و چه اتفاقی دارد می‌افتد! باز هم هیچ‌چیز بر وفق مراد نبود و نسبت به آینده‌ی این مسیری که «خواسته و ناخواسته» در آن قرار گرفته بودم و با قاطعیت و البته تلخ‌کامیِ تمام آن را طی می‌کردم، هیچ کورسوی امیدی به چشم نمی‌خورد. به طرز عجیب و بُهت‌آوری هر چه هم تلاش می‌کردم، اتفاق خوبی آنچنان‌که حالم را خوب کند و نفسِ راحتی بکشم و خوابِ آرامی به چشمانم بیاید و کابوس‌هایم تمام شود، نمی‌افتاد! حتی وقتی‌که طبق شواهد و قرائن قاعدتا باید اتفاق خوبی می‌افتاد، باز فرَج حاصل نمی‌شد و ماجرا پیچِ دیگری می‌خورد! «خالی‌شدن از هر کورسوی امید» از آن‌دست تجربه‌هایی است که هرکسی بالأخره به شکلی تجربه‌اش می‌کند؛ حالا من هم در همین موقعیت قرار گرفته بودم، اما با این تفاوت مهم که این موقعیت برای من به چند لحظه و چند ساعت و چند روز محدود نمی‌شد؛ حالا دیگر چند سال از زندگی‌ام درگیر این وضعیت بود! در یکی از آن روزهای سخت و جان‌فرسا به پناه بردم. اما پاسخ را با آیه‌ای گرفتم که اصلاً نفهمیدمش! یعنی ربطش را به موقعیت «همواره بحرانی» خودم نفهمیدم! خداوند ماجرای نبوت (علیه‌السلام) را برایم یادآوری کرد؛ آن‌ نیمه‌شبِ سرد و تاریکی که حضرت موسی (ع) که به‌همراه خانواده‌اش از مَدیَن به مصر برمی‌گشت، در وادی طور درحالی‌که راه را گم كرده بود، در طور سينا، شعله‌ی آتشی از دور دید و به نظرش رسيد كه قاعدتاً كنار آن كسى هست كه راه را از او بپرسد و اگر هم نبود لااقل از آن آتش قدرى همراه بياورد تا گرم شوند؛ به خانواده‌اش گفت که شما اینجا منتظر بمانید تا بروم آنجا و راهنمایی‌ای یا شعله‌ی آتشی بیاورم. رفت و وقتی نزدیک درختی شد که منبع آتش به نظر می‌رسید، ناگهان اولین وحی الهی به او رسید که «إنّی أنا الله...» و سخن‌گفتنِ خدا با او شروع شد و باقی ماجرا که آغاز نبوت ایشان بود. خب این چه ربطی به من داشت؟! نه من ربطی به موسای نبی دارم و نه طور سینایی در کار هست و نه در این کورسوی سرد و تاریک، آتشی! تنها وجه اشتراک من با این ماجرا «شبِ سرد و تاریک و راهِ گم‌شده» بود. اما هرچه فکر کردم، نفهمیدم ربطش به من چیست و چگونه می‌توانم از این آیه‌ی رازآلود بهره‌ای برای این زندگیِ سرد و تاریک و حیران‌زده بگیرم! ماجرا گذشت و این آیه از حافظه‌ام رفت تا اینکه مدت‌ها بعد ناگهان از زبان شیرینِ (سایه‌اش مستدام) حدیث عجیب و شگفت‌آوری شنیدم! بعد از درس، رفتم عبارت حدیث را جستجو کردم و متحیر، دیدم که آن حدیث عجیب، ذیلِ همین آیه‌ی قرآن و با استشهاد به همین حکایت بیان شده است...! عبارت عجیبِ حدیث که از زبان مولایمان علی(ع) نقل شده، اینست: «کُن لِما لاتَرجوا أرجی مِنکَ لِماترجوا : به آنچه که امید نداری، امیدوارتر باش نسبت به آنچه که امید داری»! این حدیث همه‌ی محاسبات آدم را به هم می‌ریزد! همه‌ی تحلیل‌ها و تصوراتم درباره‌ی سرنوشت و تقدیر را این حدیث به چالش ‌کشید! چطور می‌توانم به چیزی که امید ندارم، از چیزی که به آن امید دارم بیشتر امیدوار باشم؟! اما ادامه‌ی حدیث مانند نوری در تاریکی معما را سریع حل می‌کند: «همچنان‌که موسی‌بن‌عمران آن‌شب به این امید از خانواده‌اش جدا شد که بتواند شعله آتشی با خود بیاورَد؛ اما آنچه که نصیبش شد، این بود که خداوند با او سخن گفت و در حالی به میان خانواده‌اش برگشت که «نبی» بود. یعنی شعله‌ی آتش که