eitaa logo
مندوبات
14 دنبال‌کننده
2هزار عکس
439 ویدیو
7 فایل
مندوب = خوانده‌شده، مورد توجه، برگزیده‌شده، فرستاده‌شده. (مُقتَطَفات مصفّا!) 🔷تحلیل 🔶گزارش ♦خبر ◻️هنر در ایتا و بله
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸وزیر جنگ رژیم صهیونی، باز هم رهبر معظّم انقلاب را به ترور تهدید کرد. علی عبدی 🔹استاد فرانسوی گفت: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شما ایرانی‌ها، هنوز متوجه نمی‌شوید رهبرتون کیه! اندیشه‌پژوهان
🔹سرآغاز «سدۀ تحقیر» اروپا؟! پولیتیکو، نوشت: پس از شکست سلسله چینگ از بریتانیا در نخستین جنگ تریاک، پیمانی در سال 1842 امضا شد که چین را به بیش از ۱۰۰ سال، سرکوب خارجی و کنترل استعماری، به‌وسیله سیاست‌های تجاری محکوم کرد. این از اولین موارد «پیمان‌های نابرابر» بود که در آن، یک قدرت نظامی و فناوری برتر، شرایط یک‌جانبه‌ای را برای کاهش کسری تجاری عظیم خود، تحمیل می‌کرد. آشنا به نظر می‌رسد، نه؟! تقریباً دو قرن بعد، اتحادیه اروپا دقیقاً درک می‌کند که چینی‌ها چه احساسی داشتند! سفر ماه گذشته «اورسولا فون دِرلاین»، رئیس کمیسیون اروپا، به اقامتگاه گلف «ترن‌بری» دونالد ترامپ در اسکاتلند، برای نهایی کردن یک توافق تجاری بسیار نابرابر، این ترس را در میان سیاست‌مداران و تحلیلگران برانگیخته است که اروپا، جایگاه خود را به‌عنوان قدرتی که زمانی پیشرو تجارت جهانی تلقی می‌شد، از دست داده است. منتقدان فون درلاین، به‌سرعت، پذیرش تعرفه ۱۵ درصدی ترامپ بر اکثر کالاهای اروپایی را یک «تن دادن به استیلا»، «شکست سیاسی آشکار برای اتحادیه اروپا» و یک «تسلیم ایدئولوژیک و اخلاقی» دانستند. اگر فون درلاین، امیدوار بوده که این توافق رئیس‌جمهور امریکا را مهار می‌کند، به استقبال یک بیداری تلخ رفته است. جوهر توافق تجاری هنوز خشک نشده بود که ترامپ، روز دوشنبه، با تهدید به وضع تعرفه‌های جدید بر اتحادیه اروپا به بهانه مقررات دیجیتالِ محدودکننده غول‌های فناوری امریکا، یک گام دیگر پیش گذاشت. او هشدار داد که اگر اتحادیه اروپا تبعیت نکند، امریکا، صادرات فناوری‌های حیاتی ریزتراشه را متوقف خواهد کرد. این حمله کلامی ترامپ، کمتر از یک هفته پس از آن بود که بروکسل تصور می‌کرد از واشنگتن امان‌نامه کتبی برای آئین‌نامه دیجیتال خود، در دست دارد و می‌تواند سیادت دیجیتالی اروپا را حفظ کند. ترامپ، قادر است از این برتری زورگویانه استفاده کند؛ زیرا درست مانند امپریالیست‌های بریتانیایی قرن نوزدهم، برگ‌های برنده نظامی و فناوری را در دست دارد و به خوبی می‌داند که طرف مقابلش در هر دو بخش، فرسخ‌ها عقب است. او می‌داند که اروپا نمی‌خواهد بدون حمایت نظامی امریکا با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، روبه‌رو شود و نمی‌تواند با فقدان فناوری تراشه‌ای امریکایی، کنار بیاید. این‌ها باعث می‌شود احساس کند در موقعیت دیکته کردن دستور کارهای تجاری است. «ماروش شفکوویچ»، کمیسر تجاری اروپا، ماه گذشته، به‌صراحت بیان کرد که توافق با امریکا، بازتابی از ضعف استراتژیک اروپا و نیاز آن به حمایت امریکا است. او توضیح داد: «این فقط در مورد تجارت نیست؛ بلکه در مورد امنیت، اوکراین و بی‌ثباتی ژئوپلیتیکی فعلی است.» «تورستن بنر»، مدیر مؤسسه سیاست عمومی جهانی در برلین، گفت که توافق تجاری، «تابعی مستقیم از ضعف اروپا در جبهه امنیتی است؛ به این معنا که نمی‌تواند امنیت نظامی خود را تأمین کند و به مدت ۲۰ سال