علائم پسر بودن جنین در #بارداری
(بخش اول)
🔸بیماری صبحگاهی: هنگامی که علائم اولیه بارداری مانند بیماری صبحگاهی یا حالت تهوع را تجربه نکنید، پسر باردار هستید.
🔹ضربان قلب: اگر متوجه شدید ضربان قلب جنین کمتر از 140 ضربه در دقیقه است، پسر باردار هستید.
🔸بروز آکنه: شروع زگیل یکی از نشانه هایی است که نشان می دهد شما پسر باردار هستید.
🔹میل به غذا: هنگامی که پسر باردار باشید، اشتهای زیادی برای غذاهای شور و ترش دارید.
🔸موقعیت شکم: موقعیت شکم یکی از علامت های رایج است که می تواند جنسیت را تعیین کند و اگر شکم شما پایین باشد فرزند شما پسر است (جنین پسر کجای شکم قرار دارد؟).
🔹تغییر شخصیت: جنسیت نوزاد شما عمدتا بر تغییرات رفتاری تاثیر می گذارد. زنان با طبیعت تهاجمی، جسورانه و غالب، بیشتر احتمال دارد پسر باردار باشند، و جنبه رفتاری با افزایش سطح تستوسترون همراه است.
🔸رنگ درار: ظاهرا رنگ ادرار شما در دوران بارداری تغییر میکند. اگر ادرار تیره باشد، نشان می دهد پسر باردار هستید.
#ادامه_دارد 🌺
@mama_bardari👶
تخمک گذاری چیست؟
با مشخص نمودن زمان تخمک گذاری هم میتوانید احتمال بارداری خود را افزایش دهید و هم در پیشگیری از بارداری موفق تر عمل کنید.
اگر دوست دارید باردار شوید، با مشخص کردن زمان تخمک گذاری تان می توانید احتمال موفقیت خود را افزایش دهید.
💖 تخمک گذاری چیست؟
تخمک گذاری به زمانی گفته میشود که یک تخمک (یا در برخی موارد نادر بیشتر از یک تخمک) از تخمدان آزاد میشود و این زمان را «دوره باروری» در سیکل قاعدگی مینامند. هر ماه، یک تخمک در درون تخمدان شما به بلوغ میرسد. هنگامی که اندازه آن به حد معینی رسید، تخمک از تخمدان آزاد شده و درونِ لولههای فالوپ، به طرف رحم حرکت میکند. اینکه در هر بار کدام تخمدان، تخمک آزاد میکند نسبتاً نامشخص است. آنچه مشخص است این است که وظیفه تخمک گذاری در دورههای قاعدگی به صورت منظم و یکی در میان، بین تخمدانها تقسیم نمیشود.
#ادامه_دارد✅
@mama_bardari👶
چه زمانی شانس باردار شدن بیشتر است؟🌺✅
برای اینکه بهترین نتیجه را بگیرید و باردار شوید، باید در مدت یک تا دو روز پیش از تخمک گذاری تا 24 ساعت پس از آن، آمیزش داشته باشید.
دلیل این امر آن است که اسپرمها میتوانند دو تا سه روز زنده بمانند، اما تخمک نمیتواند بیشتر از 24 ساعت پس از تخمک گذاری به حیات خود ادامه دهد، مگر اینکه لقاح صورت پذیرد.
اگر در حوالی زمان تخمک گذاری نزدیکی داشته باشید، احتمال باردار شدن شما افزایش مییابد و شما میتوانید خوشحال باشید، زیرا شانس با شما همراه است.
در زوجهای معمولی که میتوانند به صورت طبیعی بچه دار شوند، در هر دوره 20% احتمال بارداری وجود دارد. حدودا 85% از خانمهایی که بدون استفاده از یکی از روشهای جلوگیری از بارداری آمیزش دارند، ظرف یک سال حامله میشوند.
شما میتوانید با تعیینِ زمان دقیق تخمک گذاری، همچنین با افزایش آگاهی خود در مورد تغییرات هورمونی و فیزیکی که در هر ماه در بدن شما رخ میدهد، احتمالِ حامله شدن خود را افزایش دهید.
همچنین شما میتوانید از این اطلاعات استفاده کرده و با خودداری از آمیزش در نزدیک زمان تخمک گذاری، از بارداری جلوگیری کنید. البته توجه داشته باشید که این روش، بهترین روش جلوگیری از بارداری نیست و استفاده از آن ممکن است موفقیت آمیز نباشد.
