+۹ماه به بالا
خورش لوبیا سفید
بچه ها من این خورشتو بصورت اب پز درست کردم.
موادشم شامل لوبیا سفید..فلفل دلمه..گوشت گوسفندی....پیاز...زردچوبه نمک پودرسیر وفلفل...سیب زمینی...
همه رو بصورت اب پز گذاشتم با ی لیمو عمانی و مقداری اب.
کنارشم کته با برنج قهوه ای .
ولی شما برای اینکه خورشت خیلی خوشمزه تری داشته باشید.
پیاز رو تفت بدید گوشت و فلفل دلمه ای و پوره گوجه و کمی رب گوجه تفت بدید بهش ادویه جاتتون رو بزنید و اب بریزید داخلش و بذارید بپزه و واسه روشم سیب زمینی سرخ کنید.
من خیلی از خورشت قرمز خوشم نمیاد☺
.......
❌فلفل دلمه کاملا سلیقه ای بدون فلفل دلمه از ۹ماهگی و با فلفل دلنه از ۱سالگی ب بعد
❌زیریکسال ی سری ادویه ها مثل زردچوبه...هل...جوز هندی...هل...مشکلی نداره استفادشون ولی بازم باصلاحدید خودتونه میتونید اصن هیچی نزنید برای نینی فقط با کمی لیمو تازه مزه دار کنید
❌میتونید خورشتو تیلیت کنید برای کوچولوتون.
یا برنج رو بریزید داخلش و بصورت کته نرم بپزید و یا اصن میکسش کنید و مثل ی سوپ بدید کوچولوتون.
❌گوجه فرنگی بصورت پخته از نه ماهگی
❌فلفل دلمه از یکسالگی
@mama_bardari👶
4_452715601975052508.mp3
1.4M
سوره النساء
صوت صفحه 95
@mama_bardari👶
با وزنگیری زیاد در بارداری چه کنیم؟
😍 شما هم در دوران بارداری هستید و اضافه وزن زیادی پیدا کردید؟ حتما این پست رو تا آخر بخونید و برای اطلاعرسانی این پست به ما کمک کنید و برای دوستاتون بفرستید.
وزنگیری بیش از اندازه، میتواند باعث افزایش احتمال فشار خون و دیابت بارداری شود و همچنین جنین زنانی که بیش از حد وزن اضافه کردهاند، بزرگتر از حد معمول خواهد بود که این موضوع ممکن است باعث شود مادر نتواند زایمان طبیعی انجام دهد.
👈 بنابراین
اگر در بارداری در حال وزنگیری بیش از اندازه هستید، بهتر است وعدههای غذایی کوچک و پر تعداد داشته باشید و تا جای ممکن مصرف انواع نوشابهها، شیرینیها، مرباها، سس، کره و پنیرهای پرچرب را محدود کنید.
باورهای غلط در این مورد که زن باردار باید به اندازۀ دو نفر غذا بخورد یا خانم باردار هوس هر چیزی کرد باید تا میتواند از آن مادۀ غذایی را بخورد، کاملاً دور بریزید. اگر تا الان زیاد وزن گرفتهاید، رژیم نگیرید و با مشورت پزشک سعی کنید میزان وزنگیری ادامۀ بارداری خود را به درستی پیش ببرید.