در امنیت خود سرمایه‌گذاری نکرده است.» او همچنین به شکست در سرمایه‌گذاری روی «قدرت فناوری» و تعمیق بازار واحد اروپا، اشاره کرد. درست مانند رهبری سلسله چینگ، اروپا نیز سال‌ها علائم هشدار را نادیده گرفت. «سابین ویاند»، مدیر کل بخش تجارت در کمیسیون اروپا، روز دوشنبه در یک پنل در مجمع اروپایی آلپباخ گفت: «ما بهای این واقعیت را می‌پردازیم که زنگ بیداری در دوران اولین دولت ترامپ را نادیده گرفتیم و دوباره به خواب رفتیم. امیدوارم این کاری نباشد که اکنون انجام می‌دهیم.» او این سخنان را قبل از آخرین حمله ترامپ در مورد قوانین فناوری، بیان کرد. واضح است که بازی بی‌ثبات تعرفه‌ای ترامپ، هنوز به پایان نرسیده و این بلوک ۲۷ کشوری، در پاییز امسال با اهانت‌های سیاسی و نتایج مذاکراتی نابرابر بیشتری، روبه‌رو خواهد شد. برای جلوگیری از نهادینه‌شدن این تحقیر، اتحادیه اروپا، با یک کار بزرگ برای کاهش وابستگی خود به امریکا در زمینه‌های دفاع، فناوری و مالی روبرو است ... سیاق
27.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ظهور «حقیقت انسان» در دل رنج‌ها در غزه؛ روایتی از ویل دورانت، فئودور داستایوفسکی و سیدمرتضی آوینی (❗️دارای صحنه‌های دلخراش) مستضعفین تی‌وی
👆 🔹توییت‌های تحریک‌آمیز چهره‌ها و اکانت‌های جنبش MAGA (دوباره امریکا را باعظمت بسازیم)، در پی ترور چارلی کرک • «اخبار امنیت داخلی امریکا»، اکانت توییتری با ۴۶۵هزار دنبال‌کننده: «همین الان سلاح‌های خود را از رو ببندید! جنگ داخلی آغاز شده است!» • امریکن ای‌اف، اینفلوئنسر با ۶۵۴هزار دنبال‌کننده در توئیتر: «یا جنگ داخلی یا تجزیه؛ گزینه دیگری وجود ندارد.» • اندرو تیت، بازرگان و بوکسور سابق امریکایی با ۱۰ میلیون دنبال‌کننده در توییت: «جنگ داخلی.» • چول کول، فعال اجتماعی امریکایی، در توییتی که ظرف یک ساعت، ۳.۶ میلیون بازدید داشته است: «امروز صبح این ویدیو رو دیدم و فکر می‌کنم خیلی شیوا توضیح می‌دهد که چارلی کرک برای چه چیزی به این دنیا اومده؛ "وقتی مردم دست از گفتگو بردارند، اون وقته که خشونت به وجود میاد؛ اون وقته که جنگ داخلی، اتفاق می‌افته".» • ایلان ماسک: «جریان چپ، حزب قتل است.» • لیبز آف تیک‌تاک: «این جنگ است.» • جویی مانارینو: «حزب دموکرات، باید به‌عنوان یک "سازمان تروریستی داخلی"، طبقه‌بندی شود و رهبران آن نیز مطابق با آن قانون، رفتار شوند. دیگر بس است.» • برایان ایست‌وود: «تیر خوردن چارلی کرک را سراسر کشور شنید. من، آماده‌ جنگ داخلی هستم. شما دعوا می‌خواهید و قرار است به دستش بیاورید.» • اویلفیلد رندو: «دیگر نمی‌خواهم گارد ملی به شهرهای دموکرات اعزام شود. نیروی هوایی را می‌خواهم.» • ران فیلیپکوفسکی: «ترامپ، بیانیه‌ای پس از مرگ کرک صادر کرد و مقصر را گفتمان چپ افراطی دانست.» • گانتر ایگلمن: «آن‌ها اعلام جنگ کرده‌اند.» • آئسثتیکا: «دیگر راه بازگشتی وجود ندارد. بیش از این، حرفی برای گفتن نیست. تنها راه پایان این ماجرا، نابودی کامل حزب دموکرات است.» • مت فورنِی: «ترور چارلی کرک، همانند آتش‌سوزی رایشتاگ آلمان (اما این‌بار در) امریکا است. وقت آن رسیده است که سرکوب کامل چپ آغاز شود. هر سیاستمدار دموکرات باید دستگیر و طبق قانون RICO تحت پیگرد قرار گیرد. هر مفسر لیبرال، باید ساکت شود. این تروریسم تصادفی نیست؛ آن‌ها این کار را کردند.» • پاتریک کَسِی: «وقت آن رسیده تا مشت آهنین را بر سر چپ فرود آوریم.» • نیکی مک‌کان رامیرز با نقل قول