🔹🔹🔶🔹🔹
«یک روز بعد از حیرانی»
زندگینامه شهید مدافع حرم، محمدرضا دهقان امیری، به روایت خانواده، دوستان و همرزمان گمنام اوست.
فاطمه سلیمانی، نویسنده جوان و خوش ذوق این کتاب، تلاش کرده است تا با زاویه دیدی متفاوت با سایر کتابهای شهدا به نگارش این کتاب بپردازد.
سراسر کتاب مکالمهای بین او و شهید از زبان خواهری است که هیچگاه برادر خویش را ندیده ولی خیلی خوب او را میشناسد.
آنچه در این کتاب جلوهگر است، روایت جوانی پرشور و فعال دهه هفتادی است که عشق به شهادت سراسر وجود او را فراگرفته و همه استعدادهای خود را برای رسیدن به این هدف به کار میگیرد.
و نیز مادری صبور و مقاوم که چنین فرزندی را پرورانده و سخاوتمندانه راهی این مسیر نموده است.
این کتاب در ۲۹۱صفحه توسط نشر نام آشنای شهید کاظمی منتشر شده است.
🔹🔹🔶🔹🔹
#معرفی_کتاب #یکروز_بعد_از_حیرانی
#شهید_محمدرضا_دهقانامیری #مدافعان_حرم
#گروه_فرهنگی_تبار
@mangenechi
🔹🔹🔶🔹🔹
وسط این همه اخبار بد تو هم تماس گرفته و گفته بودی: «دعا کن شهید بشم.» طفلک مهدیه وقتی امیدوارانه انتظار داشت از برگشتن بگویی، چقدر عصبی و پریشان شد از این درخواست.
پرخاش کرده بود که: «من رو مسخره کردی یا خودت رو؟ یا شهادت یا زن گرفتن.»
یکبار هم گفته بود: «محمد دیگه راضیشون نمیکنم. تو اگه میخوای شهید بشی که زن گرفتن معنا نداره.»
خندیده بودی و با همون لحن حرصدرآرت گفته بودی: «برای تو هم باید روایت بخونم؟ مگه تو بچه دانشگاه امام صادق نیستی؟»
_ چه ربطی به امام صادقی بودن داره؟ کار تو با عملت نمیخونه. حالا بخون ببینم کدوم روایت رو میگی.
روایت از حضرت امیر علیه السلام خوانده بودی: «برای دنیایت جوری کار کن که انگار تا ابد زندهای و برای آخرتت هم طوری زندگی کن که انگار فردا میمیری.»
بعد گفته بودی: «بَده امر دنیام رو دادم دست تو؟»
📚 یک روز بعد از حیرانی، ص۳۵.
🔹🔹🔶🔹🔹
#گزیده_کتاب #یکروز_بعد_از_حیرانی
#شهید_محمدرضا_دهقانامیری #مدافعان_حرم
#گروه_فرهنگی_تبار
@mangenechi
🔹🔹🔶🔹🔹
بلند شده و رفته بودی جلو و به راننده گفته بودی: «این رو خاموش کن. درست نیست.» راننده چند دقیقهای سیستم پخش را خاموش کرد. صدای بقیه مسافرها در آمد و اعتراضها شروع شد. راننده دوباره دستگاه پخش را روشن کرد. چارهای نبود. باید تحمل میکردید. یک هندزفری داشتید. یک مداحی پیدا کردید و هر کدام یکی از گوشیها را توی گوشتان گذاشتید. بعد از چند دقیقه شاگرد راننده آمد و پرسیده بود: «چی داری گوش میدی؟»
گوشی را به سمتش گرفته و گفته بودی: «خودت گوش کن.»
_ دوست ندارم این رو گوش بدم. شاید بخوام کیفوحال کنم، گناه ما چیه که مثل شماها نیستیم؟
گفته بودی: «تو مسلمونی؟»
اهل خوزستان بود. با همان لهجه عربیاش گفته بود: «من شیعه علیبنابیطالبم.»