شما هم تو دوران بارداری خیلی وزن اضافه کردید؟ چقدر اضافه وزن در این دوران دارید؟ بعد از زایمان تونستید به وزن قبلیتون برسید؟😍👇👇
@yaali137🆔
@mama_bardari👶
#حرف_مامانا❤️
سلام خدمت ادمین عزیزومامانای خوب کانال ممنون ازمطالب مفیدی که میزاریدواینکه تجربه دیگران روبه اشترآک میزاریدواقعاکارجالبی میکنید.اجرتون باخدا.دررابطه باسوال خانمی که گفتن میشه نزدیک پریودی دردداشت وحامله هم باشیم بایدبگم اره عزیزم خیلی ازخانماهمینطورین وفکرمیکنن بایدعادت بشن ولی بعدمعلوم میشه باردارن حتی مورددیدم تادوماه پریودمیشدن ولی بارداربودن ایناهمش شانسیه.ویه مامان دیگه هم گفته بودن بچشون مشکل داره تودستگاهه منم دخترم شش ماهه بدنیاامددکترابه شوهرم گفتن ریه هاش نارسه تاشب نمیمونه شماهنوزجوونیدسال دیگه همین موقع دوباره دارین یه بچه ولی من وشوهرم پافشاری کردیم گفتیم بچمون رومیخاییم براهمین بردیمش ازشهرخودمون به شهردیگه البته باامبولانس بیمارستان ودادیم تحویل بیمارستان که خصوصی بوداونام دخترنازموگذاشتن تودستگاه.اینم بگم من افتادسرخونریزی که هیچ ربطی به زایمانم نداشت وقتی رفتم بیمارستان دکترگف یاترسیدی یاچیزسنگین بلندکردی که من ترسیده بودم.خلاصه بعدازاینکه من توبیمارستان بودم دکتراگفتن یامادریابچه یاهردوشون میمیرن ومنوسزارین کردن وبزرگترین لذت زندگی که طبیعی زایمان کردنه ازمن گرفته شدومن بچموبعدازچهارده روزدیدم یعنی وقتی بهوش امدم بچه ای نبودتوبغلم بگیرم الان که دارم براتون میگم خیلی زجرمیکشم.تازه دکترابه شوهرم گفته بودن اگه بچتون ببرین وزنده بمونه چهارساله که بشه معلول جسمی وذهنی هستش پس بزاریدبمیره ولی ماکوتاه نیومدیم وکارخودمون کردیم خدابه همه مامانابچه سالم بده وبراشون نگه داره الان همون دخترم که دکتراخیلی حرفازدن کلاس چهارم دبستانه وخیلی باهوش وزبون دراز
ببخشیداینم اضاف کنیدبه منم که سه تادختردارم وخیلی دلم یه پسرمیخاداگه خانماراهکاری بلدن که نتیجه گرفته باشن ممنون میشم بگن.
@mama_bardari👶
#پاسخ_مامانا❤️
سلام درباره اون خانومی که نفس تنگی دارن عناب دم کنن بخورن خود میوه شو که تو دم نوش هست رو هم بخورن من خودم تجربه کردم خیلی خوبه من وقت هایی که استرس شدید داشته باشم یا حرص جوش زیاد بخورم نفس تنگی میگیرم فقط عناب خوبم میکنه التماس دعا .دعا کنید خدا هم به من یه محمد علی بده
🌺در جواب خانمی که گفتن ام اس دارن یکی از نزدیکان ما وقتی قهمید ام اس داره همزمان هم فهمید بار داره و دکتر بهش گفته بود بارداری باعث عدم پیشرفت بیماری میشه و طبیعی هم زایمان کرد.
🌺سلام علیکم
در پاسخ به خانم عزیزی که برای چکاب لوله ها از عکس رنگی میترسن؛باید بگم ،من هم عکس رنگی گرفتم؛انقدری که دیگران میترسانن درد ندارد؛اگر امروز طاقت عکس رنگی ندارید؛چگونه فردا میخواهید طاقت زایمان داشته باشید-به خدا توکل کنید و حتما اقدام نمایید-در پناه حق
@mama_bardari👶
💟 پروفسور و روانپزشک معروف، دکتر طارق علی الحبیب میگوید:
❤️کودکت خیلی دروغ میگه! چون خیلی بهش گیر میدی.
💛کودکت اعتماد بنفس نداره! چون تشویقش نمی کنی.
💚کودکت کم حرفه! چون باهاش حرف نمیزنی.
💙کودکت دزدی میکنه! چون بذل و بخشش رو بهش یاد نمی دی!
💜کودکت ترسوست! چون همیشه طرفداریشو میکنی.
💗کودکت به دیگران احترام نمیزاره! چون صدات رو واسش پایین نمی آری.
❤️کودکت همیشه عصبیه! چون ازش تعریف نمیکنی.
💛کودکت خسیسه! چون باهاش همکاری نمیکنی.
💚کودکت به دیگران پرخاش میکنه! چون تو خشن و سختگیری.
💙کودکت ضعیفه! چون همیشه تهدیدش میکنی.
💜کودکت داد و فریاد میکنه! چون بهش اهمیت نمیدی.
💗کودکت ناراحتت میکنه! چون بغلش نمی کنی و نمیبوسیش.
