eitaa logo
رو نوشت های « یک مامانِ معمولی »
45 دنبال‌کننده
89 عکس
8 ویدیو
1 فایل
اینجا جاییه برای رونوشت های یه مامان معمولی که دغدغه ی رشد و آگاهی داره... فقه و اصول خوانده ی متمایل به مشاوره مامانِ نازدونه و دردونه ❤️ من اینجام👇 @nurolhoda74
مشاهده در ایتا
دانلود
میدونی یه جمعه ای هم میرسه که پیاده خیابون ها و اتوبان ها رو میریم و لابلای سیل جمعیت گم میشیم که برسیم به پیداترین ناپیدای عالم... https://eitaa.com/mamanemamooli
ولی یه روزایی مثل امروز وقتی از دلتنگی هرلحظه مچاله میشیم به امید وجود پربرکت شما دست روی زانو می‌ذاریم و دوباره بلند میشیم یا صاحب الزمان... https://eitaa.com/mamanemamooli
یه روزی هم بشه، چشمامون از دیدن روی ماهت، همین جوری که امشب از دیدن نائبت اشکی شد، اشکی بشه... https://eitaa.com/mamanemamooli
صدای روضه ای دور از بیرون می آید. شب منتسب است به دردانه ی سه ساله ی اباعبدالله. مشغول جمع و جور های آخرِ شب خانه هستم. دردانه ام که روزهای آخر سه سالگی اش را میگذراند از اولِ شب میگوید:« شعر اماما رو بخون» می‌خوانم برایش اما بی صبری میکند و میگوید:« امام زمان رو بگو امام زمان» هرچه میگویم صبرکن تا آخر شعر یا مهدیِ صاحب زمان همان امام زمان است قانع نمیشود و حرف خودش را تکرار میکند کمی که میگذرد می آید روبرویم مینشیند و با چهره ای غم دار میگوید:« من دلم برای امام زمان تنگ شده، امام زمان کجاست؟! من دلم امام زمان رو میخواد» نگاه میکنم به چشمان منتظرِ کوچکش ! مگر نه اینکه امام حکم پدری دارد بر امتش؟ صدای روضه میپیچد در گوشم... سخت است سه ساله ای بهانه ی پدر بگیرد حتی اگر در روزهای آخر سه سالگی اش باشد... https://eitaa.com/mamanemamooli