.
این چند تا ویدیو هم پر هستن از حرف حساب.
ببینید و به کسانی که فکر میکنید لازمه ببینن برسونید.
#سیاسی #روشنگری
@mangenechi
باسمه تعالی
#داستانک
💠🔹 مُغول نباشیم! 🔹💠
1⃣
دانشآموز بودیم؛ اواخر دورهی راهنمایی. با چندتا از دخترهای همسن و سال فامیل، برای مسابقهای داشتیم سورهی «نور» را حفظ میکردیم.
یکی از همان روزها رفتیم منزل عمو. یکی از دخترهای فامیل، خلاف تمام آموزههای تربیتی کودکیمان، رفت سر یخچال! به همه جا و همه چیز سرک کشید و ناخنک زد!
با تعجب پرسیدم: چی کار میکنی؟ چرا یخچال رو باز کردی؟ چرا به خوراکیها ناخنک میزنی؟
سینه جلو داد و صدایش را صاف کرد و شروع کرد با ترتیل و تجوید و لحن عربی غلیظ، آیهی ۶۱ را خواندن .
با چشمهای گردشده از تعجب نگاهش میکردم. مادرم همیشه به شدت ما را نهی کرده بود از چنین کاری. حتی اگر منزل یکی از فامیلها بودیم و سفره میانداختند، بدون اجازهی مادر به خود حق نمیدادیم سر سفره بنشینیم.
در همان حال و هوای نوجوانیام به این فکر افتادم که ما تا قبل از اینکه این سوره را حفظ کنیم، بچههای مؤدبتری بودیم! یعنی حفظ قرآن و آشناشدنمان با این سوره و مضامین این آیه، باعث شده ما بیادبتر از قبل شویم؟!
هرچه تلاش میکردم خودم را دلداری بدهم که: «این دیگر بیادبی نیست وقتی خدا اجازه داده» دلم راضی نمیشد. گرچه تعارفهای فامیل محترم بالاخره کار دستم داد و در این شبیخون کوچک همراهش شدم، ولی عذاب وجدان رهایم نکرد. آیا ما واقعاً کار بدی نکرده بودیم؟
💠🔹
ادامه دارد
#زندگی #خاطره #تربیت
✍ #نظیفه_سادات_مؤذّن
#منگنهچی
💠🔹 @mangenechi
🌼🔹
#خاطره
مادرم اگر برای سفره نمینشست، آقا غذا نمیخوردند. منتظر میماندند ولو اینکه همه سر سفره حاضر باشند. تا همین اواخر تا وقتی که خانم سر سفره نمیآمد، دست به غذا نمیزدند، گاهی زودتر دست به غذا میبردیم، نمیگفتند چرا صبر نمیکنید؟
میگفتند: «خانم نیامدند؟»
چند بار ایشان را صدا میکردند، گاهی خانم میآمد و میگفت: «آقا، آخر من مهمان دارم، شما بخورید من باید غذا بکشم، بعد میآیم.»
این رفتار آقا در همه اثر میگذاشت.
به نقل از خانم فاطمه طباطبایی (عروس امام)
📚 کتاب زندگی به سبک روح الله، صفحه۲۰
🌼🔹
#در_محضر_امام_انقلاب
#سبک_زندگی
#گروه_فرهنگی_تبار
🌼🔹 @mangenechi
🌟 🔹
و من چه میدانستم که گرسنگی چیست
و تو برایم گواراترین نوشیدنیها را فراهم کردی
و من چه میدانستم که دنیایی به این پیچیدگی پیش روی من است و تو جسم و جانم را برای این دنیا آماده ساختی...
اکنون اگر چه در ظاهر آن کودک نوپا نیستم
اما
سخت
به تو محتاجم!
🌟🔹
#مناجات_شبانه #شب_بخیر
#به_خدای_مهربان_می_سپاریمتان
╔═.🌟🔹.═════╗
@mangenechi
╚═════.🌟🔹.═╝
┄┅◈⭐️❄️⭐️◈┅┄
سلام ای عشق جاری در رگهای عالم!
ای راز نهفته در نشاط و غوغای صبح!
خورشید هر صبح به استعاره از وجود هستیبخش شما نورافشانی میکند.
صبحتان بخیر ای امید پر رمز و راز آفرینش!