از جسی واترز در فاکس‌نیوز: «ما، در جنگ هستیم. چه آن را بپذیریم و چه نپذیریم، آن‌ها با ما در جنگ هستند. و ما چه کار باید بکنیم؟» • شان دیویس: «حزب دموکرات، یک "سازمان تروریستی داخلی" است که افراطی‌ترین طرفدارانش از قتلِ مخالفان سیاسی، ابایی ندارند. این یک مورد اتفاقی نبود.» • کریستوفر رافو: «آخرین‌باری که چپ رادیکال، موجی از خشونت و ترور به راه انداخت، جی ادگار هوور (رئیس وقت اف‌بی‌آی) ظرف چند سال، همه چیز را جمع کرد. وقت آن رسیده است که در محدوده‌ قانون، همه‌ کسانی که مسئول این آشوب‌اند، شناسایی، بازداشت و زندانی شوند.» • جِرِ مِنِز: «چارلی کرک تیر خورد. دیگر بس است! دموکرات‌ها، باید به‌عنوان سازمانی تروریستی برچسب‌گذاری شوند.» • لورا لومر: «وقت آن است که دولت ترامپ، همه سازمان‌های چپ را تعطیل، از بودجه محروم و پیگرد قانونی کند. اگر چارلی کرک، بر اثر جراحات‌اش بمیرد، زندگی‌اش نباید بیهوده از دست برود. ما، باید برای همیشه، چپ‌های جنون‌زده را خنثی کنیم. چپ، یک تهدید امنیت ملی است.» • رابرت کندی جونیور، برادرزاده جان اف کندی رییس‌جمهور مقتول امریکا و وزیر بهداشت ترامپ: «بار دیگر، گلوله‌ای، گویاترین حقیقت‌گوی عصر را به سکوت واداشت. دوست عزیزم، چارلی کرک، مبارز خستگی‌ناپذیر و شجاع کشورمان در راه آزادی بیان بود. برای (همسرش) اریکا و فرزندان دعا می‌کنیم. چارلی، هم‌اکنون در بهشت در کنار فرشتگان است. از او می‌خواهیم برای کشورمان دعا کند.» • ایلان ماسک: «اگر آن‌ها، ما را در صلح رها نکنند، پس تنها گزینه‌ ما، جنگ یا مرگ است.» 🔹تأیید بیانیه ترامپ توسط برخی مقامات غیر امریکایی • مدودف، معاون رئیس شورای امنیت روسیه: «در ماه‌های اخیر، جنایات سیاسی و ترورها توسط انواع آشغال‌های لیبرال چپ‌گرا که از کی‌یف حمایت می‌کنند، انجام شده است. فیکو، کرک،... نفر بعدی کیست؟ شاید وقت آن رسیده که تیم ماگا، بفهمد با حمایت از اوکراین، از قاتلان حمایت می‌کنند.» • بن‌غفیر، وزیر امنیت داخلی رژیم اسرائیل: «چپ‌ها در امریکا، موفق به ترور یک راست‌گرا شدند؛ امیدوارم این الگو در اسرائیل، تکرار نشود!» حکمران، جام جم آنلاین، انتفاضه فلسطین
👆 🔹تحلیل‌های امریکایی درباره ترور چارلی کرک • اسپنسر کاکس، فرمان‌دار یوتا، ایالت محل ترور، در توضیح شرایط فعلی جامعه امریکا تحت تأثیر ماجرای ترور چارلی کرک، گفت: «ملت ما، از هم گسیخته شده است. ما اخیراً در مینه‌سوتا، ترورهای سیاسی داشته‌ایم. ما یک سوء قصد به جان فرماندار پنسیلوانیا داشتیم. و ما شاهد سوء قصد به جان یک نامزد ریاست جمهوری و رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده و رئیس‌جمهور فعلی ایالات متحده بودیم. هیچ چیز که من بگویم، نمی‌تواند ما را به‌عنوان یک کشور متحد کند. هیچ چیز که الان بتوانم بگویم، نمی‌تواند آنچه را که شکسته است، درست کند. کیهان‌آنلاین • اکانت مشهور محافظه‌کار امریکایی، در واکنش به ترور چارلی کرک: «تنها سه گزینه، برای ما، باقی مانده است: ۱-جدایی‌طلبی. ۲- جنگ داخلی. ۳- بی‌حرکت نشستن مثل سیبل‌های متحرک و یکی‌یکی هدف قرار گرفتن. لیبرال‌ها، بیش از حد، از واقعیت فاصله گرفته‌اند؛ هیچ چیزِ جادویی‌ای وجود ندارد که بتواند ما را دوباره به هم نزدیک کند.» فرهیختگان‌آنلاین • دیوید آیک، نویسنده و پژوهشگر امریکایی، نوشت: «هیچ‌کس سزاوار این نیست. من، تقریباً در همه، چیز با او مخالف بودم؛ اما خشونت هرگز پاسخ نیست. سؤالی که همیشه در چنین تراژدی‌هایی مطرح می‌شود، این است: چه کسی سود می‌برد؟ "آن‌ها" می‌خواهند در امریکا و اروپا، جنگ داخلی راه بیفتد. این اتفاق، اکنون بیش از هر زمان دیگری، نزدیک است و همین‌طور دیکتاوری. متأسفانه واکنش (جامعه) هم همین خواهد بود. گزارش‌های اولیه، می‌گویند که این کار، توسط یک تک‌تیرانداز حرفه‌ای، از فاصله‌ای دور انجام شده؛ دقیقاً همان چیزی که انتظار می‌رفت. می‌توانید آن را "چپ" علیه "راست" بدانید یا عاقلانه‌تر فکر کنید و ببینید نیرویی، آن فرقه، پشت هر دوی "چپ" و "راست"، عمل می‌کند.» حکمران • چیزی که به‌شدت در فضای مجازی و تایم‌لاین امریکا، در حال پخش است، اینه که چارلی کریک توسط "موساد" کشته شده؛ خصوصاً این‌که این اواخر، مواضع حمایتی‌اش از اسرائیل، کمتر شده بود و به یکی از دوستان‌اش هم گفته بود: "اگر مقابل اسرائیل بایستم، قطعاً مرا خواهند کشت!" شیوه کشته‌شدن‌اش هم، بسیار شبیه به روش‌های قتل ارتش اسرائیل هست؛ یعنی شلیک به گردن. با توجه به این‌که قتلِ او، به مسلمانان امریکاییِ طرفدار فلسطین منتسب خواهد شد، این نظریه، بعید هم به نظر نمی‌رسه! سید امیرحسین هاشمی
🔸🔹نویسندگان ضد ایرانی، مقاله‌ای در «وال‌استریت ژورنال» منتشر کرد‌ه‌اند با این عنوان که: «مگر بنا نبود در صورت حمله امریکا به ایران، جهنم به راه بیافتد؟!». حرف‌شان این است که دیدید برخلاف نظر مخالفان، حمله به ایران، هزینه‌ای نداشت! تأکید دارند که بارها گفتیم، هزینه‌ای که امریکا پس از ترور سردار سلیمانی داد، عملاً هیچ بود و حمله به ایران، بسیار کم‌هزینه‌تر از آن است که به نظر می‌رسد! از علی لاریجانی هم نقل‌ کرده‌اند که جهنم که هیچ، حتی پس از حمله هم برای ایران، «مسیر مذاکره با آمریکا هنوز بسته نشده»! این نویسندگان، از حامیان لابی صهیونیستی هستند؛ اما این گفتار و رویکردی است که بیش از همیشه، در حال قدرت‌گرفتن در واشنگتن است. بدیهی است (و شاید هم برای برخی نیست!)، تکرار سیگنال‌های ضعف، به‌ویژه در عرصه دیپلماتیک و در نسبت با آژانس هسته‌ای و اروپا و غیره، این گفتار را تقویت کرده و دستگاه محاسباتی دشمن را برای حمله مجدد علیه ایران، بیش از این تثبیت می‌کند. طاها زینالی
🔹تحلیل دو نماینده مجلس درباره قرارداد جدید ایران با آژانس هسته‌ای 🔸وزیر انرژی امریکا، گفت: «اگر تاکنون، به‌اندازه کافی، روشن نبوده است، من موضع ایالات متحده در مورد ایران را مجدداً بیان می‌کنم. مسیر هسته‌ای ایران، ازجمله تمام قابلیت‌های غنی‌سازی و بازفرآوری، باید کاملاً برچیده شود». بیداری ملت 🔹ژنرال عمیر بارعام، مدیرکل وزارت جنگ رژیم اسرائیل، گفت: «دورهای دیگری هم در برابر ایران، در پیش خواهد بود». او تأکید کرد که اکنون باید روی فکرکردن به «شگفتی‌های بعدی» و «عملیات‌های پیجری بعدی»، سرمایه‌گذاری کنیم. وی افزود: «ما، بر آستانهٔ یک دهه امنیتیِ شدید، هم جهانی و هم محلی، ایستاده‌ایم.» اَخٌ فی الله
🔸مقاله کلیدی رئیس‌جمهور چین در مورد پیشبرد بازار یکپارچه ملی محورهای مقاله، عبارت اند از: - تمرکز بر اصلاح رقابت نامنظم با قیمت پایین بین شرکت‌ها. - ترویج «خروج منظم» ظرفیت‌های منسوخ‌شده. - بهبود سیستم‌های مالی، چارچوب‌های آماری و سازوکارهای اعتباری، برای ارتقای وحدت بازار. - مهار «هرج و مرج» در رویه‌های محلی جذب سرمایه‌گذاری. - تمرکز بر رسیدگی مؤثر به «درجا زدن» شدید. - هموارکردن تبدیل صادرات به فروش داخلی. متن مقاله، در این نشانی است: gov.cn/yaowen/liebiao/202509/content_7040745.htm 