_ خدا خیرت بده. این حرف نه حرف منه نه حرف امثال من. امرِ همون خداست که تو میگی بنده اونم. به من گفته، به تو هم گفته. من میخوام دستورش رو انجام بدم، ولی تو اجازه نمیدی. حالا تو بگو، تو آزادی من رو سلب کردی که میخوام طبق امر خداوند اوقاتم را بگذرونم یا من آزادی تو رو؟
بنده خدا سرش را پایین انداخته و گفته بود: «حرفت حقّه داداش.»...
📚 یک روز بعد از حیرانی، ص۲۳۲.
🔹🔹🔶🔹🔹
#گزیده_کتاب #یکروز_بعد_از_حیرانی
#شهید_محمدرضا_دهقانامیری #مدافعان_حرم
#گروه_فرهنگی_تبار
@mangenechi
ا 🔘✿🌺🔘✿🌺🔘✿
ا 🌺🔘✿🌺🔘✿
ا 🔘✿🌺🔘✿
ا 🌺🔘✿
ا 🔘✿
ا ✿
روزت مبارک #پرستار
#عکسنوشته #پروفایل
#گروه_فرهنگی_تبار
@mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌟🌸🌟🌸🌟
مژدهی رسول مهربانی به آنان که پرستاری میکنند. ☺️
#روز_پرستار_مبارک
#کلیپ #در_محضر_روایت
#گروه_فرهنگی_تبار
🌸🌟🌸🌟🌸🌟🌸
@mangenechi
زیباترین و خاصترین تاریخ تولد: ۵/۵/۵
میلاد حضرت زینب سلام الله علیها
پنجم جمادی الاول سال پنجم هجری 😍😍
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃 @mangenechi
┄┅◈✨🔸✨◈┅┄
#مجموعه_استوری
حضرت زینب -سلام الله علیها- در بیانات مقام عظمای ولایت -دامت برکاته-
#عکسنوشته #پروفایل
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═🔸✨◈═════╗
@mangenechi
╚═════🔸✨◈═╝
┅⊰༻▫️💠▫️༺⊱┅
دوستان همراه
برای شرکت در مسابقهی میلاد حضرت زینب کبری -سلام الله علیها-
کافی است فایل pdf زیر را مطالعه کنید و سپس به سؤالات پاسخ دهید و به آیدی زیر ارسال فرمایید: @smn1400
سؤالات ان شاء الله شب در کانال منتشر خواهد شد.
برای ارسال پاسخها تا یکشنبه شب فرصت هست.
┅⊰༻▫️💠▫️༺⊱┅
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.💠▫️༺.══╗
@mangenechi
╚══.💠▫️༺.═╝
حضرت زینب.pdf
733.1K
منبع #مسابقه
میلاد حضرت زینب کبری-سلام الله علیها-
🌸🍃🌸🍃 @mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌟🌸🌟🌸🌟
خستگیهایت را بقچه کن و بینداز بالای ابرها! ☺️
#روز_پرستار_مبارک
#کلیپ
✍ #قدوسی_زاده
#گروه_فرهنگی_تبار
🌸🌟🌸🌟🌸🌟🌸
@mangenechi
┅═🌸🍃═┅
#میلاد_مبارک
#عکسنوشته #پروفایل
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╭┅═ 🌸🍃═┅─╮
@mangenechi
╰─┅═🌸🍃═┅╯
شهید محسن حججی در سال ۱۳۷۰ در شهر نجفآباد اصفهان به دنیا آمد و از جمله رزمندگان دلاور مدافع حرم بود که در خاک سوریه به شهادت رسید.
وی دانشآموختهٔ مرکز آموزش علمی کاربردی علویجه در رشتهٔ تکنولوژی کنترل بود. حججی از جهادگران و اعضای فعال مؤسسه شهید احمد کاظمی، جهادگر فرهنگی و از فعالان ترویج و تبلیغ کتاب بود. اقدامات جهادی در اردوهای سازندگی در مناطق محروم و خدمت در اردوهای راهیان نور از دیگر فعالیتهای او بود.
