هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
هم اکنون
#پخش_زنده #اینستاگرامی:
#شب_اول_محرم
حرم مطهر سیدعلاءالدین حسین بن موسی الکاظم علیهما السلام
#شیراز
#سعداء
پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@soada_ir
🔻https://www.instagram.com/soada.ir
🔱استقامت در راه دین
زندگی که در قرآن و روایات به آن تاکید شده است، زندگی به سبک جهادی است.
🔷یکی از مهمترین ملزومات زندگی جهادی، استقامت است، یعنی زود صحنه را خالی نکنیم.
🔻گاهی وقت ها با یک تهمت زدن فضا را خالی می کنیم، یا با یک مسخره کردن چادر را کنار می گذاریم، ریشمان را می تراشیم، یا با یک توهین دست از اصولمان بر می داریم. این با سبک زندگی جهادی سازگاری ندارد.
📗داستانک:
– نماینده آیت الله بروجردی برای تبلیغ به روستایی رفتند که فساد در آنجا اعم از شراب خواری و بی حجابی و … زیاد بود. پس از ورود ایشان به شهر کم کم مردم این کارها را کنار گذاشتند. برخی افراد که می دیدند مردم دیگر به آنها بی توجه اند، شروع به تهمت زدن به این عالم کردند. گفتند این عالم شراب می خورد، اهل عمل منافی عفت است، دروغ می گوید و … .
🔶ایشان روزی همه مردم را در مسجد جمع کرد و گفت: مردم اگر شنیدید من عمل منافی عفت می کنم باور کنید، اگر شنیدید شراب می خورم باور کنید، اگر شنیدید دزدی کردم باور کنید اما مردم یک چیز را باور نکنید و آن این که من از این روستا رفته ام.
🔻🔻🔻
ما باید روی اصولمان استقامت داشته باشیم، کاری که اباعبدالله (علیهالسلام) انجام داد. امام(علیهالسلام) حاضر شد عزیزترین کسانش شهید بشوند و به اسارت دربیایند اما از اصولشان پایین نیامدند.
#منبرک
http://www.manbarak.ir/4990
✅ برای عضویت در کانال منبرک در #ایتا روی لینک زیر کلیک کنید:
http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3
🔱اظهار عجز به مولا
🔷یکی از چیزهایی که انسان را کوچک می کند این است که عجز و ایراد خود را به دیگران بگوید.
مثلاً فرض کنید انسان از نظر مالی ضعیف است؛ هرجا که می نشیند آن را بیان میکند!
🔶 یا اینکه فرض کنید بیماری دارد هر جا که می رود بیماری خود را به دیگران می گوید.
یا اینکه مثلاً با همسر خود مشکل دارد هر جا که می نشیند میگوید همسر ما اینطور است.
🔻این رفتار به مرور زمان انسان را کوچک می کند و ارج و قرب او را از بین می برد.
اما در مقابل اگر انسان عجز و کمبودهای خود را به خداوند متعال و ائمه علیهم السلام بگوید بزرگ می شود.
🔶به خداوند عرض کند که خدایا من این مشکلات را دارم؛ آن وقت این موجب قرب او می شود.
🔻یکی از مصادیق این رفتار، جناب جُون غلام اباعبدالله الحسین علیه السلام است. به حضرت عرضه داشت که آقا درست است رنگ من سیاه است اما اجازه دهید در رکاب شما شهید شوم. شاید به واسطه شما عطر خوشی بگیرم و اصل و نسب پیدا کنم.
🔶جُون به شهادت رسید. زمانی که شهدای کربلا را دفن کردند پیکر جون را پیدا نکردند. بیستم محرم مردم دیدند از صحرای کربلا نوری به سمت آسمان میرود.
هر چه نزدیک تر می شدند دیدند بوی خوشی به مشام میرسد. وقتی رسیدند دیدند پیکر مطهر جون غلام اباعبدالله علیه السلام است. بعد از ده روز پیکرش نورانی شده بود و عطر خوشی گرفته بود.
🔷کسی که عجز خود را به امام حسین علیه السلام بگوید اینطور او را می پذیرند.
حضرت علی علیه السلام در مناجات مسجد کوفه عجز خود را به درگاه خداوند متعال عرضه می کنند:
مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمَوْلى وَاَ نَا الْعَبْدُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلى
مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمالِکُ وَاَ نَا الْمَمْلُوکُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ
این چنین است که انسان به عظمت و بزرگی می رسد.
#عجز
#جون
#محرم
#امام_حسین علیه السلام
#منبرک
http://www.manbarak.ir/6608
✅ برای عضویت در کانال منبرک در #ایتا روی لینک زیر کلیک کنید:
http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3
هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
21.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 لبیک یا حسین یعنی ...