💖 چطور می توان زمان تخمک گذاری را تشخیص داد؟
زمانی را که دوره قاعدگی بعدی شما آغاز میشود در نظر بگیرید، سپس 12 تا 16 روز از آن کم کنید. این چند روز، همان محدوده زمانی است که احتمال تخمک گذاری شما در آن بسیار زیاد است. برای خانمهایی که یک دوره کامل آنها 28 روز طول میکشد، چهاردهمین روز معمولاً روز تخمک گذاری است. برای استفاده از این روش، شما باید بدانید که دوره کامل شما معمول چند روز طول میکشد.
#ادامه_دارد 👇👆
@mama_bardari👶
#خاطرات_بارداری❤️
سلام
من چند هفتست با این کانال آشنا شدم، هرروز مطالب رو دنبال میکنم، دوست داشتم منم تجربه و خاطره ام رو بیان کنم ولی دستم ب نوشتن نمیرفت، امروز مطلب اون مادری که ۲۵ هفته دخترشون رو از دست دادن خوندم، خواستم بگم منم با شما هم دردم، منم ۲۶ اردیبهشت ماه پسر دومم رو در ۲۵ هفتگی از دست دادم، ماجرام رو خلاصه تعریف میکنم، چون ممکنه بدرد دیگران هم بخوره، خانما وقتی باردارن خوبه که اطلاعات پزشکی در حد اینکه خطرات رو بشناسن داشته باشن، آذر ماه ۹۷ وقتی پریودم ناباورانه عقب افتاد متوجه شدم ناخواسته باردارشدم، هم خوشحالی هم استرس، چون اضافه وزن داشتم، بعد از مدتی دچار لک بینی شدم، رفتم دکتر برای اولین بار، با سونوی داخلی ب زحمت ساک بارداری رو دیدن ولی گفتن جاش بد، در کمال تعجب نوعی خارج رحمی ک بالای رحم گیر کرده، باید سقط بشه ولی یک هفته فرصت میدیم شاید بیاد پایین سرجاش، یک هفته با گریه و التماس ب خدا گذشت، رفتم دکتر گفت اومده پایین و قلب داره، برام شیاف شبی یکی تجویز شد تا لکه بینی ها برطرف شه، خوشحال برگشتم و خبر مسرت بخش رو اعلام کردم، فرداش ب خونریزی شدید افتادم، نمدونستم هنوز هست یا نه ولی گفتم خدایی ک برام نگهش داشته پس هنوز هم هست، یک ماه لکه بینی داشتم تا نوبت سونو ان تی شد، وقتی رفتم گفت زوده یک هفته هم سن جنین روکوچکتر اعلام کردن
گفتم غیرطبیعی؟؟ دکتر گفت نه خطای سونو ممکنه باشه، خلاصه هفته بعدش ان تی دادم و سپس آزمایشات همه چیز الحمدالله خوب، فقط تاریخای زایمانم کم کم عقب میوفتاد، تذکر میدادم میگفتن زیاد نیست مورد نداره، رسید به سونو آنومالی همه چیز اوکی بازم تاریخ زایمان چند روز عقب افتاد، گفتم چرا هر دفعه عقب میوفته، گفتن مورد نداره طبیعی، بچه هم همه چیزش با سنش طبیعی مورد نداره،نگران تکون خوردن هاش هم بودم، گفتم بچه اولم شدت چرخشش بیشتر بود این خیلی یوااااشش گاهی اصلا حس نمیشد ، دیگه کم کم لکه بینی ها تمام شده بود و مصرف شیاف متوقف، عید شد ب سرفه شدید افتادم خیلی ترسیدم ولی با بخور داروی عطاری کنترلش کردم، نمیشد دارو مصرف کنم، رفتم چکاپ ماهیانه ماجرای سرفه هام رو مطرح کردم، گفتن سرفه شدید خوب نیست و سونو شدم و گفتن همه چیز بچه خوبه، من بازم نگران تاریخ زایمان بودم ک این دفعه گفت شاید خودت تاریخ پریودت اشتباه گفتی، و من همچنین نگران حرکات ملایمش، ولی سونو حرکات رو طبیعی و نرمال بیان میکرد، این وسط گاهی ورم میکردم ورم شدید که گفتن کمتر بخور رعایت کن، ولی من خودم متوجه میشدم وقتی از شهرستان میام برای دکتر آب ب آب میشم و اجابت مزاج نداشتم بر میگشتم خونه خوب