🔹تحلیل آرنو برتران، فعال مجازی و کارآفرین فرانسویِ مقیم شانگهای، درباره سیاست‌های جدید اعلامی در این مقاله ‌به‌نظر می‌رسد شی جین پینگ، رهبر چین، در حال اعلام تغییرات اساسی و عمده‌ای در مدل چینی است. ‌ «اصلاح رقابت نامنظم با قیمت پایین بین شرکت‌ها»، احتمالاً مهم‌ترین مورد است. به‌نظر می‌رسد چیزی در حدِ «خانه‌ها برای زندگی هستند، نه برای سفته‌بازی» باشد؛ عبارتی که شی برای اعلام ترکیدن حباب املاک و مستغلات به کار برد. شی می‌گوید که خواهان پایان‌دادن به «درجا زدن» است؛ اصطلاحی که او چندین‌بار در متن خود، به آن اشاره می‌کند و در حال حاضر در چین، بسیار پرطرفدار است. احتمالاً بهترین ترجمه برای آن، در واقع «درجا زدن» نیست؛ بلکه بیشتر چیزی شبیه به «مسابقه موش‌دوانی»، «مسابقه تا قعر» یا «رقابت مخرب و بازی با حاصل‌جمع صفر» است. این موضوع، فقط به کسب‌وکارها مربوط نمی‌شود بلکه به مسائل اجتماعی در چین نیز مربوط می‌شود؛ مانند رقابت شدید برای آموزش، فرهنگ نُه‌نُه‌شش (کار از ۹ صبح تا ۹ شب، ۶ روز هفته)، احساس دویدن هرچه سریع‌تر فقط برای ماندن در همان مکان. درست است که وقتی به رقابت شدید کنونی در تجارت نگاه می‌کنید، همه‌چیز را بدتر می‌کند؛ به‌عنوان مثال، چین به‌دلیل این رقابت در انرژی خورشیدی، پیشتاز جهان است، اما وقتی به آن نگاه می‌کنید، حاشیه سود شرکت‌های منفرد، بسیار ناچیز است و این یک پیروزی پرهزینه برای شرکت‌های منفرد چینی است. همین مسئله برای آموزش نیز صادق است؛ جایی که برای مشاغل مشابه، به مدارک بالاتری نیاز دارید. آنچه قبلاً به مدرک لیسانس نیاز داشت، اکنون به مدرک کارشناسی ارشد نیاز دارد؛ همه سخت‌تر درس می‌خوانند، اما هیچ‌کس وضع بهتری ندارد. اصطلاح «عمده» برای تغییر همه این‌ها یک کم‌گویی است؛ با توجه به این‌که این پویایی‌های رقابتی، چقدر در همه لایه‌های جامعه و اقتصاد چین، ریشه دوانده‌اند. این فقط تغییر جزئی سیاست‌ها در حاشیه نیست: این کمی شبیه تلاش برای تبدیل یک مسابقه «فرمول یک» به یک «ماراتن» است؛ در حالی که ماشین‌ها هنوز در پیست مسابقه هستند! او درست می‌گوید که این مسئله در جامعه چین بیشتر و بیشتر مشکل‌ساز شده است؛ اما در عین حال، بیشترِ معماری فعلی چین، حول این مدل فوق رقابتی، ساخته شده است. آن‌چه شی در عوض ترویج می‌کند «توسعه با کیفیت بالا» است که وقتی صحبت از تجارت می‌شود، به‌معنای نوآوری و تمایز (به جای جنگ قیمت)، حاشیه سود پایدار و تثبیت بازار است. او در مقاله‌اش، چندان به تغییرات اجتماعی که این امر مستلزم آن است اشاره نمی‌کند؛ اما چندسال پیش، وقتی چین، صنعت تدریس خصوصی را ممنوع کرد، پیش‌نمایشی از آن‌چه می‌تواند به‌معنای آن باشد را دیدیم؛ تلاشی برای شکستن مسابقه تسلیحاتی آموزشی که در آن والدین برای دادن هرگونه برتری ممکن به فرزندان خود، با یکدیگر رقابت می‌کردند، که برای بچه‌ها و کیف پول خانواده‌ها خوب نبود؛ یک مثال معمولی از «درجا زدن». تا ببینیم این‌ها چگونه محقق می‌شوند اما یک چیز قطعی است: سطح بلندپروازی در اینجا خیره‌کننده است؛ حتی با استانداردهای چینی. حکمران
