#مصیبت_وداع
#مقتل_سیدالشهداء_علیه_السلام
◾️ سیدالشهداء علیهالسلام چند جای آن پیراهن کهنه را هم، پاره پاره کرد تا دیگر کسی طمع در آن نکند، امّا...
در نقلها آمده است:
... سیدالشهداء علیهالسلام برای وداع به خیمه زنها آمد و خطاب به زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمود:
آتینی بِثَوبٍ عَتیقٍ لا یُرغَبُ فیهِ أحدٌ مِنَ القومِ أجعَلُه تَحتَ ثیابی لِئَلّا أُجَرَّدُ مِنه بَعد قتلی،
▪️ای خواهرم! یک پیراهن کهنهای را برایم بیاور تا کسی از لشکر، طمع در آن نکند؛ میخواهم آن را زیر لباسهایم بپوشم تا بعد از کشتهشدنم، عریان نمانم.
با این جمله آن حضرت ، صدای گریه و ناله زنها بلند شد؛ زینب کبری سلاماللّهعلیها لباسی را برای آن حضرت آورد.
فَخَرقَهُ و مَزَّقَهُ مِن أطرافِهِ و جَعَلَهُ تَحتَ ثِیابِه
▪️سیدالشهداء علیهالسلام آن پیراهن را گرفت و چند جای آن را پاره پاره کرد و آن را زیر لباسهایش پوشید.
آن حضرت یک شلوار نو هم داشت که چند جای آن را نیز پاره پاره کرد ، تا دیگر کسی طمع در آن نکند.
فَلمّا قُتلَ عَمدَ إلیه رَجلٌ فَسَلبَهما مِنه و تَرَکه عُریانًا بالعَراء مُجرّداً عَلَی الرَّمضٰاء فَشَلّتْ یَداهُ فی الحٰال
▪️اما وقتی که به شهادت رسید، نانجیبی پیش آمد و هم آن لباس کهنه و هم آن شلوار را به غارت برد و سیدالشهداء علیهالسلام را عریان بر روی ریگ و رمل بیابان رها کرد؛ وقتیکه آن نانجیب، پیراهن را به غارت برد، در همان حال، دستش شَل شد و از کار افتاد.
📚المنتخب،ص۴۱۱
#مقتل_سیدالشهداء_علیه_السلام
◼️ صحنهای جانسوز در شب عاشورا...
شیخ مفید رحمة الله مینویسد:
و حسينٌ جالسٌ أمامَ بَيتِهِ مُحتَبياً بِسَيفِهِ إذ خَفِقَ بِرأسِهِ عَلىٰ رُكبَتَيْهِ و سَمِعَتْ اُختُهُ زينبُ الصَيحَةَ فَدَنَتْ مِن أخِيها فقَالَتْ يا أخى أمَا تَسمَعُ الْاَصواتَ قَد اقْتَرَبَتْ قالَ فَرَفَعَ الْحسينُ رأسَهُ فقالَ إنِّى رَأَيتُ رَسولَ اللهِ صَلّىٰ اللهُ عَلَيْهِ و سَلَّم في الِمَنامِ فقالَ لى إنَّكَ تَروحُ إلَيْنا قالَ فَلَطِمَتْ اُختُه ُوَجهَها و قالَتْ يا وَيلَتا....
▪️ غروب تاسوعا بود که امام حسین علیه السلام جلوی خیمه خود نشسته و به شمشیر تکیه زده و سر به زانو نهاده و از خستگی به خواب رفته بود. چون زینب کبری سلام الله علیها خروش لشکر دشمن را شنید، نزدیک برادر آمده و گفت:
برادر، صدای لشکر را نمی شنوی که پیوسته به ما نزدیک میشوند؟
آن حضرت سر از زانو برداشت و فرمود:
هم اکنون رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم. به من فرمود:
تو به نزد ما خواهی آمد. چون زینب کبری علیها السلام این خبر وحشتناک را شنید، سیلی به صورت زد و فریاد واویلاه برآورد...
📚 الإرشاد، ج٢ص٩٠
📚 تاریخ طبری، ۴ ص٣١۶
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_وآله
#معارف_حسینی
#مقتل_سیدالشهداء_علیه_السلام
🩸رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با چه حالی سیدالشهداء علیهالسلام را از شانهاش به زمین مینشاند ؟!
در روایتی آمده است:
🥀 هرگاه که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در حضور جمعی از اصحاب خود نماز میخواندند، سیدالشهداء علیهالسلام در حالی که خردسال بودند، میآمدند و در کنار آن حضرت مینشستند.
📋 فَلَمّا سَجَدَ النَّبیّ صلیاللهعلیهوآله قامَ الحُسَینُ علیهالسلام و رَکبَ عَلَی ظَهرِهِ فَصارَ النَّبیّ یُطیلُ الذِّکرَ فِی سُجودِه
🔻 همینکه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به سجده میرفتند، سیدالشهداء علیهالسلام از جا به پا خواسته و بر دوش آن حضرت سوار میشد. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله تا که وجود مبارک سیدالشهداء علیهالسلام را بر دوش خود حسّ مینمود، سجده خود را طول میداد.
📋 فإذٰا أرادَ النّبیّ صلیاللهعلیهوآله أنْ یَرفَعَ رأسَهُ أخَذَهُ أخْذاً رَفیقًا و وَضَعَهُ إلیٰ جانبِه
🔻و هرگاه که اراده مینمود سر مبارک را از سجده بردارد، با ملاطفت و آرامی وجود نازنین سیدالشهداء علیهالسلام را گرفته و در کنار خود مینشاند.
🥀 و هرگاه سجده دیگری مینمود، باز وجود مبارک سیدالشهداء علیهالسلام بر دوش آن حضرت میرفت و روال به همینگونه ادامه داشت تا که نماز آن حضرت تمام میشد...
🔖 در نقلی دیگر نیز آمده است:
📜 فإذٰا فَرغَ النّبیُّ مِن صَلاتِه یَأخُذُهُ إلَیهِ و یَجلِسُهُ عَلَی رُکبَتَیه و یُقَبّلُهُ و یَرشُفُ ثَنایاه و یَضُمُّه إلیٰ صَدرِه،
🔻همینکه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از نماز فارغ میشدند، سیدالشهداء علیهالسلام را گرفته و بر روی زانوان مبارک مینشاند؛ لب و دندان آن دُردانه را بوسیده و وجود مبارکش را به سینه میچسباند.
📚المنتخب،طریحی، ص۸۴
📚المناقب،ج۴ ص۷۱ (اندکی تفاوت)
✍ السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای سر مجروح کلیسا دیده
با چه وضعی تَه گودال کشاندند تورا
ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده
ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا
هر بلایی به سرش آمده زیبا دیده
زینت دوش نبی بودی و بی وجدانها
سر بریدند و گرفتند تو را نادیده
ای که شد مهریهٔ مادر تو آب فرات
ترک روی لبت را لب دریا دیده؟!
خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت
به گمانم ته گودال مسیحا دیده
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
بر سر پیرهنت، فاطمه دعوا دیده
دختری که همهٔ دلخوشی اش بابا بود
عوض دیدن بابا ، سر بابا دیده
@Maghaatel