eitaa logo
روزمرِگی های من و مامان
65.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
4 فایل
🫶آغوش مادرانه‌ام برایت گستره است🫶 با روزمرگی‌های مادرانه👩‍👧‍👦 آموزش دستپخت مادرانه🍛🍲 آموزش‌ها و سرگرمی ارتباط با من: 🧕 @ghorbani_29 تبلیغات: 🤳 https://eitaa.com/joinchat/520225055Cabc0a1c423
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر بدونی که حرفات ممکنه یه نفر رو تا صبح بیدار نگه داره،🤕 دیگه هر چیزی رو به زبون نمیاری خوش🌼 @mano_maman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡ رزق قشنگ من امشب دیدن ضریح امام هشتمم ♡ بود السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا♡ المرتضی نایب الزیاره هستم ⚘️ 20:08 https://eitaa.com/mano_maman
-خوب اینطوری اسموتی خوشحالی درست کن شکر نعمتهای خدا+ یه لیوان شیر🥛 یه دونه کیوی+بیخیالی دو قاشق عسل+ فراموش کردن گذشته یه دونه موز+مقدار زیادی مهربونی❤ یه مشت توت فرنگی🍓+عشق به خودت حذف ادمهای منفی+ چند تا دونه یخ https://eitaa.com/mano_maman
ای از جام عشق دستی به موهای چتری غزل که از زیر مقنعه سفیدش بیرون ریخته بود زدم و مرتبش کردم صدای گریه های بی امان پسر بچه داشت اوج می گرفت دوتا شکلات از کیفم درآوردم و یکی و دادم غزل و اون یکی رو به سمت پسر بچه گرفتم بهش گفتم پسرم مدرسه که ترس نداره ببین دختر من چقدر خوشحاله که میره مدرسه پسر بچه برگشت بهم نگاه کردو با یه لحنی که می خواست مردونگی صداش و به رخ بکشه گفت من از مدرسه نمی ترسم هفته پیش که رفتیم کیف و وسایل خریدیم بابام خودش قول داد امروز مرخصی می گیره و من و می بره مدرسه اما زد زیر قولش و باز دوباره شروع به گریه کرد شاید ده دقیقه ای طول کشید که دیگه آروم شدو صداش قطع شد به چهره زیبا و معصومش نگاه کردم بچه خوابش برده بود رو به مادرش گفتم خانم کاش همسرتون یه امروزو مرخصی می گرفت و سر قولش می موند امروز برای همیشه تو ذهن بچه ها می مونه دیدم اشک روصورتش و آروم با دستمالی که دستش بود و پاک کردو گفت بابای امیر علی از نیروهای انتظامی بود که چندروز پیش به دست اغتشاشگرا شهید شد هنوز جرئت نکردیم بهش بگیم باباش شهید شده و گفتیم رفته ماموریت دیگه از حرف های اون خانم چیزی نفهمیدم تو ذهنم صد بار به خودم لعن گفتم به خاطر حرفی که زده بودم آرامش و امنیت امروز ما مدیون اشک های امیرعلی هایی هست که روز اول مدرسه رو با حسرت حضور پدر آغاز می کنن😭 @mano_maman
و ممکن است تو ندانی که با کلامت چه تاثیری بر دیگران میگذاری؛ یا کلامت نور💫 میشود و مثل ستاره‌ای درون قلب دیگران میدرخشد. یا شاید با کلامت‌ چراغی را برای همیشه درون قلب کسی خاموش کنی.‌‌ انتخاب با توست. امامم♡ دعا کن آدم بشیم https://eitaa.com/mano_maman
ای_نور در روایت نقل شده که فردا ، شخصی را برای حساب رسی می آورند به او گفته می شود ، در پرونده تو هست می گوید ، من از دنیا خارج شدم در صورتی که هیچ خونی نریختم جواب می شنود ، تو حرفی زدی ، نظری دادی ، این نظر چرخید و چرخید تا با نظرهای دیگران جمع شد و خون فلانی را ریخت این سهم تو از آن خون است ✍️ از نوشته های شهید سلمان امیر احمدی ، از شهدای حوادث اخیر https://eitaa.com/mano_maman
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر چه درد است به اميّد دوا آمده بود🌴 از کفِ دست دعای همه درمان می‏ریخت🪴 روی انگشت همه شوق دعا پَر می‏زد🌴 از ضریح دِلتان آیه احسان می‏ریخت🪴 هرچند شلوغ است حرم, دلهره ای نیست🌴 وقتی که برای همگی حوصله داری🪴 -رضوی https://eitaa.com/mano_maman
نماز می‌خواندم، قرآن می‌خواندم، قرآن تنها آرام‌بخش من در وقت پریشان‌حالی بود، اما چادر سر نمی‌کردم. گفتم: «حسین، وقتی من رو انتخاب کردی چادری نبودم. این خواسته تو هم نبود که چادری بشم. من همون منیژه‌ام، عوض نشده‌م.» اما فایده نداشت، باز اصرار می‌کرد که چادر بپوشم. می‌گفت: «من هجده سال جلوی عراقی‌ها با توکل به خدا و ایمان تونستم دوام بیارم. حالا که برگشته‌م دوست دارم همسرم چادر بپوشه؛ این خواسته منه.» راست می‌گفت؛ حسین در طول هجده سال اسارت یک سالک راه خدا شده بود. خودسازی کرده بود. به یک مؤمن واقعی تبدیل شده بود. به همین خاطر دوست داشت چادر بپوشم. برایش مهم نبود جامعه چه فکری می‌خواهند راجع به او بکنند. ⚘️ همسر شهید لشکری🌷 https://eitaa.com/mano_maman
مشهد⚘️ بعد از زيارت و خستگی طی کردن مسیر طولانی صحن پیامبر اعظم (ص) وقتی می‌رسیدیم خونه نوشیدن یه چایی چقدر لذت بخش بود😍 اصلا امام رضا همچیش دلچسبه حتا خستگی پیاده روی توی صحن هاش😊 https://eitaa.com/mano_maman
ای معرفت از شیخ رجبعلی نکوگویان (خیاط) نقل شده است که : حضرت عبدالعظیم را در عالم معنا زیارت می کند و از او می پرسد: از کجا به این مقام رسیدید؟ ایشان پاسخ می دهد: از راه احسان به خلق. از قرآن، نسخه برداری می کردم و آن نسخه ها را در اختیار مردمی که طالب آنها بودند، می گذاشتم و دستْمزد ناچیزی نصیبم می شد که آن را احسان می کردم. کیمیای محبّت ص ۲۱۰ ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) https://eitaa.com/mano_maman
کسی باش که برای صعود خودش میجنگه نه سقوط آدما😌 https://eitaa.com/mano_maman