میشدم، سرتون درد نیارم شب دوم ماه رمضون بعد از اینکه پسرم رو از کلاس قرآن آوردم خونه خسته بودم خوابیدم، ناگفته نماند چند روز بود زیر شکمم گاهی تیر میکشید من هم گفتم بچه درحال بزرگ شدن و رحم داره کش میاد، چون دردش مزاحمت آنچنانی نداشت برام، بعد از یک ساعت از خواب بلند شدم با حس اینکه مثانه داره از ادرار میترکه و قابل کنترل نیست تا خواستم خودم ب دستشویی برسونم دیدم همینطور داره خون رقیق سرازیر میشه که نصیب هیچ کس نشه همچین اتفاقی، لخته های بزرگ خون ازم دفع شد ، وحشت برم داشت، شب بود با همسرم همون بیمارستان شهرستان خودمون رفتیم اجبارا، همونجا چکاپ و آزمایش، دهانه رحم بسته است قلب جنین نرمال، فشار من نرمال، دفع پروتئین منفی قند نرمال، اما سونو، دفع هماتوم، جنین نرمال ۲۲ هفته و هنوز هم هماتوم ۱*۶ پایین جفت بوده، همونجا گفتم ااااا چرا سنش کمه بازم، گفت نه همه چیش نرمال ب سنش میخوره، خلاصه ی شب بیمارستان بستری شدم و تذکر دادن شما ک اول بارداری لکه بینی داشتی اصلا نباید تا ۹ ماه پیاده روی یا فعالیت میکردی چون در معرض خطری، چرا سوزن نزدی بجا شیاف، چرا قطع کردی شیاف رو، هیچکدوم رو دکترم متذکر نشده بود متاسفانه، گفتن خب الحمدالله خطر رفع شده با تجویز سوزن و شیاف تا پایان بارداری و فعالیت کم در حد روزمره، مرخص شدم، ۳ روز بعد دوباره دفع لخته، رفتم بازم دکتر خصوصی همون شهرستان خودمون، این دفعه گفت دکولمان جفت ، تجویز اسید فولیک ۵ میلی و سوزن بیشتر و فعالیت در حد روزمره و سبک، من ۹ روز با این حال گذروندم، تپش قلب شدید گرفتم و در این حین تو اینترنت ب دنبال کشف و علت هماتوم و دکولمان ک تابحال ب گوشم نخورده بود، خطرات رو میخوندم میگفتم نه نترس اگه شدید بود حتما دکتر میگفت برو بستری شو، در حین بررسیهام به نشت کیسه آب شک کردم، کم کم تپش قلب و بی قراری امونم برید، نذر امام رضا کردم سلامتی خودم و بچم رو، دیگه اومدم مرکز استان ک خودم برسونم ب دکتر خودم، منو از بیمارستان خصوصی پاس داد ب دولتی ک اونجا بهتر این چیزا بررسی میشه، اونم تلفنی با پرستار اورژانس نه حضوری، رفتم اونجا نبودش، با کلی ماجرا بستری شدم چون هیچ علایمی نداشتم تو بخش کم خطر بستری شدم ولی
#ادامه_دارد
10 درمان خانگی برای عفونت قارچی واژن در دوران بارداری✅✅✅
1. سرکه سیب
سرکه سیب یک اسید طبیعی است که به از بین بردن قارچ هایی که موجب عفونت می شوند کمک می کند. آنزیم های موجود در سرکه سیب همچنین از رشد و تکثیر قارچ هایی که باعث عفونت قارچی می شوند نیز ممانعت می کنند. به علاوه، سرکه سیب می تواند تعادل PH بدن را تنظیم کند.
روش های استفاده از سرکه سیب برای درمان عفونت قارچی واژن
برای استفاده خارجی:
یک فنجان سرکه سیب تصفیه نشده را به آب وان اضافه کنید.
سپس ناحیه واژنی را با آب بشویید و اجازه بدهید با جریان هوا خشک بشود.
روزی یک بار این کار را انجام بدهید.
برای مصرف خوراکی:
2 قاشق غذا خوری سرکه تصفیه نشده را به یک لیوان آب اضافه کنید.
اگر بخواهید می توانید کمی آبلیمو و عسل هم به آن اضافه کنید.
مواد را خوب مخلوط کنید.
روزی یکبار و در طول چندین روز این ترکیب را مصرف کنید.