❤️کودکت ازت فرمان نمی بره! چون درخواستات بیش از حده.
💛کودکت گوشه گیره! چون همیشه مشغولی.(مشغول کارهای خودت)
کودک #آیینه تمام نمای ما و رفتار ماست
@mama_bardari👶
#سوال_مامانا❤️
سلام خانما من باردارم شش ماهمه سرما خوردم میشه بگیدچکارکنم؟داروگیاهی اصلا دوست ندارم میشه قرص بخورم؟
🌺سلام خدمت ادمین گرامی ومامانای عزیز.من توهفته ۲۲هستم قبلاطول سرویکسم ۲۸بودودوهفته یه بارسونومیرفتم بببنم ت چه وضعیتی هستم.چندروزپیش که رفتم .گفتن شده ۲۲ویه کم دهانه رحمت بازشده.دکترگفت واسه سرکلاژدیرشده وازطرفی چون قبلش هماتوم هم داشتم گفت نمیشدسرکلاژبشی.حالابرام حلقه پساری گذاشتن.سوالم اینه که.ایااین حلقه مانع سقط میشه؟البته استراحت مطلق هم هستم.سوال دیگه اینکه این حلقه رو چندوقت یه باربرم پیش دکترچک کنه.واینکه چون هماتوم دارم دکترداروی رقیق کننده خون ندادگفت لک بینی هات بدترمیشه.حالاچکارکنم که بااین استراحت مطلق خودم دچارلختگی خون نشم.نگرانم توروخداراهنمایی کنید
🌺سلام ممنون از کانال خوبتون اگه میشه سوال منم توکانالتون بزارین می خاستم از تجربه مامانااستفاده کنم من یه پسر سه سال و نیمه دارم که یبوست گرفته شربت انجیربهش دادیم ولی فایده نداره نمیدونم چیکار کنم خیلی اذیت میشه اگه میشه یه راهنمایی بکنین
🌺سلام، خوبین؟
از خانمای گروه دو تا سوال مهم داشتم.
خواهش میکنم بهم جواب بدین.
۱.هفته ۶ یا ۷ بارداری هستم، ی دردایی مثل درد پریودی زیر دلم داره، طبیعیه؟ گاهی هم تو پهلوهام درد میگیره،چرا؟ چیکار کنم؟
۲. من اصلا تهوع دوران بارداری ندارم، فقط گاهی ضعف میکنم یا احساس میکنم حالت تهوع دارم، طبیعیه؟
ممنونم از پاسخگوییتون...
🌺سلام پسری 18 ماهه دارم که اولین دندانش در 7 ماهگی بیرون زد در 9 ماهگی اش کامل شد دومین دندانش هم تقریبا 2 ماه طول کشید که کامل شد هنوز هم کمی از اولی کوتاه تره همین- دیگه دندان در نیاورده نگرانش هستم دندانپزشکی هم تا حالا نبردمش بنظر شما راه چاره چیست
تو فامیل مون 6 تا 7 بچه با سه یا شش ماه اختلاف با پسرم داریم که همشون دندانهاشون بیشتره
@yaali137🆔
@mama_bardari👶
#تجربه_مامانا❤️
سلام مامانای گل .من خودم دو سال پیش ای یو ای انجام دادم برای تعیین جنسیت .ما یه دختر 7 ساله داشتیم و یه از خدا پسر میخواستیم .با دکترم مشورت کردم ای یو ای رو پیشنهاد داد که ما هم انجام دادیم ولی به خواست خدا اونم دختر شد ولی که دختری 😍نگاهش که میکنیم فقط شکر خدا به زبونمون میاد .تازه دخترم یک سال و نیمش بود که فهمیدم خداخواسته باردارم کلی استرس و نگرانی و....بماند که شوهرم میگفت سقطش کنیم چون مطمئنن اینم دختره ولی من با گریه و زاری و مقاومت در برابر شوهرم بچه رو نگه داشتم والان 35 هفته هستم و بچه ام به خواسته خدا پسره .ای یو ای رو در مرکز ناباروری جهاد قم انجام دادیم کاملا به صورت شرعی و عرفی .در همون مرکز سویتی در اختیارمون دادن و .... . امیدوارم به حق این ماه عزیز همه ی اونایی که در حسرت بچه هستن به ارزوی قلبیشون برسن .ای یو ای هم کار سختی نیست خیلی عمله راحتیه که موقع انجامش من اصلا متوجه نشدم .
