🔰 خاک پاشیدن به آفتاب
👤 #عزیزالله_محمدی(امتدادجو)
🔸گر چه واقف به آن هستیم که بعضی وقایع رخ داده سرریز وقایع و رخدادهای اجتماعی است که با ایام محرم تداخل پیدا کرده؛ اما متاسفانه انتشار تصاویری از یک هیئت در استان البرز که طی آن دختران نوجوانی با شمایل خاص و بیحجاب در حال زنجیر زنی بودند دلهای عاشقان امام حسین(ع) را به رنج و به درد آورد و بر مصیبت وارده بر امام حسین(ع) که شهید امر به معروف و نهی از منکر است بیشترگریستند که چرا عدهای با نادانی خود به نام عزاداری برای اباعبدالله(ع) مرتکب چنین رفتاری میشوند!؟
🔸مضاف بر موضوع بلاگری، بحث تبلیغ بعضی مشاغل از جمله آرایشگاههای زنانه با دست آویز قرار دادن ایام محرم برای بانوان، نوعی تمسخر و حتی اهانت به این ایام است که در اینستاگرام و فضای مجازی پررنگ و پر بازدید شده بود و بعضی از بلاگرها و آرایشگاهها رو به این موضوع آورده بودند که وجه نمایشی و بیحجابی خانمها را در دستههای عزاداری پر رنگ کنند و مسلم است که این نوع رفتار از مصادیق غیر شئون محرم و هیئت و عزاداری برای ابا عبدالله(ع) است.
🔸موازی با آرایشگاههای زنانه در این ایام برای آقایان نیز وجه نمایشی در اینستاگرام و فضای مجازی مطرح میشد که باشگاههای پرورش اندام به جهت بازنمایی بدن در ایام محرم شلوغ میشود و یا کلیپهای طنز با همین محتوا ساخته شده است که حقیقتا نمیتوان از کنار این موضوعات به راحتی عبور کرد و قاطعانه میتوانیم بگوییم که خطر انحراف و ابتذال در کمین بعضی هیئات مذهبی و دسته جات عزاداری بر اساس فعالیتهای فضای مجازی جوانان موجود است.
🔸واضح است که بخش اعظمی از این موارد که در فضای مجازی منتشر شده از روی عدم آگاهی به ساحت اباعبدالله(ع) وشان ایام سوگواری است؛ اما سؤال بزرگ و اساسی آن است که با وجود آنکه آنهائی هم که دست به تولید چنین محتواهای زدهاند همواره در مجالس سوگواری به هر نحو حضور دارند! چرا اقدام به چنین رفتارهای داشتند و چرا تلاش مضاعف برای انتشار چنین محتواهایی در فضای مجازی دارند؟
🔸پاسخ به این سؤال در بطن آن چیزی است که چندین هفته متوالی در ستون زنگ مجازی – جنگ ترکیبی بدان پرداختیم و ذکر کردیم که وا دادگی فرهنگی، عدم شناخت از لایههای هویتی، ضعف هویت فرهنگی، مذاکره پنهان شخصیتی و پذیرش شوک فرهنگی... چگونه میتوانند بر کاربران مختلف شبکههای اجتماعی و فضای مجازی تاثیر بگذارند و اصل فرهنگ و اعتقادات و باورهای آنها را ضمن خدشه دار کردن حتی به مرتبه انکار و تقابل و تضاد نیز برسانند.
🔸نوع اقدامات صورت گرفته ناهنجار و قبح شکن نسبت به ایام محرم و آیینهای عزاداری و سوگواری چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی، دارای یک وجه اشتراک است که در همه این موارد قابل مشاهده، میتوانیم تلاش تولیدکننده محتوا برای دیده شدن به هر قیمت را احساس کنیم که وقتی دستش از هر مورد دیگر برای دیده شدن خالی شده، اقدام به تولید چنین محتوایی کرده و به قول معروف خاک به صورت آفتاب میپاشد.