#ادامه_دارد
@mama_bardari👶
#خاطرات_زایمان ❤️
سلام
بالاخره آقا شروین ما هم به دنیا اومد. و من الان اومدم تا خاطره زایمانم رو براتون تعریف کنم .
من روی هم رفته بارداری خیلی راحت و بی دردسری داشتم ، نه ویاری نه چیزی نه مشکل خاصی ،خدارو شکر وضعیت خیلی مناسبی داشتم . دکتر تاریخ زایمان رو برای من 5 مهر زده بود .
23 شهریور بود ، ( 24 ماه رمضان ) که من با یه دردی زیر شکمم از خواب بیدار شدم. به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت 2:30 شبه . نگران شدم . دردش یه جوری بود 1 دقیقه درد داشتم 5_6 دقیقه آروم بودم . رفتم دستشوویی که ببینم کیسه آبم پاره شده یا نه،آخه تو خاطرات زایمان خونده بودم که با شروع درد ممکنه که کیسه آب پاره بشه . ولی دیدم خبری از آب اضافی نیست . نمیدونم چرا هی دستشوییم می گرفت ؟ خونه بابام اینا هم بودم .خلاصه تا ساعت 4:30 خوابم نبرد از شدت درد . دیگه نمی تونستم روی جام دراز بکشم . کمردرد خیلی شدیدی هم گرفته بودم . پا شدم و رفتم توی آشپزخونه تا برای مجید ( شوهرم ) و مرجان (خواهرم ) سحری آماده کنم. وقتی که بیدارشون کردم برای سحری به خواهرم گفتم که مرجان نمیدونم چرا زیر دلم درد می کنه هی میگیره ول میکنه . گفت آخخخییی نکنه بچه میخواد به دنیا بیاد؟ بعد از سحری به مجید گفتم ، اونم گفت نگران نباش اگه دردت زیاد شد میریم بیمارستان .منم تا صبح ازشدت درد خوابم نبرد .همش نگران بودم. ساعت 8:30 صبح بود که بابام بلند شد که بره سر کار. منم که خجالت میکشیدم که به کسی بگم درد دارم خودمو زدم به خواب تا بابام بره. بعدش که بابام رفت پاشدم تا برم حموم .که اگه موقع زایمانم بود تمیز باشم. مجید رو از خواب بیدار کردم . اون روز مجید خیلی کار داشت ولی به خاطر من سره کارش نرفت. توی حموم احساس کردم ادرار دارم . وقتی ادرار کردم دیدم همراه با ادرارم چند لخته خون اومد . دیگه با خودم گفتم زایمانم حتما امروزه .بس که دردم زیاد بود نمیدونم چرا هیچ احساسی نداشتم .انگار خوشحال نبودم که نی نیم میخواد بیاد.. نمیدونم چرا احساس تنهایی می کردم . دلم میخواست گریه کنم. توی حموم غسل کردم که خدا بهم صبرو تحمل درد کشیدن رو بده. بعد از اینکه از حمام اومدم موهامو سشوار کشیدم و آرایش کردم ولی با بیحالی . لباسامو پوشیدم و ساک بیمارستانمو برداشتم و از مامانم و خواهرم خداحافظی کردم و از زیر قران رد شدم و با بغض خیلی زیاد من و مجید تنهایی رفتیم بیمارستان.)مامان من 6 ساله که سکته کرده ،به همین خاطر قادر به راه رفتن نیست، اگه حالش خوب بود هیچ وقت نمیذاشت تنهایی برم بیمارستان ). دلم نمیخواست فعلا به کسی بگم . وقتی رسیدیم بیمارستان اول رفتیم بلوک زایمان تا معاینه بشم . جلوی در بلوک کلی خانوم نشسته بودن و تسبیح و قرآن دستشون بود داشتن دعا می کردن . درو باز کردن و من رفتم تو . یه خانوم ماما بود اول کلی سوال ازم پرسید بعد گفت بخواب معاینه کنم. وای من که از معاینه داخلی کلی بد شنیده بودم توی نی نی سایت حالا موقعش بود که خودم معاینه بشم با ترس و لرز خوابیدم گفتم تورو خدا یواش .وقتی معاینه کرد ضعف کردم از درد . خیلی بد بود.