🌺تجربیات قبل از بارداری اولم ؛قبل از اینکه من بارداربشم در کنار کارهای پزشکی خیلی دوست داشتم یه ختم ودعایی داشته باشم یه ختم قران برداشتم در کنارش ۴۰ تا سوره یاسین و۴۰تا سوره شعرا را خوندم آخه خیلی مجربه برای رسیدن به حوایج واینکه ۱۲روز مونده بود پریود بشم ولی برای بارداری که اقدام کردم توی این مدت عاشورا وحدیث کساء را خوندم با دورکعت نماز برای حضرت زینب که اگر خدا خواست فرزند سالم وصالح عطاکنه واینکه توی توسلاتم به آقا امام حسین وحضرت رقیه سلام الله علیها متوسل شدم ویه صندوق نذورات از مسجد شهرمون گرفتیم که تا سال بعد محرم آقام پراز پول بشه وببریم برای هیات که خداوند بهم یه پسر سالم وکوچولو داد که اسمش گذاشتم حسین وهمون سال بعد پسرم دو ماهش بودکه محرم شده بود که بردمش همون مسجد محلمون واز آقا امام حسین تشکر کردم واینکه در کنارش دعای نادعلی آقا امیرالمومنین خیلی میخوندم با ۱۱۰ مرتبه یا علی گفتن هاش دراین ماه عزیز برا همه خانمهایی که دلشون برا بچه کوچولوه غش میره دعا میکنم دامنشون به حق مادر سادات سبز بشه یا حسین خداحافظ
@mama_bardari👶
ل خودت منگل میشه. خیلی ناراحت شدم از حرفش بخاطر همین چیزا بود که دکتر خصوصی گرفته بودم.
از پیاده روی برگشتم. ساعت ۱۰و ربع شب بود که از توی شکمم یه صدایی مثل صدای قلپ اومد و چند ثانیه بعدش یهو لباس زیرم خیس شد. احساس کردم جیش کردم ولی تموم نمیشد همینجور میمومد یهو متوجه شدم که این کیسه ابمه حتما پاره شده. مامانم پیشم نشسته بود یهو زدم زیر گریه و گفتم مامان کیسه ابم پاره شد. مامانم که با دیدن گریه های من هول شده بود منو دلداری میداد که چیزی نیست. به محض پاره شدن کیسه اب دردای منم شروع شد. دردام هر ربع ساعت بود. یهو یه درد شدیدی میومد تا یک دقیقه ادامه داشت دوباره میرفت تا ربع ساعت بعدی. به دکترم زنگ زدم و براش توضیح دادم. متوجه شدم تو راه برگشته ولی هنوز نرسیده همین بیشتر بهم استرس وارد کرد. گفتم خانم دکتر شما زودتر بیاین. من دارم زایمان میکنم میترسم بچه ام تو ماشین دنیا بیاد. بهم گفت نه اگه دردت هر ده دقیقه شد اون موقع بیا بیمارستان چون احتمالا فردا صبح یا ظهر زایمان میکنی. من که درد زیادی داشتم و ترسیدم تو خونه بمونم. مامانمم گفت بریم بیمارستان اونجا بمونیم بهتره چون خونه ی ما از اون بیمارستانه یه کم دور بود. سوار ماشین شدیم و توی راه دردای من فاصله اشون هی کنتر میشد و مرتب خواهرم با دکترم در تماس بود. از اون ور خواهرم هی میگفت دردش داره زود به زود میشه و اینا از اون طرفم دکترم میگفت باید اول برید بیمارستان توسط ماما معاینه بشی اگه دهانه رحمت باز شده بود اونوقت به من خبر میدن تا بیام. دکترم تو راه برگشت بود و داشت با تمام سرعت خودشو به من میرسوند ولی اینارو میگفت که من نترسم.
