#زندگینامه
#پیامبر
#کانال_مولودی_و_عروسی_خوانی_مرج_البحرین
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#بخش_دوم
برخي از تاريخ نويسان مي گويند: هيچ يك از دايگان حاضر نشد به محمد شير دهد، زيرا بيشتر طالب بودند كه اطفال غير يتيم را انتخاب كنند تا از كمكهاي پدران آنها بهره مند شوند، و نوعاً از گرفتن طفل يتيم سر باز مي زدند. حتي حليمه اين بار از قبول او سر باز زد ولي چون بر اثر ضعف اندام، هيچ كس طفل خود را به او نداد؛ ناچار شد كه نوه ي عبدالمطلب را بپذيرد و با شوهر خود چنين گفت كه: برويم همين طفل يتيم را بگيريم و با دست خالي برنگرديم، شايد لطف الهي شامل حال ما گردد. اتفاقاً حدس او صائب درآمد، از آن لحظه كه آماده شد به « محمد »، آن كودك يتيم، خدمت كند؛ الطاف الهي سراسر زندگي او را فرا گرفت[6].
نخستين قسمت اين تاريخ افسانه اي بيش نيست، زيرا عظمت خاندان بني هاشم؛ و شخصيت مردي مانند « عبدالمطلب » كه جود و احسان، نيكوكاري و دستگيري او از افتادگان، زبانزدِ خاص و عام بود، سبب مي شد كه نه تنها دايگان سر باز نزنند بلكه مايه ي سر و دست شكست دايگان درباره او مي گرديد. از اين جهت اين بخش از تاريخ افسانه اي بيش نيست.
علت اينكه او را به ديگر دايگان ندادند، اين بود كه: نوزاد قريش پستان هيچ يك از زنان شيرده را نگرفت. سرانجام، حليمه ي سعديه آمد پستان او را مكيد. در اين لحظه وجد و سرور خاندان عبدالمطلب را فرا گرفت[7].
عبدالمطلب رو به حليمه كرد و گفت: از كدام قبيله اي؟ گفت: از « بني سعد ». گفت: اسمت چيست؟ جواب داد: حليمه. عبدالمطلب از اسم و نام قبيله او بسيار مسرور شد و گفت: آفرين آفرين، دو خوي پسنديده و دو خصلت شايسته، يكي سعادت و خوشبختي و ديگري حلم و بردباري[8].
🌹دوران كودكي پيامبر
صفحات تاريخ گواهي مي دهد كه: زندگاني رهبر عاليقدر مسلمانان، از آغاز كودكي تا روزي كه براي پيامبري برگزيده شد؛ متضمن يك سلسله حوادث شگفت انگيز است و تمام اين حوادثِ شگفت انگيز، جنبه ي كرامت داشته و همگي گواهي مي دهند كه حيات و سرگذشت رسول گرامي يك زندگاني عادي نبوده است.
1ـ تاريخ نويسان، از قول حليمه چنين نقل مي كنند كه او مي گويد: آنگاه كه من پرورش نوزاد «آمنه» را متكفل شدم؛ در حضور مادر او، خواستم او را شير دهم. پستان چپ خود را كه داراي شير بود در دهان او نهادم؛ ولي كودك به پستان راست من بيشتر متمايل بود. اما من از روزي كه بچه دار شده بودم، شيري در پستان راست خود نديده بودم. اصرار نوزاد، مرا بر آن داشت كه پستان راستِ بي شير خود را در دهان او بگذارم. همان دم كه كودك، شروع به مكيدن كرد، رگهاي خشك آن پر از شير شد و اين پيش آمد موجب تعجب همه حضار گرديد[9].
2ـ باز او مي گويد: از روزي كه « محمد » را به خانه خود بردم؛ روز به روز خير و بركت در خانه ام بيشتر شد، و دارايي و گلّه ام فزونتر گرديد[10].
ما در قرآن، نظاير اين جريان را درباره مريم (مادر عيسي) مي خوانيم: مثلاً مي فرمايد: وقتي وضع حمل مريم فرا رسيد، به درختي پناه برد و (از شدّت درد و تنهايي و وحشت از اتّهام) از خدا تمناي مرگ كرد. در اين موقع صدايي شنيد: « غمناك مباش، پروردگار تو چشمه آبي زير پاي تو قرار داده و درخت (خشكيده ي) خرما را تكان ده، خرماي تازه بر تو مي ريزد[11]».
اگر چه ميان مريم وحليمه، از نظر مقام و ملكات فاضله، فاصله زياد است. ولي اگر لياقت و آراستگي خود « مريم »، موجب اين لطف الهي شده؛ اينجا هم ممكن است مقام و منزلتي كه اين نوزاد در درگاه خدا دارد، سبب شود كه خدمتكار آن حضرت مشمول لطف الهي گردد.
🌹بازگشت به آغوش خانواده
دايه مهربان محمد، پنج سال از وي محافظت كرد، و در تربيت و پرورش او كوشيد. در طيّ اين مدّت زبان عربي فصيح را آموخت، كه بعدها حضرتش به اين افتخار مي كرد. سپس حليمه او را به مكه آورد، و مدتي نيز آغوش گرم مادر را ديد، و تحت سرپرستي جدّ بزرگوار خود قرار گرفت؛ و يگانه مايه تسلي بازماندگان « عبدالله »، همان فرزندي بود كه از او به يادگار مانده بود[12].
سفري به « يثرب » و مرگ مادر
از روزي كه نوعروس عبدالمطلب (آمنه) ، شوهر جوان و ارجمند خود را از دست داده بود؛ پيوسته مترصد فرصت بود كه به « يثرب » برود و آرامگاه شوهر خود را از نزديك زيارت كند، و در ضمن، از خويشان خود در يثرب، ديداري به عمل آورد.
با خود فكر كرد كه فرصت مناسبي به دست آمده، و فرزند گرامي او بزرگ شده است و مي تواند در اين راه شريك غم او گردد. آنان با « امّ اَيمَن »، بار سفر بستند و راه يثرب را پيش گرفتند و يك ماه تمام در آنجا ماندند. اين سفر براي نوزاد قريش، با تألمات روحي توأم بود. زيرا براي نخستين بار ديدگان او به خانه اي افتاد كه پدرش در آن جان داده و به خاك سپرده شده بود[13] و طبعاً مادر او تا آن روز چيزهايي از پدر وي براي او نقل كرده بود.
https://eitaa.com/marajalbahrain
هشتک کانال حذف نشود ❌
47.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ
#ولادت
#امام_زمان
#شعبان
#عروسی_خوانی_مرج_البحرین
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🎶گروه سرود بچه های ایران
#بخش_دوم
صاحب الزمان العجل آقا.. ❤️
با پیوستن به کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین بهترین ها را دریافت کنید 👇
@marajalbahrain
هشتک کانال حذف نشود ❌