سامرا از غم تو، جامهدران است هنوز
چشم «نرگس» به جمالت نگران است هنوز
پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم
پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم
ماه زیبا! حسنِ دوم زهرا! برخیز
مهدیات دل نگرانت شده، بابا! برخیز
باز هم جانِ جهان را، تو در آغوش بگیر
صاحب عصر و زمان را، تو در آغوش بگیر
غم پرپر شدنِ چون تو کریمی، سخت است
به رقیه قسم! آقا! که یتیمی سخت است
✍ قاسم صرّافان
┅⊰༻🔳༺⊱┅
◼️ سالروز #شهادت_امام_حسن_عسکری -علیهالسلام- بر امام زمان -عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف- و همهی مسلمانان و دوستداران حضرت تسلیت باد!
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
زندانیاش کردند چون عشق حسن بن علی عسکری (ع) در دل داشت.
آزاد که شد، کارش را از دست داده بود.
همسرش کیسهی خالی گندم را نشانش داد: 《گندم نداریم؛ نان نداریم؛ بچهها گرسنهاند.》
خواست نامهای به امام عسکری (ع) بنویسد و کمک بخواهد؛ اما همانند بار قبل خجالت کشید.
صبح در خانهاش به صدا درآمد. ابراهیم بود. از دوستان وفادارش. کیسهای به او داد:
《از سامرا میآیم. این کیسه را امام عسکری(ع) داد. نامهای هم داخل آن است.》
بند کیسه را باز کرد. پر از سکههای طلا بود.
در نامه نوشته بود:
《ای ابوهاشم! هرگاه نیازمند شدی، خجالت نکش. از من بخواه که به خواست خدا هر چه بخواهی، به آن میرسی》
📚 قصههای مهربانی؛ مجیدملامحمدی؛ ص۱۰
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
#داستانک
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
◾️
حالا که در جوانی ات از دست میروی
کاری برای غربت مهدی نمیکنی؟
در رفت و آمد غم و در ازدحام داغ
فکری برای غیبت مهدی نمیکنی؟
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#عکسنوشته
#شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان تو روضه بخوان، از این غم هجران نمانده توان
به هم زدهای زمین و زمان، كجای جهانی امید جهان؟!
از این غم دوری بگو چه كنم؟!
تو ماندی و اشک غروب و سحر، به دیده نشستی به خون جگر
گرفته دلم برای دلت، كه هستی عزادار داغ پدر
به غیر ِ صبوری بگو چه كنم؟!
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#کلیپ #نوحه
#شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
هدایت شده از منگنهچی
سامرا از غم تو، جامهدران است هنوز
چشم «نرگس» به جمالت نگران است هنوز
پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم
پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم
ماه زیبا! حسنِ دوم زهرا! برخیز
مهدیات دل نگرانت شده، بابا! برخیز
باز هم جانِ جهان را، تو در آغوش بگیر
صاحب عصر و زمان را، تو در آغوش بگیر
غم پرپر شدنِ چون تو کریمی، سخت است
به رقیه قسم! آقا! که یتیمی سخت است
✍ قاسم صرّافان
┅⊰༻🔳༺⊱┅
◼️ سالروز #شهادت_امام_حسن_عسکری -علیهالسلام- بر امام زمان -عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف- و همهی مسلمانان و دوستداران حضرت تسلیت باد!
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
.
زندانیاش کردند چون عشق حسن بن علی عسکری (ع) در دل داشت.
آزاد که شد، کارش را از دست داده بود.
همسرش کیسهی خالی گندم را نشانش داد: 《گندم نداریم؛ نان نداریم؛ بچهها گرسنهاند.》
خواست نامهای به امام عسکری (ع) بنویسد و کمک بخواهد؛ اما همانند بار قبل خجالت کشید.
صبح در خانهاش به صدا درآمد. ابراهیم بود. از دوستان وفادارش. کیسهای به او داد:
《از سامرا میآیم. این کیسه را امام عسکری(ع) داد. نامهای هم داخل آن است.》
بند کیسه را باز کرد. پر از سکههای طلا بود.