https://kayhan.ir/001E5u
در گفتوگو با امیرسرتیپ براتعلی غلامی بررسی شد
🔰 بازخوانی عملیات موفق پدافند ارتش در دفــاع مقــدس
👤 #عزیزالله_محمدی
🔻پرسش ابتدائی ما از «امیر، سرتیپ براتعلی غلامی» درخصوص توان دفاعی ایران در دوران دفاع مقدس و مقایسه آن با توان دفاعی فعلی بود که نکات قابل توجه و مصادیق عینی را با تمثیل قرار دادن حادثه سایت راداری سوباشی مطرح کردند:
🔸من میخواهم سوباشی را از ریشه اصلی تعریف کنم؛ در حدود دو یا سه ماه قبل از اینکه عملیات مرصاد انجام بشود؛ شهید ستاری من را به دفترشان خواستند. شغل من در آن زمان چه بود؟ من مدیر پدافند هوایی معاونت عملیاتی نهاجا بودم. تا آن زمان، یعنی شهید بابایی یک مدیریت عملیات داشت؛ معاونت عملیات یک مدیریت، که پدافند هم یک بخش کوچکی از آن بود؛ ولی شهید بابایی آمدند مدیریت عملیات را دو بخش جدا یعنی «آفند» و «پدافند» درست کردند که برای آفند شهید اردستانی و برای پدافند، من را گذاشتند.
🔸آنجا در ضمن اینکه من مدیر پدافند معاونت عملیات بودم، فرمانده قرارگاه فجر هم بودم. شما هم الان باید بدانید که قرارگاه فجر چه هست. در طول جنگ ما یک قرارگاه داشتیم به نام «قرارگاه رعد» شهید بابایی قبل از شهادتشان با وجود اینکه همه ناراضی بودند و البته هم من و هم شهید اردستانی هم ناراضی بودیم؛ اصرار کردند این قرارگاه را دو بخش جدا ازهم درست کنند؛ یک بخش آفند یک بخش پدافندکه پدافند به نام «قرارگاه فجر» شد و بنده مسئول آن بودم و قسمت آفند به نام «قرارگاه کوثر» که شهید اردستانی مسئول بود.
🔸نمیدانم ایشان منظورشان چه بود و چرا اینکار را کردند؛ یکی اینکه قبل از اینکه شهید بشوند مدیریت پدافند در معاونت عملیاتی نیرو هوایی تشکیل دادند و یکی هم قرارگاه را به دو بخش جدا از هم تبدیل کردند که در آن مقطع من، هم مدیر پدافند بودم و هم فرمانده قرارگاه فجر.
🔻وظیفه «قرارگاه رعد» دقیقا چه مواردی بود و تامین وپشتیبانی آن چگون صورت میگرفت؟
🔸«قرارگاه رعد» کاری به داخل ایران نداشت، داخل ایران با پدافند هوایی بود که فرماندهاش سرور عزیزمان جناب آقای یمینی بودند و در داخل، یگان ما در قرارگاه رعد فقط نیروهای سطحی را پشتیبانی میکردند؛ جایی که نیروهای ما با نیروهای دشمن درگیر میشدند ما از آنها پشتیبانی میکردیم. این قرارگاه تحت کنترل قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء بود و در همه حال کمک حال قرار گاه خاتم الانبیاء هر چیزی که نیازمندی داشت فراهم میکرد...
🔻شیوه و عملکرد شما با توجه به ماهیت تغییر تاکتیک تهاجمهای هوایی دشمن چگونه بود؟
🔸روش ما به این شکل بود که به محض اینکه شلیک میکردیم؛ بلافاصله سایت مان را عوض میکردیم و همان روز همین نزدیکای غروب آفتاب سایت را عوض کردیم؛ آمدیم چارزبر. رئیس عملیات ما در آن زمان افسری بود توانا، شجاع و قدرتمند به نام مرآتی. آقای مرآتی رفت این سایت را جمع و جور کرد و بعد گذاشت در چارزبر.
