🍃🪷
#خاطره
قسمت دوم
🔹وقتی وارد سالن شدم، میز کنفرانس بزرگی آنجا بود که همه فرماندهان دور میز نشسته بودند. پدر هم همراه سردار میرحسینی فرمانده پادگان نشسته بود.
من که لاغر، کچل و سیاهتر شده بودم، با لبخند پدر اشکم درآمد.
پدر گفت: علی بابا! چهرهات مردانه شده، بیا پیش من.
شام آنها، چلو جوجه بود که به غایت زیبا، سفرهآرایی شده بود.
پدر به مزاح گفت: خوب بهت میرسندها! از این چیزها که تو خانه هم گیرت نمیاد.
با خنده گفتم: شام ما از شام شما چند دوره قبلتر بود!
گفتند: یعنی چه؟
گفتم: ما تخمش را خوردیم، شما جوجهاش را میخورید.
همه خندیدند الا فرمانده گردان.
گوشی موبایل پدر را گرفتم و رفتم که به اهل منزل و مادر زنگی بزنم. همچنان فرمانده گردان مرا با چشمانش با نگاهی خشک و سرد دنبال میکرد تا اینکه شام تمام شد.
🔹 پدر، میکروفن جلوی خود را روشن کرد. زیر چشمی نگاهی به من کرد و بعد چشمانش را بست. گویی میخواهد چیزی بگوید که باب میل من نبود.
گفت: من از عزیزان و فرماندهان تشکر میکنم که این فرصت را فراهم کردند که من چند ساعتی را در این پادگان بگذرانم. بعد دستی به سرش کشید و گفت:
«اینکه پسرم در اختیار شماست، فرصتی است برای ما که به همگان اثبات کنیم در جمهوری اسلامی تبعیض ور افتاده! هر کاری که سختتر از بقیه امور است را به او بسپارید، هرکاری که دون شأن است را از او مطالبه کنید؛ مثلا وظیفه نظافت تمام دستشوییها پادگان را به عهده او بگذارید، به او کمتر از سایرین مرخصی بدهید و .... »
همه خندیدند و فرمانده گردان هم بلندتر از بقیه! من خشکم زده بود! تمام سلولهای بدنم مور مور میشد. متعجب نگاه پدر کردم و در دل گفتم میدانی داری با من چه میکنی؟!!
🔹 پدر روی موکت نشسته بود و داشت عمامهاش را روی زانویش دوباره میبست. گفت: «علی جان! از من دلگیر نشیها»
هنوز من گیج و منگ بودم.
عمامهاش را بر سر گذاشت و آغوشش را گشود و ...
دستش را بوسیدم. سرم را که به سینهاش فشرده بود، بوسید و رفت.
🔹من ماندم و پست نیمه شب برجک ۱۱ (برجک تنبیهی سربازان) و نظافت دستشوییها در هر سحرگاه ... !!
🍃🪷
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی
#گروه_فرهنگی_تبار
🍃 @mangenechi
~°•°🪴•°
◇آيت الله بهاالدينی -رحمةاللهعلیه-:
ببينيد خدا چند گناه را نمیبخشد:
1- عمدا نماز نخواندن.
2- به ناحق آدم کشتن.
3- عقوق والدين.
4- آبرو بردن.
اين گناهان اين قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمیشوند.
پسر يکی از بزرگان علما که در زمان خودش استاد العلما بود، برای من تعريف میکرد:
به پدرم گفتم: «پدر تو دريای علم هستی. اگر بنا باشد يک نصيحت به من بکنی چه میگويی؟»
میگفت پدرم سرش را انداخت پايين. بعد سرش را بالا آورد و گفت: «آبروی کسی را نبر!»
الان در زمان ما هيئتیها، مسجدیها و مقدسها آبرو میبرند.
عزيز من اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با اين مشکل داری؟ دقت کنيد که بعضیها با زبانشان میروند جهنم.
روايت داريم که میفرمايد اغلب جهنمیها، جهنمی زبان هستند.
فکر نکنيد همه شراب میخورند و از ديوار مردم بالا میروند. يک مشت مؤمن مقدس را میآورند جهنم.
ای آقا تو که هميشه هيئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشينند آبرو می برند.
اميرالمؤمنين (ع) به حارث همدانی میفرمايد: «اگر هر چه را که میشنوی بگويی، دروغگو هستی.»
~°•°🪴•°
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی
#گروه_فرهنگی_تبار
~🪴 @mangenechi
🌿🔹️
سیر و سلوک به ذکر و ورد نیست؛ به ایستادن در نقطه مسئولیت است.
یکی از شاگردان آیت الله بهجت(ره) میگوید:
رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛
یک سو رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسه دینی باکو
و سوی دیگر مسئولیتی وزین در همین قم.