#خاطرات_زایمان❤️
سلام
روز جمعه بود. هفته ی ۳۹ از بارداریم رو سپری میکردم. منتظر بودم یکشنبه از راه برسه تا برای معاینه ی لگنی و اینکه ببینم میتونم طبیعی زایمان کنم یا نه برم مطب دکترم. صبح که از خواب بیدار شدم احساس کردم لباس زیرم خیس شده. نگاه کردم و یهو حالت سکته بهم دست داد. لباس زیرم خونی شده بود. همینجور داشتم میلرزیدم. از این که دارم به لحظات درد و زایمان نزدیک میشدم خییییلی ترسیده بودم. ولی یه حس خوشحالی هم داشتم که دیگه از این سنگینی دارم راحت میشم. راستش اصلا الان انتظارش رو نداشتم. دوس داشتم اول معاینه بشم ببینم اصلا میتونم طبیعی یا نه. ولی خوب دیگه اتفاق افتاده بود. مامانم و شوهرمو صدا زدم و همینجور که داشتم میلرزیدم گفتم که لباس زیرم خونی شده. مامانم که دید من خیلی ترسیدم بهم گفت چرا میترسی؟ نی نی داره دنیا میاد ترس نداره که. شوهرم گفت به دکترت زنگ بزن. قرار بود توی یه بیمارستان دولتی با دکتر خصوصی که خودم گرفته بودم و فقط زایمان در اب انجام میداد زایمان کنم. به دکترم زنگ زدم و بهش جریان رو گفتم. دکترم گفت که اگه خونریزی زیاد نیست مشکلی نداره چون رحمت داره اماده میشه واسه زایمان ولی اگر خونریزی ادامه پیدا کرد و زیاد بود نشونه ی اینه که جفتت جدا شده و باید سریع سزارین بشی. گفتم خانم دکتر شما کجایید؟ ( چون میدونستم که قراره بره مسافرت و به من امیدواری داده بود که با زایمان من تداخل نداره و اگر تداخل داشت یکی از همکارانشون زایمان در اب رو انجام میدن ) وقتی گفت رفتم قشم و کیش دنیا رو سرم خراب شد. گفتم خانم دکتر تورو خدا بیاین زودتر ممکنه من زایمان کنم و دوس دارم فقط خودتون پیشم باشید. بهم امیدواری داد که نه مشکلی نیست و ممکنه تا یک هفته این لکه بینی و خونریزی رو داشته باشی. پس نگران نباش
توی دوران بارداری کلاس های امادگی زایمان رو میرفتم که اونجا توی یکی از جلسه ها با خانم دکتر اشنا شدم. اون جلسه قرار بود در مورد زایمان طبیعی و زایمان در اب صحبت کنه. توی صحبتاشون میگفتن که تلاشتون رو کنید برای زایمان طبیعی. سزارین خیلی خطرناکه. توی دنیا سزارین بعد از عمل قلب رتبه ی دوم رو داره ولی اینقدر توی کشور ما داره راحت انجام میشه. خلاصه خیلی صحبتای خوبی کردن. البته من از همون اول دوس داشتم طبیعی باشه ولی وقتی زایمان در اب رو هم توضیح میدادن اشتیاق پیدا کردم برای زایمان در اب. بهمون توضیح داد که اتاق زایمان در اب یک اتاق کاملا مجزا با همه ی امکانات هستش همسر یا مادر یا خواهر و هر کسی که دوس داشته باشی میتونه بیاد پیشت. اگر بخواین حین زایمان براتون موزیک میزاره یا صوت قران. در کل خیلی خوب بود نسبت به زایمان طبیعی خشک و خالی. من اصلا دوس نداشتم ماما یا پرستارا بیان بالا سرم واسه زایمان چون زیاد شنیده بودم که بداخلاقی میکنن و ... زایمان در اب توی اون بیمارستان رایگان بود ولی من چون میخواستم دکترم بیاد بالا سرم باید ۵۰۰به دکتر میدادم اون موقع. خلاصه همه ی کارا رو با دکترم هماهنگ کرده بودم واسه زایمان.
