مادربزرگ حنیفا: ماماااان من یه تشکر خیلی زیادی باید از تو کنم، یه تشکر ویجه (ویژه)
_برا چی دخترم!؟
+چون تو ۷ سال ، ۷ تا عید همینجور واسه من زحمت کشیدی بزرگم کردی ،برام غذا درست کردی ،لباس دوختی ،درس یادم دادی...
داشتم فکر میکردم من چقدر بدَم تو این همه خوبی میکنی بهم من اذیت میکنم به حرفت گوش نمیدم🥺
_قربونت برم دخترم🥰😍
من وقتی میبینم تو این قدر خوب و خانومی و تشکر میکنی خیلی خوشحالم.
خدا رو شکر میکنم بتونم برات زحمت بکشم تا انشاءالله تو هم همونی بشی که خدا دوست داره...
#شیرینیهای_تموم_نشدنی
#جوجهی_معلم
@mamanjoona
از دو ساعت پیش تا حالا دفعه چهارمه که دارم لباساشو عوض میکنم.
یه بار جیش کرده 😐
بقیهاش هم پای شیر آب حیاط خیس😵💫
این بار با عصبانیت دعواش کردم
گریه کنان خودشو انداخت تو بغلم و با التماس گفت: مامان جووون
+بله😠
_دوسِت دالَم🥺
چه حالی شده باشم خوبه!!؟😢
ترکیبی از عذاب وجدان ، شرمندگی و عشق فراوان
اینقدر تو بغلم بوسیدم و نوازشش کردم که خوابش برد
اروم و راحت
به یاد بارها خطا و گناهی که کردم افتادم
خدا که از منِ مادر به بندهاش مهربونتر
بخشندهتر و توبه پذیرتره
اگه پشیمون باشیم و در صدَد جبران حتما میبخشه
#بازیگوشی
#جوجهی_معلم
@mamanjoona
کلاس دومی: مامان نمیدونی!! بعضی از بچههای کلاس اصلا متوجه نمیشن زنگ تفریح که تموم میشه باید بیان تو کلاس
من و چند نفر دیگه هر بار از تو سالن میبریمشون تو کلاس
حوصله ام از دستشون سر میره🥲
+مگه تو مبصر کلاس شدی؟
_نه
+پس چی؟
_ اگه بعد از خانوممون بیان و بی نظم باشن ما هم جریمه میشیم.
انگار روش معلمشون جواب داده؛ رفتار نادرست همکلاسی براشون مهم شده و نسبت به هم احساس مسئولیت پیدا کردن.
کاش ما بزرگترها هم در سطح جامعه همینطور باشیم؛خیلی از مشکلات و مسائلی که گریبانگیرمون شده به دلیل بی اهمیت بودنمون نسبت به رفتار و عملکرد دیگرانه
ضرب المثل ویرانگر "هر کس رو تو قبر خودش میذارن"یا "موسی به دین خود عیسی به دین خود" باید از ادبیاتمون حذف بشه
بی تفاوتی درد این روزهای جامعهی ماست...
#جوجهی_معلم
@mamanjoona
فقط یه مامان میتونه بارها و بارها اشتباهات و خرابکاری بچهاش رو ببینه و اونو ببخشه
حتی بالاتر از اون؛ در حالی که از شیطنتش عصبانی شده و کارش زیاد، با مهربونی لبخند بزنه و از #بازیگوشی بچهاش لذت ببره.
و امّا...
خدایی که مهربانتر از مادر است...
خیال که نمیکنی وقتی داری گناه میکنی داره با غضب و عصبانیت بهت نگاه میکنه!!!
نه!
داره مهربانانه لبخند میزنه و برات اشک میریزه...
#تلنگر
#مادرانه
#جوجهی_معلم
@mamanjoona
توحید را باید از کودکان آموخت!
آنقدر حول ریسمانی بنام « مادر » موحّدند، که اگر در کنارش باشند و هیچ مخلوق دیگری نباشد، تنهایی اسیرشان نمیکند!
مینشینند گوشهای از خانه، همانجا که امتداد نگاهشان، به سایهی مستحکم مادر گره میخورد، و فقط همینجاست که دیگر برای اجرای بزرگترین نقشههای دنیایشان، آمادهاند!
هرجا گرهای به کارشان میاُفتد، نه میترسند و نه جا میزنند؛
رو میکنند به مادر ... و با نگاه عجزآلودی، باقیِ کار را ، با یقین بدو میسپارند.