🔹شکاف در اردوگاه محافظه‌کاران امریکا؛ فرصت جدید برای سیاست خارجی ترکیه؟ گوکهان چینکارا، تحلیلگر ترک، در turkiyetoday نوشت: کنفرانس ملی محافظه‌کاران 2025 (NatCon2025) در امریکا، که به‌عنوان تریبون اصلی جریان فکری دونالد ترامپ شناخته می‌شود، شکافی عمیق را در میان جمهوری‌خواهان به نمایش گذاشت. این شکاف می‌تواند یک «پنجره فرصت» ارزشمند برای سیاست خارجی ترکیه باشد. این جنبش فکری بر اصولی مانند حاکمیت ملی، کنترل مهاجرت، ملی‌گرایی اقتصادی و بدبینی به نهادهای فراملی تأکید دارد. اما در حوزه سیاست خارجی، به‌ویژه در قبال اسرائیل، دچار یک انشعاب جدی شده است. این شکاف، دو اردوگاه را در مقابل هم قرار داده است: از یک‌سو، جناح سنتی و مداخله‌گر، به نمایندگی افرادی چون مکس آبرامز، که حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل را یک اصل استراتژیک برای آمریکا می‌داند. در سوی دیگر، یک جناح قدرتمند و جدید «اول امریکا» (MAGA)، به رهبری روشنفکرانی چون کورت میلز و ایدئولوگ‌هایی مانند استیو بنن، قرار دارد که این رابطهٔ ویژه با اسرائیل را به چالش می‌کشد. استدلال اصلی و تحریک‌آمیز جناح «اول امریکا»، این است: چرا شعار اول امریکا، باید در همه‌جا صدق کند، جز در مورد اسرائیل؟! آن‌ها معتقدند که جنگ‌های اسرائیل، مشکل واشنگتن نیست و امریکا نباید در آن‌ها مداخله کند. این شکاف، یک فرصت استراتژیک برای ترکیه است. ظهور جناحی که به‌دنبال یک سیاست متوازن‌تر در قبال اسرائیل است، با اهدافِ بلندمدت آنکارا، همسویی دارد. ترکیه می‌تواند در بحبوحه تنش‌های خود با اسرائیل، با این گروه جدید، متحد شود. چنین اتحادی، می‌تواند به پیشبرد سیاست‌های ترکیه در منطقه، به‌ویژه در روند عادی‌سازی روابط با سوریه، حمایت از طرح‌های یکپارچگی منطقه‌ای و کاهش مداخله‌گرایی خارجی، کمک کند. با این حال، یک خطر جدی نیز برای آنکارا، وجود دارد: رویکرد کلی این جناح جدید، انزواگرایانه است. در حالی که موضع آن‌ها در قبال اسرائیل برای ترکیه مطلوب است، اما یک امریکای منزوی، در بلندمدت می‌تواند به ضرر منافع ملی ترکیه تمام شود؛ زیرا آنکارا در برخی موارد، به یک امریکای فعال در صحنه جهانی، نیاز دارد. کانال مطالعات ترکیه و قفقازِ اندیشکده مرصاد 🔹دکتر شای هرتزفی، کارشناس سیاست امریکا و پژوهشگر ارشد در «مؤسسه سیاست و راهبرد دانشگاه رایشمن» تل‌آویو، هشدار داده که اسرائیل در حال از دست دادن نسل جوان در ایالات متحده است. او می‌گوید نزدیکی بیش از حد به ترامپ، خطرناک است؛ زیرا جنگ غزه روندهای منفی موجود را شتاب داده و حتی در میان جمهوری‌خواهان نیز صداهای انتقادی بیشتر شنیده می‌شود. به گفته او، مهم‌ترین تغییر این است که اسرائیل، دیگر از حمایت دوحزبی سنتی برخوردار نیست؛ بسیاری از دموکرات‌ها رویکردی بسیار انتقادی نسبت به اسرائیل دارند. ترامپ هم اخیراً اعتراف کرده که لابی اسرائیلی در کنگره، دیگر مثل گذشته قدرتمند نیست و فضای عمومی تغییر کرده است. این تغییرات ناشی از روندهای عمیق در جامعه امریکا است؛ مثل رشد جریان‌های مترقی در حزب دموکرات، که همزمان با روابط پرتنش نتانیاهو با اوباما و بایدن و نزدیکی شدیدش به ترامپ، اثرات منفی بیشتری گذاشته است. همچنین میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری قطر در دانشگاه‌های معتبر امریکا، باعث شده که فضای ضداسرائیلی در محافل دانشگاهی و میان جوانان، بیشتر شود. اگرچه حمایت جمهوری‌خواهان هنوز بالا است، اما حتی میان آن‌ها نیز انتقادهایی مثل گفته‌های مِیگن کلی («اسرائیل، خود را به هیولای جهان تبدیل کرده و حمایت‌ها را از دست می‌دهد») شنیده می‌شود. مسأله اصلی شکاف میان نسل‌ها است: جوانان، حتی جوانان جمهوری‌خواه، نسبت به اسرائیل، بسیار انتقادی‌تر هستند. این خطر بزرگی است چون همین