https://kayhan.ir/001GjN
روایت زندگی سردار شهید «محمود باقری» فرمانده موشکی هوافضای سپاه از زبان برادرش
🔰 یک انسان کمنظیر و امام حسینی(ع)
👤 #عزیزالله_محمدی
🔸شهید محمود باقری، فرمانده موشکی هوافضای سپاه پاسداران از جمله کسانی بود که جنگ را تجربه و پس از جنگ روزگارش را با کار علمی و نظامیگری طی کرد و به تجهیز جبهه مقاومت پرداخت و عملیاتهای وعده صادق یک و دو را فرماندهی کرد. او کم حرف میزد و بیشتر عمل میکرد؛ کمتر شناخته شده بود اما بیشتر خودش را میساخت. محمود در مکتب امام حسین و در هیئت و مسجد بزرگ شد و هرچه که میخواست بشود و یا داشته باشد را از آستان امام حسین(ع) میخواست و شهادت را همواره آرزو میکرد.
🔻من! قاسم باقری، برادر کوچکتر سردار شهید، محمود باقری هستم که از ایشان سنم شش سال کمتر بود. برادرم در رکنآباد یزد متولد شد. بنا به دلایلی که موضوع خانوادگی بود؛ آقا محمود مقطعی از تحصیل را در یزد گذراند و من هم یک سال را با ایشان در همان یزد تحصیل کردم. محمود پیش یکی از خالههایمان بود و از آنها مراقبت میکرد و کارهای آنها را انجام میداد.
🔻ما بیشتر از آنچه که برادر باشیم رفیق بودیم؛ اکثر هیئتهای که میرفتیم با هم بودیم و یا مسافرتها را با هم میرفتیم و هممسلک و هممشرب و خیلی نزدیکی با هم بودیم که به همین دلیل، شهادت ایشان و خلاء حضورشان برای من بسیار دردناک و سخت است. ما یک برادر را هم حدود سه ماه پیش از دست دادیم که این موضوع، سنگینی غم ما را بیشتر کرد.
🔻حاج محمود اهل هیئت بود و علاوهبر هیئت هفتگی که در محل داریم به جلسات حاج منصور هم خودش را میرساند و همیشه صحبت ما با هم این بود که کجا هیئت برویم. ما یک هیئت خانوادگی هم داشتیم که به شدت مقید به برگزاری و تداوم آن بود. البته انس زیادی با جلسات حاج منصور داشت و با محافظینش تقریباً در جلسه به صورت ناشناس حضور پیدا میکرد.
🔻پیش از تعویض محل زندگی حاج محمود که به اصرار تیم حفاظتی صورت گرفته بود؛ یک هیئت ماهانه در منزل ایشان در همان محل خودمان برگزار میشد که مداح این جلسه و هیئت همین آقا جواد حیدری بود؛ اما میتوانم بگویم که حاج محمود بزرگ شده هیئت و جلسات حاج منصور است و از دهه شصت ما با این هیئت انس گرفتیم.
🔻در رفاقت هم برای همه با معرفت بود؛ ختم ابوی و اخوی بزرگ ما بود و جمعیت بسیار زیادی از راههای دور و نزدیک و غریبه و آشنا آمده بودند؛ گفتم: محمود! جمعیت خیلی زیاد آمدند! گفت: قاسم! من برای همه این آدمها دور و نزدیک و شهرستان رفتم. و من تعجب کرده بودم که محمود چطور با این همه مشغله و دغدغه از باب معرفت و رفاقت و یا از باب مسئولیت حتی به این مسائل هم که شاید کسی از او توقع نداشت توجه داشت و سعی میکرد جوانب دوستی و رفاقت را در همه ابعاد چه با همکاران و چه با خانواده و چه با اهالی محل داشته باشد.
🔻من نکتهای اضافه کنم که اصلاً شهادت حاج محمود به وحدت مجموعههایی که لااقل من میشناسم روح تازهای دمید و حتی اختلافهای جزئی هم که وجودشان در هر مجموعهای بدیهی است را کنار زد و احیاناً اگر کسانی هم از گود هیئت و مسجد و... دور شده بود در این محرم دیدیم که برگشتند؛ خون حاج محمود برکت داشت.