یقین به اینکه؛ مادر هست و من برای ادامهی راه، تنها نیستم.
ماجرای همین کودک و مادر است؛ ماجرای ما و خدا !
عَبْدی که آموخته، فقط همان گوشه ای از دنیا را برای بازی انتخاب کند؛ که امتداد نگاهش، سایهی مستحکم خدا را ببیند، هرگز در هیاهوی بازیهای دنیا گم نخواهد شد.
دورترها، خطرناکند!
و او تا دایرهای میتواند، به دنیا مشغول شود؛ که چشمانش از دیدنِ حضور دائمی خدا، عاجز نشوند!
آنوقت زیر سلطنتِ نگاه چنین خدایی، نه هرگز هراسی به دلش میاُفتد و نه از گشودنِ گرههای مداومی که به کارش میاُفتند ناتوان میشود!
هرجا به بنبستی رسید، چشمانش میدود دنبال سایهی مستدامِ خدا که بر وجودش حاکمیت میکند و با نگاهی عجزآلود که بوی یقین میدهد، باقیِ کار را به خدایی میسپارد که آسان کنندهی امور است!
نه ترسی او را میدَرَد، و نه تنهایی احاطهاش میکند!
دارایی او خدای بالا بلندی است که در انتهای هر راه بندانی برای گشودن جادهای نو، ایستاده به شرط آنکه آنقدر دور نشده باشد که دیگر نبیندش.
شاید#تلنگر
#مادری
#جوجهی_معلم
@mamanjoona
مادر، به وقتش بچـه رو از شیر میگیره.
ولـی بـچـه مـثـل ابـر بـهـار اشـک میریـزه!
مادر اما اعتنایـی نمـیکنه...
بـیچاره بـچـه! خـبـر نداره که قراره جلوش سفـرهای از انواع غـذا و خوردنیها پهـن بشه
خوش به حـال اونایی که گرفتنهـایِ خدا رو
از این دست بدونن.
خوش به احـوال اونایی
که میدونن اگر خدا چیزی رو از آدم میگیـره، نمیگیره جز اینکه میخواد بهتر و بیشترش رو بده.
#تلنگر
#جوجهی_معلم
@mamanjoona
دیروز کارنامه #کلاس_دومی رو گرفتم.
چند تا از درساش "خیلی خوب" بود چند تا هم "خوب" یه دونه هم "قابل قبول"😅
وقتی اومد بهش گفتم تو که ریاضیت خوبه چرا قابل قبول گرفتی!؟
خواهرش هم که بابت شاگرد ممتازی جایزه گرفته بود بهش گفت تو که آبجیت شاگرد زرنگه این چه کارنامهایه!؟
سکوت کرد...
یکم که گذشت اومد پیشم و گفت: الان میشد به جای این همه "خوب" نوشته بود "قابل قبول"یا "نیاز به تلاش"
حالا یه دونهاش قابل قبوله چیزی نیست که... این کارنامه رو نگه دار ببین کارنامه بعدی چه کار میکنم🙂💪
همون جمله اول رو که گفت تلنگر خوردم.
واقعا راست میگفت چرا به جای توجه و تشکر از اون همه نمره خوب این یه دونه "قابل قبول" به چشمم اومده بود!؟؟
#جوجهی_معلم
پ.ن:قبلا هم گفته بودم به خاطر کم جمعیتی و توقع زیاد خانواده کمالگرا شدم و هنوز هم نتونستم کنارش بذارم.
اینجا رو ببین👇
https://eitaa.com/mamanjoona/61
#تبعات_کم_فرزندی
@mamanjoona
در حد فهم پسر بچه ۴ ساله در مورد شب قدر و اینکه چه اتفاقی قراره بیفته بهش توضیح دادم
با ذوق و خوشحالی بی حد آماده رفتن شد.
از شیطنت و بازیگوشیهاش که فاکتور بگیرم
حرفاش خوردنی و خوشمزه بود؛
دعای فرج که میخوندن: چقدر صداش بلنده پردهام کنده شد.
براشون یه پتوی سبک برداشته بودم که اگه خوابیدن بکشم روشون
ساعت از ۱۲ گذشته بود همونو برداشت _مامان من میخوام بخوابم دیگه
سرشو بالا گرفت و گفت:
_خدایا ما رو مشهدِ امام رضا و تَربلای امام حسین ببر😀
مگه خوابید؟
تو راه برگشت سرحال و خوشحال بود همینکه رسیدیم خونه زد زیر گریه:
_پس چرا نرفتیم مشهد !!؟ همش تقصیره نیایشه نذاشت بریم مشهد امام رضا😫😭
#شیرینیهای_تموم_نشدنی
پ.ن:حسن ظن به پروردگار یعنی همین!