پس از اتمام خدمت سربازی، در سال ۱۳۹۳ اقدام به ثبت نام در سپاه پاسداران کرد و بلافاصله پذیرفته شد.
وی برای دفاع از حرم به سوریه اعزام و در روز دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ به اسارت داعش در آمد. پس از دو روز اسارت، در روز چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ در منطقه تنف سوریه به دست جنایتکاران داعشی به شهادت رسید.
ارتش لبنان با همکاری حزب الله، پیکر پاک و بیسر شهید حججی را در مقابل اجازه تخلیه امن منطقه مرزی لبنان و سوریه تحویل گرفت و به سپاه پاسداران تحویل داد. پیکر وی همزمان با ایام عزاداریهای محرم به ایران بازگردانده شد.
🔹🔹🔶🔹🔹
#عباسهای_زینب سلام الله علیها
#شهید_محسن_حججی #مدافعان_حرم
#گروه_فرهنگی_تبار
@mangenechi
سرِ بُلند
روایتی از کودکی تا شهادت محسن حججی در شش فصل، آلبوم تصاویر و اسناد در ۳۴۳ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی، روانهی بازار نشر شده است.
محمدعلی جعفری نویسنده این کتاب را همه با کتاب «عمار حلب» میشناسند.
به گفتهی آقای جعفری تهیهی این اثر حدود ۱۰ ماه طول کشیده و از میان ۷۰ مصاحبه ، ۵۱ مصاحبه در کتاب درج شده است.
جذابیت شهید حججی برای نویسنده، سیر تکامل شخصیت ایشان است که یک انسانی معمولی مثل بقیه انسانها بعد از طی دوران کودکی و نوجوانی، از یک بازهی زمانی تغییر و تحولی در احوال او ایجاد میشود و در سه سال به اوج تحول می رسد.
🔹🔹🔶🔹🔹
#معرفی_کتاب #سربلند
#شهید_محسن_حججی #مدافعان_حرم
#گروه_فرهنگی_تبار
@mangenechi
🔹🔹🔶🔹🔹
تا میگویند محسن حججی، نیشِ تا بناگوش بازش جلوی صورتم نقش میبندد. وقتی بهش میرسیدی ،فقط میخندید و میخنداند. دفعهی اول که یکی از رفقا در خیابان گل بهار گفت آقا محسن هم رفته سوریه، زدم زیر خنده: «بابا بیخیال! ما رو دست ننداز!»
اصلاً به این روحیهی طنز و بذلهگو نمیخورد اهل این حرفها باشد. میآمد داخل مغازه عطرفروشی که آنجا کار میکردم. از بس شوخی میکرد، دلم را می گرفتم و ریسه میرفتم.
از وقتی فهمید فرزند شهید هستم حساب ویژهای رویم باز کرد. با اینکه هفت سال کوچکتر از محسن بودم و مربیام بود، خیلی عزت و احترامم میگذاشت؛ آن هم به حساب پدرم.
🔹🔶
عید غدیر رفتیم جشن عقدش. وسط جشن رفته بود داخل اتاق نماز میخواند.گفتم : «حالا یه روز نخون؛ دیرتر بخون، چی میشه مگه؟!»
🔹🔶
کلهی سحر بیدار میشد که: سید پاشو نماز صبح بریم مسجد جامع! میگفتم :دیوانه! توی این سوز سرما کجا میخوای بری؟ خب همین جا تو خونه بخون!
نماز مغربش را هم کنار شهید گمنام نزدیک خانهاش میخواند.
🔹🔶
دراز کشیده بودیم .با کلی ذوق و شوق بهش گفتم : «اوج آرزوم اینه که پولدار باشم، یه خونه تو بهترین نقطهی اصفهان، سفرهای خارج، گشت و گذار ...
ازش پرسیدم : «خب محسن تو آرزوت چیه؟
نه گذاشت نه برداشت ،گفت: شهادت
🔹🔹🔶🔹🔹
#گزیده_کتاب #سربلند
#شهید_محسن_حجی #مدافعان_حرم
#گروه_فرهنگی_تبار
@mangenechi