⭕ نامه سال 82 کجا و اقتدار امروز ایران!
دو.
🔺متن نامه نمایندگان آنقدر تند و هتاکانه بود که با تصویب شورای عالی امنیت ملی به ریاست محمد خاتمی، تمام روزنامه ها از انتشار نامه 127 نماینده و ارائه خبر و تحلیل له یا علیه آن منع شدند اما روزنامه نوروز ارگان رسمی حزب مشارکت با درج اطلاعیه شورای عالی امنیت ملی برخی از بخش های صفحه اول، دوم و سومش را به صورت سفید چاپ کرد که این مسأله به شدت مورد اعتراض علی ربیعی مشاور امنیتی خاتمی قرار گرفت و ربیعی این اقدام را تمسخر قانون خواند.
🔺پس از آنکه این نامه در بدنه نظام و توده های مختلف مردمی بازتاب بسیار منفی و بدی را به همراه داشت؛ حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در بیانیه ای تندتر از نامه معروف دست به تهدید زدند: « چنانچه نامه ملایم و محترمانه نمایندگان که در آن همه شئون رسمی و متعارف لحاظ شده است، پسند خاطر عده ای قرار نگیرد، ای بسا باید روزی را چشم داشت که قلم های تیزتر برای نگارش عباراتی صریح تر و عاری از ملاحظات مرسوم و متعارف به گردش درآید.»
🔺رهبر انقلاب دو روز بعد از انتشار این نامه یعنی دوم خرداد، در جمع خانواده شهدا به این نامه واکنش نشان دادند و فرمودند: « بعضی در دل خود احساس ضعف می کنند، یا چشم غره های آمریکا آنها را می ترساند، یا وعده های آمریکا و امثال آمریکا دل ضعیف و ناتوانشان را به خود جذب می کند؛ لذا به سمت آمریکا کشیده می شوند. آنگاه ملت و جوانان مومن و مدیران با ایمان و باصفای کشور را متهم می کنند که اینها نمی توانند؛ بنابراین ناچاریم برویم تسلیم آمریکا شویم!
مسأله امریکا این است که هویّت اسلامی و ملی ما را قبول ندارد و این را به زبان میآورد. چرا عدّهای از مدّعیان سیاست و فهم، نمیفهمند؟! واقعاً جای تأسّف است...ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت.
کسانی که دم از مذاکره با آمریکا می زنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمی دانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛ یکی از این دوتاست. این اهانت به غیرت و عزت مردم ایران است؛ این نشانه بی غیرتی است؛ این سیاستمداری نیست. سعی می کنند رنگ و لعابی از فهم سیاسی به کار خود بدهند؛ نه این درست ضد فهم سیاسی است.»
🔺رهبر انقلاب در دیدار 7 خرداد خود با نمایندگان مجلس ششم؛ یعنی یک هفته بعد از انتشار نامه مذکور با لحنی عتاب آلود خطاب به نمایندگان فرمودند: « در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتی باور های قطعی انسان هم از یاد می رود؛ انسان مرعوب، این طور است. جبن، هم عقل را از کار می اندازد، هم عزم را. حواستان جمع باشد، اگر انسان جا بخورد، اینجا خوردن، حد یقف ندارد؛ شما این سنگر را عقب می نشینید، فرض کنید فلان الحاقیه را قبول می کنید، بعد یک مطالبه دیگری را مطرح می کنند. فلان دولت غیرقانونی را به رسمیت بشناسید؛ باز همان فشارها و همان تهدید ها. به مجردی که او را شناختید، باز یک درخواست دیگر مطرح می شود، اسم اسلام را از قانون اساسی تان بردارید! شما باید ذره ذره عقب بنشینید؛ این حد یقفی ندارد. من این موضوع را بارها به از مسئولانی که دچار وسوسه و واهمه هایی بودند، گفته ام که حد یقف فشار آمریکا کجاست؛ آن را مشخص کنید که اگر به آنجا رسیدیم، دیگر بعد از این هیچ فشاری علیه ما نخواهد بود.»
🔺در همان سخنرانی رهبر انقلاب اشاره به ماجرای کمک ایران جهت آزادی گروگان های آمریکایی می کنند و می گویند: « به رغم تمام این کارهایی که ما کردیم و کمک به آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان از طریق حزب الله نمودیم، می بینیم که امروز موضع آمریکا به مراتب نسبت به جمهوری اسلامی خصمانه تر شده، سیاست آمریکا علیه ما برای همه مشخص است، چیزی تغییر نکرده است.»