جوانان در آینده، به رهبران و تصمیم‌گیرندگان جامعه امریکا، تبدیل خواهند شد. هرتزفی، می‌گوید اگر این روند تغییر نکند، تردیدهای بزرگی درباره میزان حمایت دولت‌های آینده امریکا از اسرائیل و توانایی حفظ اتحاد راهبردی با واشنگتن پدید می‌آید. از نگاه او، برای اسرائیل، هیچ جایگزینی برای این اتحاد، وجود ندارد. بنابراین باید تغییرات اجتماعی امریکا را درک کند و فریب روابط گرم نتانیابو–ترامپ را نخورد. به باور او، در کوتاه‌مدت، پایان جنگ غزه و بازگرداندن ۴۸ اسیر، هدف فوری و حیاتی اسرائیل است. این کار، می‌تواند مسیر تعمیق اتحاد منطقه‌ای با کشورهای عربی به رهبری امریکا را هموار کند. در عین حال، اسرائیل باید مراقب باشد وارد نزاع‌های داخلی سیاست امریکا نشود و به‌ویژه رأی‌دهندگان دموکرات را بیشتر از این بیگانه نسازد. در بلندمدت نیز لازم است برنامه‌ای برای بازسازی ارتباط با لایه‌های مختلف جامعه امریکا، به‌ویژه نسل جوان، تدوین کند؛ زیرا هرچه روند فعلی ادامه یابد، تغییر آن دشوارتر و حتی ناممکن خواهد شد. اَخٌ فی الله
♦️بوعاز طوپوروسکی، نماینده حزب «یش عتید» و رئیس انجمن دوستی پارلمانی اسرائیل–تایوان، هفته گذشته، به همراه هیأتی از نمایندگان، به تایپه رفت و با رئیس‌جمهور تایوان دیدار کرد. او در این سفر از تایوان، به‌عنوان «دوست واقعی اسرائیل» یاد کرد و از حمایت این کشور از اسرائیل پس از 7 اکتبر، قدردانی نمود. چین، که تایوان را بخشی جدایی‌ناپذیر از خاک خود می‌داند، واکنش تندی نشان داد. سفارت چین در اسرائیل، اعلام کرد که طوپورووسکی، «اصل چین واحد را نقض کرده و در امور داخلی چین، دخالت کرده است». همچنین هشدار داد که او «اعتبار سیاسی خود را از دست داده و نمی‌تواند دیگران را نمایندگی کند» و اگر این روند ادامه یابد، «بهای سنگینی خواهد پرداخت». این تنش تازه، در شرایطی رخ می‌دهد که روابط پکن و تل‌آویو، از زمان آغاز جنگ غزه، به‌شدت تیره شده است. چین، بارها حملات اسرائیل را محکوم کرده و در موضوع اُسرا نیز هیچ کمکی نکرده؛ در حالی که تایوان بدون قید و شرط از اسرائیل، حمایت کرده است. چند روز پیش هم نتانیاهو، چین را متهم کرد که همراه با قطر، کارزار رسانه‌ای و تلاش برای سلب مشروعیت از اسرائیل را با استفاده از هوش مصنوعی و بودجه‌های کلان، به‌پیش می‌برد؛ امری که خشم شدید پکن را برانگیخت و به واکنش رسمی آن منجر شد. اَخٌ فی الله 🔹بازی نتانیاهو با چین، برای جلب رضایت ترامپ العربی الجدید، نوشت: اظهارات اخیر بنیامین نتانیاهو درباره فعالیت قطر و چین برای اعمال محاصره رسانه‌ای علیه اسرائیل، نشان‌دهنده وخامت بی‌سابقه روابط دو کشور، از زمان رسمیت‌یافتن روابط‌شان در اوایل دهه 1990 است. این اظهارات همچنین میزان وابستگی نتانیاهو به رابطه با دولت ترامپ را آشکار می‌کند؛ زیرا روابط اسرائیل با چین، همواره با رابطه آن با واشنگتن، گره خورده است. اظهارات نتانیاهو، نشان می‌دهد او تا چه حد گفتمان سیاسی امریکا علیه پکن را پذیرفته است؛ گفتمانی که چین را بزرگ‌ترین تهدید برای تمدن غرب معرفی می‌کند و مبتنی بر تبلیغات است که حقیقت را تحریف می‌کند. با بهره‌برداری از این روایت، نتانیاهو تلاش می‌کند حمایت بیشتری از دولت ترامپ و حامیان‌اش کسب کند؛ هم به‌عنوان قربانی دشمن اصلی، هم به‌عنوان قربانی اطلاعات نادرست رسانه‌ای که واشنگتن علیه چین منتشر می‌کند؛ نه به‌عنوان یک متجاوز واقعی. بدون شک، معنای اقدامات و تلاش‌های نتانیاهو این است که در نظرش، رضایت دولت ترامپ، بسیار مهم‌تر از هرگونه منافع اقتصادی یا استراتژیک با کشوری به بزرگی چین است. شید تی‌وی