#فرهنگ_مقاومت
https://kayhan.ir/001KJL
گفتوگو با خانواده سرهنگ شهید عزیز سیفی
🔰 حُسن خُلق او را عزیز کرد
👤 #عزیزالله_محمدی
🔸در کنار تمام تلخیهایی که جنگ تحمیلی 12روزه داشت؛ اما برجسته شدن ارزشهای اجتماعی، دینی، ملی و خانوادگی یکی از نکات مثبت این جنگ بود که مردم ایران عزیزمان آن را فراتر از انتظار و پیشبینیهای تمام جهانیان رقم زدند و پیوندهای عاطفی و دوستی و رفاقتها به انحاء مختلف بیشتر از هر زمان دیگر به چشم آمد.
🔸شهید دکتر سرهنگ عزیز سیفی یکی از همین افراد است که هرآنچه از رفاقت، دوستی، حسنخلق، مسئولیتپذیری و خانواده دوستی و... را برشمردیم؛ جملگی را یکجا دارا بود و در شبی که(با زحمات و هماهنگیهای آقای دکتر پرویز ملکی) به دلیل شرایط موجود مدتها طول کشید تا امکانی فراهم شود که خانواده و بستگان او گرد هم بیایند؛ خیلی صمیمانه و عاطفی به گفتوگو با آنها (همسر، دختر، پدر، مادر،برادر، خواهر، داییها، خاله، پسرخاله و...) نشستیم و آن شب با هر که سخن به میان آمد ترجیعبند کلام یک چیز بود: عزیز! «رفیق» من بود.
🔻دکتر پرویز ملکی(دایی شهید) در مورد او به ما گفت: ابتدا خیلی از شما و از همه کسانی که از روز اول خبر شهادت «عزیز» صمیمانه و مؤثر در کنار ما بودند سپاسگزارم و میتوانم چنین عرض کنم که جناب آقای شهید عزیز سیفی، یا بهتر بگویم دکتر، سرهنگ شهید عزیز سیفی از نظر شخصیتی و شغلی از دوران کودکی و نوجوانی و جوانی و حتی زمانی که وارد فرآجا شد هدفش به طور حقیقی خدمت به مردم و رضایت خداوند و خلق خدا بود؛ چون به طور پیوسته در خصوص کمک به هم نوع دغدغه داشت و کسانی که در حلقه ارتباطی با او بودند(از گروههای جوان و نوجوان و هیئتی و اجتماعی و اقوام و...) این توصیه را همیشه از او داشتند که ضمن کسب تحصیلات عالیه و کسب جایگاه بهتر حتما هدف از تحصیلات و کسب جایگاه خدمت به مردم باشد.
🔻خانم فاطمه شکرالله نژاد(همسر شهید) در طی این مدت چهار ماه، ایشان بارها با رسانههای تصویری و خبرگزاریهای مختلف گفتوگوهای کوتاه چند کلمهای و نهایتا چند جملهای داشته، خانم «شکرالله نژاد» با ما گرچه حدود نیم ساعت، اما! در تمام این دقایق و در پایان هر جمله مکث کرد، بیامان گریه کرد، اشک ریخت، آه کشید و دلتنگیهایش را بازگو کرد و با نگاه مداوم و پیدرپی به عکسی از شهید- که چهره مصمم و آزاداندیشی داشت و روی میز در کنار ما بود- از سه روز بیخبری سختی که از وضعیت همسرش داشت؛ چنین گفت:
🔺باید عرض کنم که اصولا وقتی انسانها با هم دوست باشند در هر زمینهای راحتتر با هم کنار میآیند و من و عزیز هم به معنای حقیقی با هم دوست و رفیق بودیم و برای همین همه مسائل و موضوعات و یا اختلافات و مشکلاتمان با حرفزدن و گفتوگو و مذاکره حل میشد و هیچ موقع موضوع حل نشده بین ما باقی نبود.
🔺در واقع رابطه دوستی من با آقا عزیز در زندگی برگرفته از شئون شخصیتی او بود که این شئون دارای وجوه اعتقادی و دینی و هم دارای وجوه علمی و ویژگیهای اخلاقی فردی بود که او به استحکام و استمرار این رابطه در زندگی زناشویی نیز بسیار قائل بود و سعی میکرد آن را همواره تقویت کند.
#فرهنگ_مقاومت
https://kayhan.ir/001KsO