تجمع بزرگ #لبیک_یا_حسین
با سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
و با نوای
#کربلایی_جواد_مقدم
حرم مطهر حضرت سید علاءالدین حسین بن موسی الکاظم (علیهما السلام)
@soada_ir
2⃣ داستان از کتاب دا؛ نوشته سیده زهرا حسینی
(به بهانه آغاز هفته ی دفاع مقدس)
کتاب دا
🔻داستان اول:
🔷یک دفعه انگار برق شدیدی به من وصل کرده باشند، به عقب برگشتم. باز هم یک چهرهء آشنای دیگر. عفت بود. چند سال پیش با هم در یک کوچه زندگی می کردیم. حالا او را در حالی می دیدم که کف غسالخانه خوابیده بود و پسر یک ساله اش هم روی دستانش است. می دانستم بچهء دومش هم همین روزها به دنیا می آید. عفت هفت، هشت سالی می شد که ازدواج کرده بود اما بچه دار نمی شد. او و خانواده اش آن قدر این در و آن در زدند و نذر و نیاز کردند تا خدا عنایتی کرد و تازه یکسال بود صاحب پسری شده بودند. با تولد این بچه زندگی شان متحول شد و شور و شادی به خانه شان آمد. هنوز این بچه نوزاد بود که عفت دوباره حامله شد. بالای سرش نشستم.
🔶 ترکش به سر عفت خورده ولی بدنش سالم بود. اما ترکش ها پهلو و گلوی بچه اش را از هم دریده بودند. این دو را همان طور که سر بچه در بغل مادرش بود به غسالخانه آورده بودند. با بغض به زن هایی که توی اتاق بودند، رو کردم و گفتم: اینا چرا باید به این روز بیفتند
🔻داستان دوم:
پیکر پسر جوانی را دیدم که به شکل دلخراشی به شهادت رسیده بود. نمی توانستم بیشتر ازین به او نگاه کنم. چه برسه بخواهم به او دست بزنم و یا جابه جایش کنم. آخر پایین تنه اش از قسمت کمر و لگن بر اثر موج انفجار شکافته و به هم پیچیده شده بود. طوری که پاهایش خلاف جهت تنه رو به بالا افتاده بودند. یک دستش هم از ناحیه کتف کاملاً له شده بود. تقریباً تمام بدن جوان تکه تکه شده و لهیده شده بود.
🔶دردناک تر از همه وضع پدر و مادر سالخوردهء جوان بود که از خانهء محقرشان بیرون آمده با گریه و زاری او را صدا می زدند: عبدالرسول، عبدالرسول
🔷وقتی دیدم پیرزن خودش را روی زمین انداخت و کورمال کورمال روی خاک ها دست کشید و جلو آمد تا خودش را به جنازه براسند، تازه فهمیدم چشمانش نمی بیند. به شوهرش نگاه کردم او هم نابینا بود.
🔶پیرزن که دیگر به پسرش رسیده بود، روی جنازه دست می کشید و می گفت: یوما، یوما. مادر، مادر. پیرمرد هم جلوی درگاه خانه ایستاده بود و با گریه می گفت: عبدالرسول، عبدالرسول جاوبنی. عبدالرسول جوابم رو بده. انگار پیرزن از سکوت پسرش فهمیده بود اتفاقی افتاده است
برگرفته از کتاب ” دا ” سیده زهرا حسینی
🌐جهت نیاز به مطالعه ۱۶ خاطره ی برگزیده از کتاب دا به لینک زیر مراجعه فرمایید.
http://manbarak.blogfa.com/post/136
#منبرک
http://www.manbarak.ir/3176
✅ برای عضویت در کانال منبرک در #ایتا روی لینک زیر کلیک کنید:
http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3
⚜دارا و سارا
(به بهانه هفته #دفاع_مقدس )
🔶هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا
سارا لباس پوشید ، با جبه ها اجین شد
در فکه و شلمچه ، دارا به روی مین شد
چندین هزار دارا ، بسته به سر سربند
یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و در بند
سارای دیگری در مهران شده شهیده
دارا کجاست ؟ او در ، اروند آرمیده
دوخته هزار سارا چشمی به حلقه ی در🚪
از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل ، تر
سارا سوال می کرد ، دارا کجاست اکنون؟
دیدن شعله ها را در سنگرش به مجنون
خون گلوی دارا آب حیات دین است
روحش به عرش جسمش ، مفقود در زمین است
در آن زمانه رفتند صد ها هزار دارا
در این زمانه گشتند ده ها هزار «دارا»
هنگام جنگ دارا گشته اسیر و در بند
دارای این زمان با بنزش🚘 رود به دربند
دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه
در آن زمانه سارا با جبه ها اجین شد
در این زمانه ناگه ، چادر« لباس جین» شد
با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست
سارا ، خود از برای ، جلب نظر بیاراست
آن مقنعه ور افتاد جایش فوکل در آمد
سارا به قول دشمن از املی در آمد
دارا و گوشواره ، حقا که شرم دارد !
در دست هایش امروز او بند چرم دارد
با خون و چنگ و دندان دشمن زخانه راندیم
اما به ماهواره⛔️ تا خانه اش کشاندیم
یا رب تو شاهدی بر اعمالمان یکایک
بدم المظلوم یا الله ، عجل فرجه ولیک
جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار
شعر از مرحوم ابوالفضل سپهر – کتاب دفتر سرخ صفحه ۱۵۵
#هفته_دفاع_مقدس
#منبرک
http://www.manbarak.ir/5595
✅ برای عضویت در کانال منبرک در #ایتا روی لینک زیر کلیک کنید:
http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3