ولی زود تموم شد . گفت دهانه رحمت 2 سانت بازه . گفتم یعنی چی؟ گفت یعنی باید بستری بشی امروز زایمان میکنی . هم خوشحال بودم هم مضطرب .از توی سالن اون وری همش صدای جیغ و دادو فریاد میومد. به اون خانوم ماما گفتم اینا دارن زایمان میکنن ؟ گفت نه، دردشون زیاد شده ولی هنوز نزاییدن.من کلی ترسیدم .ماما گفت برید پرونده تشکیل بدید و بعداز اون برید آماده سازی برای آزمایش خون . آخه دکترم چند روز پیش که برای ویزیت رفته بودم پیشش برام نامه بستری و آزمایش خون و ادرار نوشته بود . اومدم از اتاق معاینه بیرون مجید بیرون وایساده بود . گفت چی شد معاینه کرد؟ گفتم آره امروز نی نی بدنیا میاد . کلی خوشحال شد . رفتیم پرونده تشکیل دادیم و بعدش برام آنژیوکت زدن و خون گرفتن .اومدیم دوباره بلوک زایمان پرونده رو دادیم . گفت لباساتو درار بده همراهت و لباس بیمارستان بپوش. یه خانومی دخترش میخواست زایمان کنه خدا خیرش بده اومد کمکم تا من لباسامو عوض کنم و بعدش برد داد به مجید حتی فرصت نکردم درست و حسابی با مجید خداحافظی کنم فقط از لای در دیدمش و براش دست تکون دادم همین . بغض داشت خفم می کرد . گفتم نمیشه موبایل پیشم باشه ؟ گفتن نه...
وارد یه سالنی شدم که 5 تا تخت توش داشت .بهش میگفتن اتاق درد!!! 4 تا از تختها پر بود همه داشتن داد میزدن و جیغ . یهو دیدم که همه به پاهاشون و پشتشون کلی خونابه ریخته . با خودم گفتم خدایا اینا چرا اینجورین؟ یه خانومی گفت برو بخواب رو تخت 5 . منم رفتم و خوابیدم. همش صلوات میفرستادم . با خودم گفتم اینا چرا اینقدر جیغ می کشن این که دردش اونجورا هم غیر قابل تحمل نیست . یهو دیدم یه ماما اومد با یه وسیله ای سراغم مثل یه چوب باریک بود می خواست کیسه آبم رو پاره کنه باهاش . گفت پاهاتو باز کن
#ادامه_دارد
ل خودت منگل میشه. خیلی ناراحت شدم از حرفش بخاطر همین چیزا بود که دکتر خصوصی گرفته بودم.
از پیاده روی برگشتم. ساعت ۱۰و ربع شب بود که از توی شکمم یه صدایی مثل صدای قلپ اومد و چند ثانیه بعدش یهو لباس زیرم خیس شد. احساس کردم جیش کردم ولی تموم نمیشد همینجور میمومد یهو متوجه شدم که این کیسه ابمه حتما پاره شده. مامانم پیشم نشسته بود یهو زدم زیر گریه و گفتم مامان کیسه ابم پاره شد. مامانم که با دیدن گریه های من هول شده بود منو دلداری میداد که چیزی نیست. به محض پاره شدن کیسه اب دردای منم شروع شد. دردام هر ربع ساعت بود. یهو یه درد شدیدی میومد تا یک دقیقه ادامه داشت دوباره میرفت تا ربع ساعت بعدی. به دکترم زنگ زدم و براش توضیح دادم. متوجه شدم تو راه برگشته ولی هنوز نرسیده همین بیشتر بهم استرس وارد کرد. گفتم خانم دکتر شما زودتر بیاین. من دارم زایمان میکنم میترسم بچه ام تو ماشین دنیا بیاد. بهم گفت نه اگه دردت هر ده دقیقه شد اون موقع بیا بیمارستان چون احتمالا فردا صبح یا ظهر زایمان میکنی. من که درد زیادی داشتم و ترسیدم تو خونه بمونم. مامانمم گفت بریم بیمارستان اونجا بمونیم بهتره چون خونه ی ما از اون بیمارستانه یه کم دور بود. سوار ماشین شدیم و توی راه دردای من فاصله اشون هی کنتر میشد و مرتب خواهرم با دکترم در تماس بود. از اون ور خواهرم هی میگفت دردش داره زود به زود میشه و اینا از اون طرفم دکترم میگفت باید اول برید بیمارستان توسط ماما معاینه بشی اگه دهانه رحمت باز شده بود اونوقت به من خبر میدن تا بیام. دکترم تو راه برگشت بود و داشت با تمام سرعت خودشو به من میرسوند ولی اینارو میگفت که من نترسم.
#ادامه_دارد
@mama_bardari👶