در نامه نوشته بود:
《ای ابوهاشم! هرگاه نیازمند شدی، خجالت نکش. از من بخواه که به خواست خدا هر چه بخواهی، به آن میرسی》
📚 قصههای مهربانی؛ مجیدملامحمدی؛ ص۱۰
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
#داستانک #گزیده_کتاب
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
◾️
حالا که در جوانی ات از دست میروی
کاری برای غربت مهدی نمیکنی؟
در رفت و آمد غم و در ازدحام داغ
فکری برای غیبت مهدی نمیکنی؟
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#عکسنوشته
#شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان تو روضه بخوان، از این غم هجران نمانده توان
به هم زدهای زمین و زمان، كجای جهانی امید جهان؟!
از این غم دوری بگو چه كنم؟!
تو ماندی و اشک غروب و سحر، به دیده نشستی به خون جگر
گرفته دلم برای دلت، كه هستی عزادار داغ پدر
به غیر ِ صبوری بگو چه كنم؟!
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#کلیپ #نوحه
#شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
▫️◾️
آقا کجای روضهی بابا نشستهای؟
#عکسنوشته #شهادت_امام_حسن_عسکری علیه السلام
#گروه_فرهنگی_تبار
@mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان تو روضه بخوان، از این غم هجران نمانده توان
به هم زدهای زمین و زمان، كجای جهانی امید جهان؟!
از این غم دوری بگو چه كنم؟!
تو ماندی و اشک غروب و سحر، به دیده نشستی به خون جگر
گرفته دلم برای دلت، كه هستی عزادار داغ پدر
به غیر ِ صبوری بگو چه كنم؟!
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#کلیپ #نوحه
#شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
▫️◾️
آقا کجای روضهی بابا نشستهای؟
#عکسنوشته #شهادت_امام_حسن_عسکری علیه السلام
#گروه_فرهنگی_تبار
@mangenechi
سامرا از غم تو، جامهدران است هنوز
چشم «نرگس» به جمالت نگران است هنوز
پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم
پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم
ماه زیبا! حسنِ دوم زهرا! برخیز
مهدیات دل نگرانت شده، بابا! برخیز
باز هم جانِ جهان را، تو در آغوش بگیر
صاحب عصر و زمان را، تو در آغوش بگیر
غم پرپر شدنِ چون تو کریمی، سخت است
به رقیه قسم! آقا! که یتیمی سخت است
✍ قاسم صرّافان
┅⊰༻🔳༺⊱┅
◼️ سالروز #شهادت_امام_حسن_عسکری -علیهالسلام- بر امام زمان -عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف- و همهی مسلمانان و دوستداران حضرت تسلیت باد!
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
.
زندانیاش کردند چون عشق حسن بن علی عسکری (ع) در دل داشت.
آزاد که شد، کارش را از دست داده بود.
همسرش کیسهی خالی گندم را نشانش داد: 《گندم نداریم؛ نان نداریم؛ بچهها گرسنهاند.》
خواست نامهای به امام عسکری (ع) بنویسد و کمک بخواهد؛ اما همانند بار قبل خجالت کشید.
صبح در خانهاش به صدا درآمد. ابراهیم بود. از دوستان وفادارش. کیسهای به او داد:
《از سامرا میآیم. این کیسه را امام عسکری(ع) داد. نامهای هم داخل آن است.》
بند کیسه را باز کرد. پر از سکههای طلا بود.
در نامه نوشته بود:
《ای ابوهاشم! هرگاه نیازمند شدی، خجالت نکش. از من بخواه که به خواست خدا هر چه بخواهی، به آن میرسی》
📚 قصههای مهربانی؛ مجیدملامحمدی؛ ص۱۰
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
#داستانک #گزیده_کتاب
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
◾️
حالا که در جوانی ات از دست میروی
کاری برای غربت مهدی نمیکنی؟
در رفت و آمد غم و در ازدحام داغ
فکری برای غیبت مهدی نمیکنی؟
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#عکسنوشته
#شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان تو روضه بخوان، از این غم هجران نمانده توان
به هم زدهای زمین و زمان، كجای جهانی امید جهان؟!