بعد از اینکه از بابت دکتر خیالم راحت شد به کارای روزمره پرداختم. هیییییچ دردی نداشتم فقط بعضی وقتاش یه دردی مثل پریودی البته خییییلی کمتر از درد پریودی داشتم و همچنان لکه بینی هم ادامه داشت. من از ماه هشتم به توصیه ی دکترم روزی یکساعت پیاده روی میکردم تا لگنم اماده بشه و زایمان راحت تری داشته باشم. اون روز هم بخاطر لکه بینی دودل بودم برای پیاده روی ولی وقتی دکترم گفت مشکلی نیست منم به پیاده روی رفتم. داشتم پیاده روی میکردم که یکی از دوستای قدیمیم رو دیدم. وقتی جریان رو فهمید بهم گفت از روز اول اخرین پریودیت حساب کن به ماه قمری. اگه امروز ۹ماه و ۹روز و۹ساعت باشه پس وقت زایمانت امروزه. تو دلم گفتم این چیزا الکیه ولی وقتی حساب کردم دیدم اره واقعا امروز میشه ۹ماه و ۹روز!!!!! بهم گفت پس تا امشب زایمان میکنی
.خلاصه به بیمارستان که رسیدیم دردای من هر دو دقیقه شده بود. درد وحشتناکی بود. همش خودمو لعنت میکردم که چرا سزارینو انتخاب نکردم. توی حیاط بیمارستان منتظر دکترم نشستیم ولی دردام وحشتناک زیاد و نزدیک هم بودن. رفتیم بخش زنان. اونجا منو تحویل گرفتن و همون موقع که معاینه کردن به همدیگه میگفتن فوله. من اول نفهمیدم یعنی چی ولی بعدش متوجه شدم که دهانه رحمم کامل ده سانت باز شده و بچه موقعشه که بیاد. خییییلی درد بدی بود مثل مار به خودم می پیچیدم. قرار بود مامانم و همسرم توی اتاق زایمان کنارم باشن ولی خوب چون هنوز توی بخش زنان بودم اونارو راه ندادن. مرتب با دکترم در تماس بودن و اونم میگفت که داره خودشو میرسونه. اینقدر دردام زیاد بود که داد میزدم غلط کردم غلط کردم. یکی از پرستارا یا نمیدونم ماما که خیلی بداخلاق بود اومد که برام سرم وصل کنه گفتم نمیخوام چون خییلی درد داشتم نمیتونستم یه جا بند بشم. بعد که نذاشتم بهم سرم وصل کنه بهم گفت بچه اتم مث
ل خودت منگل میشه. خیلی ناراحت شدم از حرفش بخاطر همین چیزا بود که دکتر خصوصی گرفته بودم.
از پیاده روی برگشتم. ساعت ۱۰و ربع شب بود که از توی شکمم یه صدایی مثل صدای قلپ اومد و چند ثانیه بعدش یهو لباس زیرم خیس شد. احساس کردم جیش کردم ولی تموم نمیشد همینجور میمومد یهو متوجه شدم که این کیسه ابمه حتما پاره شده. مامانم پیشم نشسته بود یهو زدم زیر گریه و گفتم مامان کیسه ابم پاره شد. مامانم که با دیدن گریه های من هول شده بود منو دلداری میداد که چیزی نیست. به محض پاره شدن کیسه اب دردای منم شروع شد. دردام هر ربع ساعت بود. یهو یه درد شدیدی میومد تا یک دقیقه ادامه داشت دوباره میرفت تا ربع ساعت بعدی. به دکترم زنگ زدم و براش توضیح دادم. متوجه شدم تو راه برگشته ولی هنوز نرسیده همین بیشتر بهم استرس وارد کرد. گفتم خانم دکتر شما زودتر بیاین. من دارم زایمان میکنم میترسم بچه ام تو ماشین دنیا بیاد. بهم گفت نه اگه دردت هر ده دقیقه شد اون موقع بیا بیمارستان چون احتمالا فردا صبح یا ظهر زایمان میکنی. من که درد زیادی داشتم و ترسیدم تو خونه بمونم. مامانمم گفت بریم بیمارستان اونجا بمونیم بهتره چون خونه ی ما از اون بیمارستانه یه کم دور بود. سوار ماشین شدیم و توی راه دردای من فاصله اشون هی کنتر میشد و مرتب خواهرم با دکترم در تماس بود. از اون ور خواهرم هی میگفت دردش داره زود به زود میشه و اینا از اون طرفم دکترم میگفت باید اول برید بیمارستان توسط ماما معاینه بشی اگه دهانه رحمت باز شده بود اونوقت به من خبر میدن تا بیام. دکترم تو راه برگشت بود و داشت با تمام سرعت خودشو به من میرسوند ولی اینارو میگفت که من نترسم.
#ادامه_دارد
@mama_bardari👶