نگران دوری از فضای معنوی قم بودم. برای مشورت نزد آقای بهجت رفتم و فکر میکردم توصیه ایشان به ماندن در قم است. حرفهایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!»
دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟»
محکم فرمودند:
«نخیر آقا! ویرانیهای آنجا را در نظر بگیرید. خیال میکنید سیر و سلوک به این است که تسبیح هزاردانه بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید!»
📚بشارت از حضرت حجت، ص۸۳
🌿🔹️
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی
#گروه_فرهنگی_تبار
🌿🔹️ @mangenechi
~°•°🪴•°
◇حضرت آیت الله جوادی آملی -حفظه الله-:
«درست است که بعضی از کارهای بدی که کردیم از ما ظرفیت را گرفته است؛
ولی ظرفیتده همچنان بخشنده است.
از او ظرفیت طلب کنید،
استحقاق طلب کنید،
لیاقت طلب کنید،
و بعد از خداوند مسئلت کنید که به این ظرفیت، پاسخ مثبت بدهد و مظروف (محتوا) را عطا کند.»
~°•°🪴•°
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی
#گروه_فرهنگی_تبار
~🪴 @mangenechi
﹏﹏⃟🌻﹏﹏
◇انتظام کاشمری نقل میکند که خدمت حاج شیخ حسنعلی(ره) نخودکی عرض کردم: دستوری مرحمت فرما که توفیق تهجد یابم و گشایشی در کارم ایجاد شود.
فرمودند: «هر روز صبح از تلاوت قرآن مجید مخصوصاً سورهی یس غفلت منما!»
﹏﹏⃟🌻﹏﹏
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی
#گروه_فرهنگی_تبار
﹏﹏⃟🌻@mangenechi
~°•°🪴•°
#خاطره
شیخ جعفر شوشتری یک روز بالای منبر فرمودند: «بوی کهنهی سوخته میآید» همه همهمه کردند و دنبال این بودند که ببینند کجا آتش گرفته است.
بعد فرمودند: «شیخ جعفر کذاب به شما گفت بوی کهنه سوخته میآید، همه باور کردید؛ ولی یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر صادق آمدند و گفتند: جهنم حق است، گناه نکنید، کدامتان باور کردید؟!»
📚 گفتههای آن بزرگوار (آیت الله مجتهدی)، علی عزلتی مقدم، ص۲۴
~°•°🪴•°
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی
#گروه_فرهنگی_تبار
~🪴 @mangenechi
~°•°🪴•°
•°•خوشا آنکه در دنیا به هیچ سنگی نمیچسبد!•°•
ﺩﯾﺪﻩﺍﯼ وقتی ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؟
ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ سنگها ﻣﯽﭼﺴﺒﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺍﺯ سنگها ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ. سختیهای ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ!
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ به خود میگیرد.
سنگها ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪی ﻣﻦ و ... من و... .
آن وقت ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ، سنگها ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ!
ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁنکه ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ آن قدر ﭘﺨﺘﻪ میشود ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽچسبد!
•°•حاج اسماعیل دولابی•°•
~°•°🪴•°
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی
#گروه_فرهنگی_تبار
~🪴 @mangenechi
🍃🪷
مؤمن نمیتواند در محیطی باشد و آنجا را عوض نکند!
او یا رشد میدهد
یا رشد میگیرد
و یا هجرت میکند...
مرحوم عین.صاد
🍃🪷
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی
#گروه_فرهنگی_تبار
🍃 @mangenechi
~°•°🪴•°
◇آیت الله حائری شیرازی(ره):
«زیارت امام رضا علیه السلام که مشرف میشوید، اول میرسید به بست.
ارزش بست زیاد است، چون ورودی حرم است.
رجب ماه ورودی است.
رجب بست است.
شعبان صحن است.
رمضان حرم است
و شب قدر، ضریح است.»
~°•°🪴•°
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی
#گروه_فرهنگی_تبار
~🪴 @mangenechi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️▫️
#در_محضر_روایت
#شهادت #امام_هادی علیه السلام
#کلیپ #استوری #اخلاقی
#گروه_فرهنگی_تبار
▪️▫️ @mangenechi
~°•°🪴•°
•°• خوشا آنکه در دنیا به هیچ سنگی نمیچسبد! •°•
ﺩﯾﺪﻩﺍﯼ وقتی ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؟
ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ سنگها ﻣﯽﭼﺴﺒﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺍﺯ سنگها ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ. سختیهای ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ!
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ به خود میگیرد.
سنگها ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪی ﻣﻦ و ... من و... .
آن وقت ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ، سنگها ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ!
ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁنکه ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ آن قدر ﭘﺨﺘﻪ میشود ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽچسبد!
•°•حاج اسماعیل دولابی•°•
~°•°🪴•°
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی
~🪴 @mangenechi