🔹۱۲ تعریف و قانون مدیریتی مشهور اینفوجام
🔹«کتاب‌ دروازه‌ای» چیست؟ اکثر آدم‌های کتابخوان، خاطره‌ای دارند از روزی که در نوجوانی، کتابی دست گرفته‌اند که مثل صاعقه مغزشان را آتش زده است. کتابی که آن‌قدر تأمل‌برانگیز و تأثیرگذار بوده که تا مدت‌ها به آن فکر می‌کرده‌اند و خودشان را جای شخصیت‌هایش می‌گذاشته‌اند. این کتاب‌ها دروازۀ ورود آن‌ها به دنیای روشنفکری بوده‌اند:«ناتور دشتِ» دی جی سلینجر، «1984» جورج اُروِل، «دمیانِ» هرمان هسه، یا «سلاخ‌خانۀ شمارۀ پنجِ» کورت ونه‌گات. خبر بد: بعدها که بیشتر خوانده‌اند، فهمیده‌اند اغلب این کتاب‌ها، از نگاه حرفه‌ای‌ها، کتاب‌هایی دم‌دستی و سطح‌پایین اند! خیلی از کتاب‌خوان‌ها، احساسات متناقضی نسبت به این دست کتاب‌ها دارند: از سویی، این کتاب‌ها، حداقل در دوره‌ای، برای‌شان بسیار جذاب بوده‌اند، و از سوی دیگر، شاید حالا احساس شرم کنند که روزی این‌قدر طرفدارشان بوده‌اند! تیموتی آبری، استاد زبان انگلیسی، نام این دسته از کتاب‌ها را «کتاب‌های دروازه‌ای» (Gateway Books) گذاشته‌ است. آبری با مراجعه به تجربۀ شخصی خودش، می‌نویسد: آنچه نوجوانان را به‌شکلی ویژه، به این کتاب‌ها جذب می‌کند، احساس «ممنوعه» و «خطرناک» بودن آن‌ها است. این کتاب‌ها، به هیچ معنی، کتابِ کودک و نوجوان نیستند، و وقتی ۱۶-۱۷ ساله‌ها (و گاه جوان‌تر!) سراغش می‌روند، حس می‌کنند پنهانی وارد قلمرویی شده‌اند که اجازۀ ورود به آن را ندارند. آن‌ها با خواندن ارول یا سلینجر، جسارتی را در خود حس می‌کنند که همسالان‌شان فاقد آن اند. کتاب‌های دروازه‌ای، نوعی اکتشاف شخصی‌اند. در نوجوانی، که از همه‌چیز عصبانی هستیم و دنیای بزرگسالان را ملال‌آور و فاسد و سیاه می‌بینیم، این کتاب‌ها مثل بزرگترهایی استثنایی، به ما می‌گویند که تنها نیستیم. اکثر آدم‌ها وقتی بزرگتر می‌شوند، بدبینیِ بی‌انتها و تا حدودی مضحک این کتاب‌ها را کنار می‌گذارند. شورشگری و سازش‌ناپذیری قهرمانان آن‌ها، و صحنه‌پردازی‌های سیاه‌شان از جهان را با نگرشی چندلایه و پیچیده‌تر جایگزین می‌کنند و به‌عبارت ساده، دیگر از این کتاب‌ها خوش‌شان نمی‌آید. در واقع آدم‌ها، کم‌کم متوجه می‌شوند که دنیا، به آن شکلی نیست که این کتاب‌ها می‌گویند. بااین‌حال، حال و هوای این کتاب‌ها، مثل یک امیدِ قدیمی، در دل خوانندگان‌شان زنده می‌ماند: امید به تحولی بزرگ و برپا ساختن دنیای دیگر. آبری می‌گوید کتاب‌های دروازه‌ای عمدتاً به «ضد فرهنگ» ویژه‌ای اختصاص دارند که بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا و امریکا رایج شد. در این ضد فرهنگ، سایۀ ایده‌های «جنگ سرد»ی مثل استبداد تکنولوژیک، ایثار در راه آزادی و جستجوی معناهای عرفانی پررنگ است. کتاب‌های دروازه‌ای، به‌شکلی پارادوکسیکال علیه خودشان عمل می‌کنند: آن‌ها باعث می‌شوند خوانندگان‌شان، زودتر، از جمع کودکانه و شادِ همسالان خودشان جدا شوند و دغدغه‌های بزرگ پیدا کنند؛ اما دقیقاً وقتی به بلوغ و پختگی می‌رسیم، برای‌مان خسته‌کننده و شاید بچگانه به‌نظر می‌آیند. آبری می‌گوید وظیفۀ این کتاب‌ها «جداسازی» (متمایزکردن) خواننده‌هایی است که پیشاپیش به شیوه‌های گوناگون از دنیای اطراف‌شان جدا شده‌اند. ما آن‌ها را به یاد می‌آوریم و دوست داریم؛ ولی بعید است در ردیف‌های جلویی کتابخانه‌مان بچینیم! ترجمان