از این غم دوری بگو چه كنم؟!
تو ماندی و اشک غروب و سحر، به دیده نشستی به خون جگر
گرفته دلم برای دلت، كه هستی عزادار داغ پدر
به غیر ِ صبوری بگو چه كنم؟!
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#کلیپ #نوحه
#شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
سامرا از غم تو، جامهدران است هنوز
چشم «نرگس» به جمالت نگران است هنوز
پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم
پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم
ماه زیبا! حسنِ دوم زهرا! برخیز
مهدیات دل نگرانت شده، بابا! برخیز
باز هم جانِ جهان را، تو در آغوش بگیر
صاحب عصر و زمان را، تو در آغوش بگیر
غم پرپر شدنِ چون تو کریمی، سخت است
به رقیه قسم! آقا! که یتیمی سخت است
✍ قاسم صرّافان
┅⊰༻🔳༺⊱┅
◼️ سالروز #شهادت_امام_حسن_عسکری -علیهالسلام- بر امام زمان -عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف- و همهی مسلمانان و دوستداران حضرت تسلیت باد!
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
▪️
زندانیاش کردند چون عشق حسن بن علی عسکری (ع) در دل داشت.
آزاد که شد، کارش را از دست داده بود.
همسرش کیسهی خالی گندم را نشانش داد: 《گندم نداریم؛ نان نداریم؛ بچهها گرسنهاند.》
خواست نامهای به امام عسکری (ع) بنویسد و کمک بخواهد؛ اما همانند بار قبل خجالت کشید.
صبح در خانهاش به صدا درآمد. ابراهیم بود. از دوستان وفادارش. کیسهای به او داد:
《از سامرا میآیم. این کیسه را امام عسکری(ع) داد. نامهای هم داخل آن است.》
بند کیسه را باز کرد. پر از سکههای طلا بود.
در نامه نوشته بود:
《ای ابوهاشم! هرگاه نیازمند شدی، خجالت نکش. از من بخواه که به خواست خدا هر چه بخواهی، به آن میرسی》
📚 قصههای مهربانی؛ مجیدملامحمدی؛ ص۱۰
┅⊰༻▪️༺⊱┅
#شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
#داستانک #گزیده_کتاب
╔═.▪️༺.══╗
@mangenechi
╚══.▪️༺.═╝
▫️◾️
آقا کجای روضهی بابا نشستهای؟
#عکسنوشته #شهادت_امام_حسن_عسکری علیه السلام
#گروه_فرهنگی_تبار
@mangenechi
▪️
زندانیاش کردند چون عشق حسن بن علی عسکری (ع) در دل داشت.
آزاد که شد، کارش را از دست داده بود.
همسرش کیسهی خالی گندم را نشانش داد: 《گندم نداریم؛ نان نداریم؛ بچهها گرسنهاند.》
خواست نامهای به امام عسکری (ع) بنویسد و کمک بخواهد؛ اما همانند بار قبل خجالت کشید.
صبح در خانهاش به صدا درآمد. ابراهیم بود. از دوستان وفادارش. کیسهای به او داد:
《از سامرا میآیم. این کیسه را امام عسکری(ع) داد. نامهای هم داخل آن است.》
بند کیسه را باز کرد. پر از سکههای طلا بود.
در نامه نوشته بود:
《ای ابوهاشم! هرگاه نیازمند شدی، خجالت نکش. از من بخواه که به خواست خدا هر چه بخواهی، به آن میرسی》
📚 قصههای مهربانی؛ مجیدملامحمدی؛ ص۱۰
┅⊰༻▪️༺⊱┅
#شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
#داستانک #گزیده_کتاب
╔═.▪️༺.══╗
@mangenechi
╚══.▪️༺.═╝