eitaa logo
گاهی وقت‌ها
3.8هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
90 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
مجموعه عکس‌نوشته‌های ویژه‌ی میلاد مولا امام رضا علیه السلام تولیدی محبانش در ┄┅◈⭐️❄️⭐️◈┅┄ 🔗 ╔═❄️⭐️◈═════╗ @mangenechi ╚═════❄️⭐️◈═╝
تا کفشم را درآوردم و پا روی فرش گذاشتم، داغی فرش آفتاب‌خورده، پایم را سوزن سوزن کرد. اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم تا این اندازه هوا در خرداد مشهد گرم باشد. سجاده‌ام را پهن کردم و نشستم به دعا. چشمانم از شدت نور خورشید صفحه‌های مفاتیح را نمی‌دید. به زور چشمانم را باز و بسته می‌کردم و با دست سایه درست می‌کردم و در پناه چادر می‌رفتم، تا بتوانم خط‌های دعا را کمی بخوانم. کم کم عرق‌ریزان شروع شد. خورشید، نهایت گرمایش را روی سر زائران می‌پاشید. سجده‌ی نماز را روی مهری گزاردم که از شدت داغی گوش‌هایم نیز تیر کشید! زائران گرمازده، دست از درددل با امامشان بر نمی‌داشتند. زمزمه‌ها و صدای مناجات، روح را تا بلندای آفتاب پرواز می‌داد. خادمان، لبخند محبت را همراه افشانه‌ی گلاب، بر سر زائران خسته و آفتاب سوخته می‌ریختند. حتی ذره‌ای سایه، در حیاط پیدا نمی‌شد تا کسی در آنجا قایم شود! همه چیز نور بود. ناگاه دلم یادی کرد از قیامت. جایی که حتی نمی‌توانم فکرش را هم بکنم! قیاسی در ذهنم شکل گرفت. گرما... سوختن... صدای ناله... طلب گشایش... و... اما،اینجا کجا و آنجا! آتشی که خود افروخته‌ای... سایه‌ای که خود باطل کرده‌ای... جان و پوستی که خود به حرام رویانده‌ای... گرمایی که خود با حبط عمل، بوجود آورده‌ای... و دیگر صدای ناله‌ات التماست ضجه‌ات به هیچ کار نمی‌آید... نمیدانم اشک‌های پشیمانی‌ام از عرق شرمساری‌ام پیشی می‌گرفت یا برعکس! در همین احوالات، نسیمی بس خوش، وزیدن گرفت. نسیم آمد و سرم را از زیر چادر به بیرون کشاند! حالا دیگر نور خورشید اذیت‌کننده‌ب چشمم نبود! چون خورشیدی دیگر روبه‌روی نگاهم به لطف مرا می‌نگریست و دستانش را به سمتم باز می‌کرد. آغوش گرم خورشید هشتم، دلچسب و مفرح بود. اما امامم! من در قیامت بیشتر محتاج دستانت، نگاهت و شفاعتت هستم. بیا و جان مادرت، آنجا هم برایمان آقایی کن! علیه السلام @mangenechi
2.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدم. 😍 عیدتون مبارک 🌷🌷🌷 ┄┅◈⭐️❄️⭐️◈┅┄ ╔═❄️⭐️◈═════╗ @mangenechi ╚═════❄️⭐️◈═╝
تمام امیدش این بود که با نقشه ای که کشیده است، هرچقدر اندک، از محبوبیت علی بن موسی، بکاهد. اینطور هم می‌توانست قداست و مظلومیت او را خدشه دار کند. می‌توانست در بوق و کرنا بگوید اگر علی بن موسی، امام است و جانشین خدا، پس در دستگاه حکومتی مأمون چه می‌کند؟! هم می‌توانست عنوان غصبی بودن خلافت خود و پدرانش را زیر عنوان ولیعهدی امام، پنهان کند و رضایت ضمنی بگیرد. هم دیگر کسی نمی‌توانست ادعا کند امام به دنیا بی‌علاقه است. مأمون به هوش زیادش، معروف بود این بود که فکر می‌کرد با طراحی این نقشه که مو هم لای درزش نمی‌رود، هم امام را از مردم دور می‌کند، هم فعالیت های ایشان را از نزدیک کنترل می‌کند. وهم می‌تواندبا تایید ضمنی امام، به انواع زشت‌کاری‌های حکومت، بپردازد. اما امام، بانور الهی می‌نگرد، ایشان با گریه های پیش از حرکت، طوری که همه دانستند دل امام به رفتن راضی نیست وبازورگویی حکومت، ناچار به حرکت از مدینه به مرو است، با ابتدا نپذیرفتن و سپس شرایطی مثل عدم دخالت در هیچ یک ازشؤون حکومت ، با مناظراتی که در جمع علما و در حضور مأمون، انجام داد، تمام نقشه‌های مأمون برای نابودی جریان تشیع را نقش برآب فرمود. حدیث معروف امامت در مرو، وقصایدی که در مدح حضرت،سینه به سینه می چرخید. همان کورسوی امیدی که درقلب مخالفین حکومت، روشن شد، و ارتباطات گاه و‌ بیگاه با مردم، باعث شد امام پیروز این نبرد تن به تن واندیشه با اندیشه، با مأمون، باشد. 📚 تلخیصی از: انسان ۲۵۰ ساله، ص ۳۶۷ تا ۳۷۷ @mangenechi
توییت جالب در مورد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گاهی وقت‌ها
💠⚜💠 صبحت بخیر باد از آن خیرهای ناب! چیزی شبیه خنده‌ی شش‌ماهه‌ی رباب 🔸 صبحت زلال و روشن و خوش‌طعم و خوش‌گوار مانند آب، مثل عسل، مثل آفتاب 🔅شعر: نظیفه سادات مؤذّن (باران)🔅 💠⚜💠 🔗 http://eitaa.com/joinchat/1637810190C4e7588d495
هدایت شده از گاهی وقت‌ها
⚜💠⚜ زیبایی اینه که تو گوش زمین نجوا می‌کنی، تو آسمونا صداتو می‌شنون ☺️ ⚜💠⚜ 🔗 http://eitaa.com/joinchat/1637810190C4e7588d495