دنبالش بود نصیبش نشد، اما چیزی نصیبش شد که آنقدر بزرگ و شگرف است که حتی به مخیله‌ی آدم هم خطور نمی‌کند که شاید در پسِ آن «شبِ سرد و تاریک و راهِ گم‌شده و آتش» چنین امر عظیمی نهفته باشد! يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ای موسی منم خدای یکتا پروردگار جهانیان. *منبع حدیث: اصول کافی؛ جلد 5 ؛ صفحه 83 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 این تلاوت زیبا و شگفت‌انگیزِ نوجوان ایرانی (محمدامین نبی‌لو) که تقلید هنرمندانه‌ی یکی از معروف‌ترین قرائت‌های «مصطفی اسماعیل» قاری شهیرِ مصری است را بشنوید و لذّت ببرید. (آیه ۳۱ سوره مبارکه رعد) 📌 در این دنیای آشفته‌ی امروزی، هیچ‌چیز مثل گره‌زدنِ ذهن و قلبِ کودکان و نوجوانان با «ثقلین» نمی‌تواند آن‌ها را از فتنه‌های زمانه در امان بدارَد. @Maktabkhaaneh
⁉️ چرا اون‌هایی که دین‌دارتر و باتقواترند، نمی‌کنند؟... @Maktabkhaaneh
+ یعنی چی که باید از خدا بترسیم؟ مگه خدا ترس داره؟ _ خب از کی بترسیم پس؟ + مگه حتما باس بترسیم؟ نمی‌شه بدون ترس زندگی کنیم؟ حتما باید از یه چیزی بترسیم؟ _ ترس، از علاقه‌های آدم میاد‌. مثلا تو چون علاقه داری در آینده موفق بشی، ترس از شکست هم داری. ولی یه گوسفند ترس از آینده نداره، چون در لحظه زندگی می‌کنه و هیچ آرزویی نداره. ما نمی‌تونیم نترسیم چون کلی علاقه و آرزو داریم. + خب چرا از خدا بترسیم اون وقت؟ _ این نسخه‌ و توصیه‌ی خود خداست. که از هیچی نترس از من بترس فقط. چون هیچ کی نمی‌تونه به تو ضرری بزنه اگه من نخوام. فقط من می‌تونم پدرتُ دربیارم، فقط من می‌تونم زمین بزنمت، هیچ کی کاره‌ای نیست. پس فقط از من بترس. + خب ولی من دوست ندارم از خدا بترسم! _ عیبی نداره دست خودته. ولی تو اگه از خدا نترسی، ترست شیفت میشه رو چیزای دیگه؛ از نگاه مردم می‌ترسی، از قضاوت‌ها می‌ترسی، از دشمنات می‌ترسی، از حوادث روزگار می‌ترسی، از گرونی دولار می‌ترسی... از همه چی می‌ترسی و این ترس‌ها نابودت می‌کنه، استعدادهات رو قفل می‌کنه. + خب اگه از خدا بترسم هم همونه که؟ _ کجاش همونه دیوونه؟😄 اگه از خدا بترسی اون وقت عالم و آدم دیگه به هیچ جات نیست. بدون هیچ ترسی زندگی می‌کنی. تمرکزت میره بالا اصلا. چون از هیچی دیگه نمی‌ترسی. فقط از یه چیز می‌ترسی، که می‌دونی اون خیلی مهربونه. ترس از خدا تنها ترسیه که مزه‌ش شیرینه. چون تنها ترسیه که انسان رو ضعیف نمی‌کنه، برعکس قویش می‌کنه. ✍️سید مقدام https://eitaa.com/sayedmeqdam
مکتب‌خانه
+ یعنی چی که باید از خدا بترسیم؟ مگه خدا ترس داره؟ _ خب از کی بترسیم پس؟ + مگه حتما باس بترسیم؟ نم
☑️ «ترس» به‌مثابه یک «وضعیّتِ وجودی» 🔹 «خُلِقَ الإنسانُ ضعیفاًً» مایه‌ی وجود انسان با «ضعف» تنیده شده است. اساسِ وجود انسان و تمام منافع او -از حیاتی‌ترین تا سطحی‌ترین منافعش- پیوسته در معرضِ تهدید و خطر و نابودی است و انسان از جانب خودش هیچ -دقیقاً هیچ- دستاویزی ندارد تا بتواند با اطمینان این تهدیدها را از خود دور کند و خیالش آسوده باشد که دیگر خطری تهدیدم نمیکند! 🔸 همواره در تمام آناتِ زندگی، این تهدیدها با او همراهند. آیا «احساسِ» این ضعف عمیقِ وجودی و إدراکِ پیوسته‌ی این تهدیدها جز «ترس» برای انسان به ارمغان می‌آورَد؟!... 