از درخواست تا استجابت فاصلهای نیست که نیست...
کاش بعضی از افکار و رفتارهای کودکی رو تا همیشه با خودمون نگه داریم.
#جوجهی_معلم
@mamanjoona
#کلاس_دومی :مامان میگم دقت کردی هر چی که واسمون بده یه خوبیهایی هم داره که بیشتر از بدیهاشه!؟
+یعنی چی؟
_یعنی مثلا با اینکه محمد خیلی شیطونه و وسایلمو برمیداره به جاش با هم بازی میکنیم بهمون خوش میگذره
+ولی من فکر میکنم اگه نبود خیلی راحتتر بودیم،چیه همش دعواتون میشه جیغ و داد و سروصدا ...😒(😉)
_نه مامان! در عوض خانوادمون شاده
یادت نیست اونروز که رفته بود خونه مامانی چقد خونه سوت و کور بود من حوصلهام سر رفته بود...
جیغ و داد هم خیلی کیف میده من از خونهی ساکت بدم میاد
#جوجهی_معلم
@mamanjoona
میپرسین چرا گاهی هستی گاهی نیستی گاه پررنگ و گاه...
اگر از مشغله و کار و برنامههای زندگی و مادر چند فرزندی بودن و فرصتی که تولید محتوا لازم داره فاکتور بگیرم
باید بگم من نه بلاگرم که بخوام با عکس و فیلم بچههام و زندگی خصوصی و گزارش روزانه از اتفاقات فالوئر جمع کنم یا مخاطب رو با این ترفندها نگه دارم
و نه لزومی به این کارها میبینم.
اگر گهگاه محتوایی با هشتگ #بازیگوشی و #شیرینیهای_تموم_نشونی یا #جوجهی_معلم میذارم نیتم چیز دیگهای هست که خدای من بهتر میدونه
قصد و هدفم از این کانال مشخصه و الحمدلله کانالهای زیاد و با کیفیت و پر مخاطبی با همین هدف وجود داره که واگویههای کوچیک من واقعا و بدون تعارف در برابر اونها هیچه
اونقدر برای مخاطبم و زمانی که صرف میکنه ارزش قائل هستم که نمیخوام وقت و فکر و نگاهش پای محتوای بیهودهای که من تولید کنم هدر بره و حق الناسی به گردنم بیفته
پس مناسبتر میبینم محتوا اندک باشه ولی با کیفیت
البته ادعایی نداشته و ندارم
حتما و قطعا اشتباهاتی داشتم ،محتوای عالی و در شان شما تولید نکردم و نقایص زیاد بوده و هست
"لا یکلف الله نفسا الا وسعها" به هر حال بضاعت من هم در همین حد بوده
شما به بزرگواری خودتون بر من ببخشید
#خودمونی
@mamanjoona
تقریبا ۱۰ _۱۲روزی هست که روزها آب قطع میشه
داشتم از دبهای که دیشب آب برداشته بودم تو پارچ میریختم و با خودم غر میزدم و از بی آبی و گرمای هوا گله میکردم که
#کلاس_دومی گفت: مردم غزه خونههاشون خراب شده ، غذا ندارن ، برق ندارن هر روز هم شهید میدن ما فقط آب نداریم
با شرمندگی گفتم: اونا آب هم ندارن
گفت:واقعا!؟ خب حالا ما واسه آبِ تنها چقدر غر میزنیم و سختمونه!!
#جوجهی_معلم
#مادربزرگ_حنیفا
@mamanjoona
میخواستم بخوابم هی از سر و کولم میرفت بالا و بهم میچسبید:
_ ای بابا! برو اون طرف بذار نفس بکشم بچه جون!
+میخوام بوس تبرُکیت کنم
_چه تبرُّکی!؟
+بوس تبرک کربلایی دیگه
_بعد از چند روز دیگه کربلایی تموم شد😄
+نه کربلا شروع شده همه جا همش کربلا هست باید تصمیم بگیری بری کربلا یا نه
_ا🥺
پ.ن: هر چی بگم خراب کردم جملهی سنگین پسر کوچولومو
#جوجهی_معلم
#شیرینیهای_تموم_نشدنی
@mamanjoona