┄┅◈⭐️❄️⭐️◈┅┄
#صبحی_که_با_سلام_تو_آغاز_می_شود
#السلام_علیک_یا_بقیّة_اللّه
#صبح_بخیر
╔═❄️⭐️◈═════╗
@mangenechi
╚═════❄️⭐️◈═╝
♨️ #پیشنهاد_ویژه
⭕️ 9 مستندی که در این روزها دیدن آن واجب است‼️
(تمام لینکها به اسم مستند پیوست هستند، کافیه روی اسم مستند بزنید و لینک نمایش را باز کنید)
🍃🌹ــــــــــــــــــــــــ
✅ راز پشت پرده سلبریتیها
◾️مستند تروکاژ
▫️مستند باشگاه شهرت
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
✅ مسیر طی شده آمریکا در آزادیهای جنسی
◾️مستند ایکسونامی
▫️مستند بازگشت گمورا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
✅ اغتشاشات و تاثیر آن در امنیت و اقتصاد
◾️مستند تهران دمشق
▫️مستند گیلن باره
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
✅ جنایات کومله و حزب منحله دموکرات کردستان
◾️مستند به نام خلق کُرد
▫️مستند کفن مشکی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
✅ گروهک های تروریستی جنوب شرق
◾️مستند قصرقند
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
@mangenechi
باسمه تعالی
#داستانک
💠🔹 مُغول نباشیم! 🔹💠
2⃣
آمده بودند منزل ما مهمانی. سالن پذیرایی را آماده کرده بودیم و برای جای خوابشان و بازی بچههایشان هم هماهنگیهای لازم انجام شده بود. به دخترهام اطمینان داده بودم که اگر در اتاقتان بسته باشد، بچهها توی اتاقتان نمیروند و لازم نیست نگران وسایلتان باشید. دخترها هم به اعتماد من، وسایلشان را از دکوریها و قفسهها جمع نکردند و فقط در اتاق را بستند.
بچههای مهمانها به محض ورود، حجم انبوه انرژیهای انبارشدهشان را به رخمان کشیدند! بالای مبل و زیر میز و داخل کابینتها، در اولین یورشها فتح شدند. دقایقی بعد، کشوهای زیر آینه و ظرفهای داخل کنسول هم بیرون ریخته شد. من در حالی که سعی میکردم نگرانی در نگاهم جلوه نکند، به طور نامحسوس جابهجا شدن جبههی جنگ این مغولهای کوچک را رصد میکردم!
مهمان محترم بدون هیچ توجهی به رفتارهای بچههایش، پرحرارت گرم صحبت بود و من همچنان داشتم تلاش میکردم در مؤدبانهترین حالت ممکن باقی بمانم و نگاه و رفتارم، فرکانس ناخوشایندی ارسال نکند.
ناگهان دختر کوچکم با حالت بیسابقهای آستینم را کشید و با چشم و ابرو به اتاقشان اشاره کرد و خواهر بزرگترش را نشانم داد که در تلاشی نافرجام سعی داشت از سقوط سنگرشان به دست این سوپرمهمانهای کوچک جلوگیری کند!
سکوت را جایز ندانستم و با صدای بلندی که توجه مادرشان را جلب کند گفتم: «بچهها اونجا اتاق دخترهاست. لطفاً اونجا نرید. همین جا بازی کنید. دخترهای من دیگه بزرگن، اسباببازی ندارن. اتاقشون به درد شما نمیخوره که!»
از جا برخاستن مادر محترم، امیدوارم کرد که اقدامی مناسب در راستای تأمین امنیت فیزیکی و روانی خانه و خانوادهی ما انجام خواهد شد! ولی ...
در اتاق دخترها را باز کرد و به بچههایش گفت: «بیاید با هم اتاقشونو نگا کنیم. شما به چیزی دست نزنید. فقط کنار من وایستید و نگاه کنید. آفرین بچهها!»
فاتحان بزرگ وارد اتاق شدند و تمام قفسهها و کشوها و کمد لباسها و حتی کتابهای درسی و غیر درسی دخترها را به طور کامل واکاوی و تجزیه و تحلیل نمودند! در تمام این مدت، نگاه دخترها مخلوط معلّقی از تعجب و غم و دلهره و خجالت و چندین احساس ریز و درشت دیگر بود و سایهای از سرزنش و پشیمانی هم داشت که به حرف من اعتماد کرده بودند!
موقع بیرون آمدن از اتاق، مهمان محترم رو کرد به من و گفت: «چقد خوبه که انقد با هم راحتیم! ببین بچههام توی خونهی شما احساس غریبی نمیکنن!»
جوابش را با لبخندی تلخ و حرکت سروگردن دادم و برای آوردن دور بعدی پذیرایی به آشپزخانه رفتم.
💠🔹
ادامه دارد
#زندگی #خاطره #تربیت
✍ #نظیفه_سادات_مؤذّن
#منگنهچی
💠🔹 @mangenechi
خدایا!
دریافتهام کسی که میگوید "برایم دعا کن"
از روی عادت نمیگوید!
کم آورده است!
صبرش تمام شده است!
درد دارد!
مهربانا! کمکش کن!
هنوز هم به معجزهی کرامتت
#ایمان دارد!
#زندگی ⚜ @mangenechi