🔻 آری؛ وجود انسان در بنیادی‌تری وجه‌ش با «ترس» آمیخته و درهم‌تنیده است. او ناگزیر از ترس است و این، سرنوشتِ محتوم اوست. این یعنی ترس یک «وضعیّت وجودی» برای انسان است! ▪️امّا ترس انسان را متزلزل می‌کند و امکان ایستادن روی زانوان و حرکت کردن را از او می‌گیرد؛ انگار که حیوانی وحشی او را دنبال کرده باشد و در وسط صحرا روی زمینِ متزلزلِ شنی بخواهد از دستش فرار کند... هرکاری کند نمیتواند! تنها کاری که از انسان برمی‌آید -و البته آنچه که انسان برای زندگی شاد به آن نیاز دارد- اینست که ترس خویش را «مدیریت» و تا حدّی «مهار» کند. امّا چگونه؟ 🔹 اینجاست که معنا و اهمّیت «ترس از عدل الهی» جلوه‌‎گر می‌شود و «توکّل» معنای تازه‌ای می‌یابد. انسان با از تمام ترس‌های ریز و درشت و متکثّر زندگی‌اش رها می‌شود و با آن وضعیّت وجودی‌اش متمرکز می‌شود در آن چیزی که باید بشود! خدا بنیادِ چیزها است و انسان هرچه در جانِ خویش کنکاش کند، خدا را بیشتر می‌یابد. 🔹 ترس به‌مثابه یک وضعیّت وجودی، زمانی مایه‌ی آرامش و طمأنینه‌ی قلبی می‌شود که به بنیادِ وجود انسان معطوف شود و در آنجا استقرار یابد. در این صورت است که امکانِ ایستادن بر زمینی بتُنی و حرکت روبه‌جلو برای انسان فراهم می‌شود. «توکّل» و «ترس از عدل الهی» دو بال برای مدیریت و مهارِ این وضعیّت وجودی اند. ✍️ علی‌رضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh
⚫️ آخرین و وحشتناک‌ترین نفرینِ تاریخ! 🍃 صلّى الله عَلَيكَ يا أميرَالمؤمنين 🍃 ▪️ قفس دنیا بیش از حد برایش تنگ شده است. شیدای وعده‌ایست که سال‌ها منتظرش بوده... گوشه‌ای نشسته است و غرق در ملکوت الهی‌ست. این مرد، مظهر ارادهٔ الهی‌ست؛ خلقت به ارادهٔ او در جریان است. اما گویا این‌بار بدن خاکی‌اش بیش از حد خسته است. پلک‌هایش سنگینی می‌کنند. به خواب می‌رود که خواب علی، حقیقتی جز هشیاری ندارد... ▪️ روح از بدن خاکی فارغ می‌شود و به ملکوت می‌رود. با حبیبش رسول خدا در ملکوت قرار دیدار دارد؛ تا محبوبش را می‌بیند، گویا داغش تازه می‌شود و لب به درد دل می‌گشاید: - یا رسول‌الله!… این چه امتی است؟! چقدر لجباز و بدقلق و غیرقابل ترمیم‌اند اینان! ▪️رسول‌الله که مظهر «إنّه على كلّ شيءٍ شهيد» است، خوب می‌فهمد حال علی را... - علی جان! نفرین‌شان کن! پناه بر خدا… سبحان الله... ▪️لحظهٔ شگرفی‌ست. اگر علی نفرین کند، عالم به نابودی می‌گراید. تمام انبیای الهی که با نفرینشان امتی را نابود کردند، تا به ولایت علیّ‌بن‌ابیطالب اقرار نکردند، به مقام نبوت نرسیده اند. حالا اگر علی نفرین کند چه خواهد شد؟! سخت تر اینکه، پیامبر این قوم، که «رحمةٌ للعالَمين» است، خودش از وصیّ خودش می‌خواهد که امت را نفرین کند! مگر اینان چه جفاکار امتی هستند؟! امیرالمؤمنین چه می‌کند؟! نفرین او چیست که قرار است دنیا را به آتش بکشد؟! چه وحشتی بر این دنیا سخت‌تر از نفرین علی؟!... ▪️ ناگاه علی -علیه آلاف التهیّةوالثّناء- لب به دعا می‌گشاید: - خدایا... مرا از اینان بگیر... تمام شد! آه که دنیا هیچ‌گاه عذابی چنین به خود ندید... حالا دیگر تیغ شمشیر اجازه دارد فرق علی را بشکافد و زهر هم اجازه دارد مغز او را به نابودی بکشاند!... مرغ از قفس پرید، ندا داد جبرئيل! اینک شما و وحشت دنیای بی علی... (اقتباس از خطبه ۷۰ نهج البلاغه) ✍ علی‌رضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh