مردی از میان شنوندگان دستش را به علامت سوال بلند کرد و گفت:
«دکتر جینات به نظر می رسد بعضی از شیوه های که شما پیشنهاد کردید بیشتر به درد یک فرد متخصص می خورد.من نمیتوانم مجسم کنم که یک فرد عادی بتواند از این شیوه استفاده کند.»
دکترجینات پاسخ داد:
«من اعتماد زیادی به افراد«معمولی» دارم .
چه کسی بیشتر از یک پدر و مادر «عادی» منافع فرزندش را در نظر دارد؟تجربه ی من این است که زمانی که والدین مهارت های خاصی را برای کمک بیشتر فرا می گیرند، نه تنها می توانند این مهارت ها را به کار برند، بلکه آنها را با شیوه ای که مخصوص هر یک از آنهاست ، و با محبت ، انجام می دهند .»
...
#مامان_خوبه_کتابخون_باشه
#یه_قاچ_کتاب
#یک_مامان_معمولی
#معمولی_ولی_خاص🌱
#کودک_انسان_خانواده
@mamanemamooli
#دهکده_خاک_بر_سر
*در دنیا شوهرانی وجود دارند که به کلاس آمادگی زایمان می روند
جلسه ی اول کلاس زایمان سوئیسی است. همه با شوهر هایشان آمده اند، البته به جز من و مترجم ها.
...
اولین سوال مونیکا این است که چه کسانی بچه ی اولشان را باردارند؟به جز من همه دست بلند می کنند. شوهرِ یکی از آفریقایی ها هم دست بالا گرفته است! خانمش دارد توی کیفش دنبال چیزی می گردد، همه می خندند. مونیکا پر شر و شور و با نمک درس می دهد. خیلی جاهایش را میفهمم. آن هارا هم که نمی فهمم فاطمه خانم برایم خلاصه می گوید . بعضی جاها هم اضافه میکند که «چرت میگه . این همه هم سوسول بازی لازم نیست» تقریبا همه حرف ها برایم آشناست اما شنیدن بعضی ریزه کاری ها هم جالب است. مثلاً اینکه اگر کسی خواست می تواند بدون پرداخت هزینه ای بندناف بچه را از بیمارستان بگیرد. چرا که کشورهای مختلف رسم و رسوم خاصی درباره ی بند ناف دارند. مثلاً ژاپنی ها خشکش میکنند و وقتی بچه بزرگ شد به او هدیه می دهند یا اینکه در خیلی از کشورها آن را زیرخاک دفن میکنند و برای اینکه جایش معلوم باشد به همراهش درختی هم میکارند. سوئیسی های قدیم هم آن را می سوزاندند اما امروزه جز آشغال های بیمارستانی است . فاطمه خانم می گوید :«قدیم در ایران می گفتند بچه ی شاشو اگر بند ناف بخورد شاش کردن از سرش می افتد. من خودم بچه که بودم خوردم ولی شاش کردن از سرم نیفتاد!» همه می خندند به جز من و نسترن و شوهرش که هم زمان به فاطمه خانم چشم غره می رویم؛ که البته عین خیالش هم نمی شود.
پ.ن:مادر همسر من هم میگن ناف بچه که افتاد اگر پسر باشه جلوی مسجد خاک میکنیم که اهل مسجد و این ها باشه و اگر دختر باشه تو باغچه ی خونه که دختر خونه باشه...
شما از بندناف و افتادنش چی شنیدید؟
#مامانونهازکتابها
#یه_قاچ_کتـاب
#یک_مامان_معمولی
#فائضه_غفارحدادی
#سفرنامه_لوزان
@mamanemamooli
....بهترین پدران و مادران سعی دارند راه هایی پیدا کنند تا کودکانشان احساس هوشیاری، سرعت عمل و قدرت کنند. این کار می تواند خیلی ساده (و حتی سرگرم کننده)باشد، درست به سادگی زمانی که می گذارید او در بالش بازی پیروز شود ، یا زمانی که به او اجازه می دهید خودش بشقابی را که می خواهد در آن غذا بخورد انتخاب کند...
#شادترین_کودک_محله
#یه_قاچ_کتاب
#مامان_خوبه_کتاب_خون_باشه
#مامانونهازکتابها
@mamanemamooli
تا سال ۱۹۲۰ ، اندرو کارنگی یکی از ثروتمند ترین مردان جهان بود . وقتی درباره ی راز موفقیتش از او سوال کردند ، جواب می دهد که زندگی به یک معدن طلا می ماند : آلودگی ها را نادیده بگیرید...تمام حواس تان به یافتن طلا باشد و هر ذره ای که می یابید را نزد خودتان نگاه دارید . دیری نمی گذرد که جیب شما پر از پول خواهد شد.
موفقیت در تربیت یک کودک نوپا ، به استخراج معدن طلا می ماند. اگر کمتر نگران آلودگی ها و ناپاکی ها باشید( تنبیه کردن کارهای بدِ او) و بیشتر روی طلا متمرکز شوید(تمام رفتارهای خوبِ او) ، به زودی خواهید فهمید کودکی همراه ، همگام و مسئول تربیت کرده اید که با دیگران محترمانه رفتار میکند...
پ.ن:اگر همین زندگی های معمولی مون رو معدن طلا ببینیم و طبق این گفتار آقای کارنگی پیش بریم...چه شود...؟!
پ. ن:بعضی مثال ها اگرچه برای تربیت کوچولوهای نازمون گفته میشه اما انگار میشه در تک تک روزهایی که زندگی شون میکنیم جاری بشن...
