#فیالکربلا
#درمحضرامام
درد که امانم را برید ،بالاخره گوشه ای از حرم جایی برای نشستن پیدا کردم،
چشم گرداندم دیدم بالای سرم بود.
سایه ی سرم حسین.
#سفرنامه
#اربعین
#مشایه
https://eitaa.com/mamanemamooli
#فیالکربلا
#درمحضرامام
مرد با تمام خانواده اش خوابیده است. جایی وسط بین الحرمین.
بین آن همه هیاهو و صدای بی وقفه ی مرکز مفقودین.
همه شان راحت و آرامند ، نیم ساعتی هست نگاهشان میکنم.
می داند ،در پناه حسین است.
زن، تک و تنها، بچه های قدو نیم قدش را برداشته و مسیر مشایه را شروع کرده...
خیالش راحت است ، در پناه حسین اند.
راننده ، میراند و می رود، طوری که الان میخورد به ماشین دیگر اما میرود.
با اطمینان میراند ،مسافرش زائرحسین است و میداند در پناه حسین است.
جاده ها را بسته اند، از راه فرعی می رویم، قدم قدم ماشین نظامی ایستاده ، آثار داعش جایی دور جایی نزدیک نمایان است.
راننده از تکفیری ها و سلفی ها می گوید.
دلم آمد بلرزد که ندایی درونم گفت در پناه حسینی...
عالم همه در پناه حسین است.
#سفرنامه
#اربعین
#مشایه
https://eitaa.com/mamanemamooli
#فیالکربلا
#درمحضرامام
اونجا که ورد زبونت میشه:
اللّهُمَّ لَاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتِی...
#سفرنامه
#اربعین
#مشایه
https://eitaa.com/mamanemamooli