#شادترین_کودک_محله
#یه_قاچ_کتاب
#مامان_خوبه_کتاب_خون_باشه
#مامان_معمولی
#مامانونهازکتابها
@mamanemamooli
#دهکده_خاک_بر_سر
*دوباره من و مادرم و تولدم
پسرها هرگز نمی فهمند که مادرشان وقتی برای اولین بار آن ها را در آغوش گرفته چه حس ناب و بکری داشته. دخترها ولی هر بار که مادر می شوند ، مامانی تر می شوند . این احساس که یعنی مادرم هم اینقدر من را دوست داشته بی اختیار لایه های خفته و زیرین محبتشان را قلمبه می کند....
#مامانونهازکتابها
#یه_قـاچ_کتاب
#سفرنامه_لوزان
#فائضه_غفاری_حدادی
@mamanemamooli
#تندتر_از_عقربه_ها_حرکت_کن
وقتی حکم انتقالم را گذاشته بودند روی میز، مدیرمان بنده خدا بدجور شوکه شده بود.بعدها فهمیدم خیلی دلش میخواسته روی شتابدهنده خطی کار کند،اما اوضاع برعکس شده بود و کسی را که می خواست بپیچاند ، رفت همان جایی که او عاشقش بود. این هم یکی از جاهای دیگری بود که جمله ی حکیمانه ی مادرم معنا میداد:«کار خداست. خدا اگر بخواد به کسی عزت بده ، هیچ کس نمیتونه مانع شه. اگر هم بخواد کسی رو ذلیل کنه ، هیچ کس توان مقاومت در برابر اراده اش رو نداره. فقط کافیه توکل کنی به اراده ی الهی و وظیفهت رو انجام بدی. بعد بذاری خدا گاهی برایت پیام بفرسته.»....
پ.ن:به این فکر کردید که شما دوست دارید چه جمله ای یا حرفی سربزنگاه یا هروقت دیگه ای از روزهای زندگی بچه تون، از شما یادش بیاد؟
پ.ن: یا اینکه یه جمله ی خاص که همیشه از مامان یا بابا یادتون هست چیه؟اینا اصلِ یادگاری ان بنظرم....
پ.ن:قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ المُلكِ تُؤتِي المُلكَ مَن تَشاءُ وَتَنزِعُ المُلكَ مِمَّن تَشاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشاءُ ۖ بِيَدِكَ الخَيرُ ۖ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ
«سوره ی مبارکه آل عمران،آیه ی۲۶»
قشنگیش به اینه که لابلای کلمات خدا پیداش میکنی و میشه یه حسِ عمیقِ قلبی...
#مامانونهازکتابها
#یه_قاچ_کتاب
#بهزاد_دانشگر
@mamanemamooli
#کودک_انسان_خانواده
اما ژانت،یک بخش از داستان تو مرا می آزارد. آن این است که از خود پرسیدی:«مرا چه می شود؟چرا من نمیتوانم مثل مادرهای دیگر باشم؟»
سوالی از این قبیل ، فقط انسان را گیج میکند.این سؤال فرض را بر آن میگذارد که ما هم باید مثل بقیه احساس کنیم.اما نمیکنیم. ما دیگران نیستیم. ما خودمان هستیم. تو ، تو هستی . ما همان را حس میکنیم که هستیم ؛ و در واقعیت ، هر یک از ما یک نوع احساس داریم ، نه فقط در مورد مادرِ کلاس شدن ، بلکه در هر مورد دیگر. یک مادر دوست دارد موقع پخت و پز بچه هایش دورش باشند، و دیگری تحمل آن ها را زیر دست و پا ندارد؛ یکی دوست دارد برای بچه ها بلند بلند کتاب بخواند،دیگری از فکر آن مو بر تنش راست می شود. هر یک از ما نقاط قوت و ضعف خودمان را داریم ؛ و یک بخش از بلوغ فکری این است که چگونه یاد بگیریم با محدودیت ها و معایب انسانی خود دوست بیابیم.
#مامانونهازکتابها
#یه_قاچ_کتاب
#ادل_فیبر_ایلین_مزلیش
@mamanemamooli
رو نوشت های « یک مامانِ معمولی »
#تندتر_از_عقربه_ها_حرکت_کن وقتی حکم انتقالم را گذاشته بودند روی میز، مدیرمان بنده خدا بدجور شوکه ش
#تندتر_از_عقربه_ها_حرکت_کن
بابا می گفتند:«جهاد به آدم حسِ زندگی میده. اینکه بتونی جلوی شرارت بایستی ، جلوه ای از حیات رو در تو زنده میکنه. حالا گاهی جهاد بیرون از توئه و لابلای خاکریزها، گاهی هم توی خودِ تو.
جاهایی بین دو انتخاب می مونی.یکی برات سود و منفعت بیشتری داره و با رسیدن به اون شاد هستی و میتونی راحت تر زندگی کنی.اون یکی تو رو به سختی میندازه ، در عوض اطرافیانت راحت تر زندگی می کنن. این درست مثل یه مادر و پدره که به خودشون سختی میدن تا بچه هاشون راحت تر زندگی کنن، و گرنه که با درآمد کمتر و کار کمتر می تونن رفاه بیشتری برای خودشون فراهم کنن.
توی این دومی شاید سختی بیشتری تحمل کنی، اما درونت آروم تره.»
پ.ن:از این حرف قشنگ هایی که تو دل و روح آدم ثبت میشه و قبلاً حرفشو زدیم....
#مامانونهازکتابها
#یه_قاچ_کتاب
#بهزاد_دانشگر
@mamanemamooli