🔺امروز 19 سال از آن نامه می گذرد! از ترس و وحشت خود عاقل پندار های اصلاح طلب، همانها که از ترس آمریکا خوردن جام زهر را تجویز می کردند. بعد از دو دهه می توان قضاوت کرد کدام گفتمان واقع بینانه و مطابق با منافع ملی بود. امروز آمریکایی ها حقیرانه از افغانستان خارج می شوند، 7 تریلیون دلار خرج کردند و مجبورند چراغ خاموش وارد پایگاه های نظامی شان در عراق شوند، امروز آیا اساسا جایگاه ایران با آمریکا در عراق قابل مقایسه است؟ آمریکا و تمام دنیا خواستند بشار برود اما جمهوری اسلامی نخواست، و بشار ماند. امروز فاتح میدان نبرد هشت ساله یمن، محور مقاومت است یا محور غربی، عبری و عربی؟ بعد از جنگ جهانی دوم به این سو این کدام کشور است که بزرگترین پایگاه نظامی آمریکایی ها را شخم می زند و نُطُقی از آمریکایی بلند نمی شود؟ اصلاح طلبان بر خلاف پُز سیاسی شان، غیرواقع بین ترین نگاه ها و تفکرات را در عرصه سیاست خارجی داشته و دارند و اتفاقا این اندیشه راهبردی مقاومت است که کاملا رئالیستی و مطابق واقعیات و نه آرزوها و موهومات خود به اتفاقات و صحنه نظام بین الملل نگاه می کند.
#علی_ریاحی_پور
@marghoomat
2552193.pdf
542K
🔺 متن کامل نامه 127 تن از نمایندگان مجلس ششم به رهبر انقلاب و اسامی امضا کنندگان.
پ.ن: علی الظاهر نمایندگان خوزستانی ام حضور پُر رنگی داشتن:))
@marghoomat
⭕ تور نظامی برای بزدل های سیاسی
یک.
🔺در یادداشت قبلی مروری داشتیم بر ماجرای مورد اشاره رهبر انقلاب در سخنرانی اخیرشان و به بازخوانی بخشی از کارنامه مرعوبانه جریان اصلاحات پرداختیم و سعی کردیم خلاصه وار نامه 127 تن از نمایندگان مجلس ششم(معروف به جام زهر) را مروری داشته باشیم.
🔺اما در این سخنرانی رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنان خود اشاره به ماجرای برگزاری تور نظامی برای برخی از مسئولین می کنند و بیان می دارند: «یک روزی، یک آقایی گفته بود که ما از لحاظ سلاح در مقابل آمریکا صفر هستیم، میتواند مثلاً در یک ساعت فلان [ضربه را بزند ]؛ من اینجا گفتم که یک تور گردشگری بگذارید، این آقایان بروند سلاحهای نظامی ما را ببینند، این صنایع تسلیحاتی ما را ببینند تا از این اشتباه بیرون بیایند؛ حالا این تور را برای همهی شماها باید گذاشت.»
🔺این سخن برای بار اول نیست که بیان می شود، همانطور که رهبری اشاره دارند، اولین بار ایشان این روایت را در سال 93 و در جمع اساتید دانشگاه ایراد کردند و گفتند: «یک وقتى یکى از مسئولین کشور دربارهى مسائل نظامى یک نظرى داده بود که خب مطابق واقع نبود؛ بنده گفتم یک «تور نظامى» براى مسئولین کشور قرار بدهید؛ بیایند یک خردهاى در محیطهاى نظامى گردش کنند، حقایقى را، واقعیّاتى را ببینند، معلوماتشان نسبت به موجودىِ نظامى کشور بالا برود»
🔺اما ماجرا چه بود؟ ماجرا به 9سال سال پیش بازمیگردد که ظریف در دانشکده فنی دانشگاه تهران حضور یافته بود.
12 آذر 1392 ظریف در آن جلسه و در پاسخ به سؤالات انتقادی نماینده انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل، گفته بود:« باید بگویم که غربیها از چهارتا تانک و موشک ما نمیترسند. آیا شما فکر کردهاید که آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما میترسد یا از این مردم؟ آیا واقعاًًً بهخاطر سیستم نظامی ماست که آمریکا جلو نمیآید؟»
🔺این سخنان شاید در وهله اول تعجب آور باشد اما وقتی از زبان کسی که کل دوران جنگ و حتی قبل تر از آن را در آمریکا بوده و مرعوب و مقهور هژمونی آمریکایی شده صادر می شود، حیرتی ندارد. وقتی بدانیم که قرار است این صحبت پازل خودتحقیری داخلی را کامل کند و مکملی باشد برای توزیع حقیرانه سبد کالا(که چندین کشته برجا گذاشت) و ادعای محقرانه خزانه خالی و آماده کردن فضای عمومی جهت تعطیلی صنعت هسته ای که اگر تعطیل نکنیم شبح جنگ ما را می بلعد و احتمال حمله نظامی آمریکا از هر زمان دیگری به ما نزدیک تر است، پس راهی نداریم جز انعقاد برجام نافرجام؛ هضم این سخنان برایمان راحت تر می شود.
🔺 خودتحقیری حاد سیاسی در این جماعت ریشه و سابقه تاریخی دارد. اساسا یکی از راهبرد های اساسی این جریان ایجاد ترس در میان مردم و مسئولان برای رساندن ایشان به اشتباهات محاسباتی است. ظریف میراث دار اسلاف خود است. همانها که لقب چریک پیر را یدک می کشند و اندکی شجاعت سیاسی ندارند و به ترسیدن خود افتخار می کنند.
🔺 بهزاد نبوی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب و نائب رئیس مجلس ششم: « تمام کسانی که با حمله آمریکا به هر کجای دنیا مخالفند، در صورت رخداد این حمله از کوچک ترین کاری عاجزند. در واقع هیچ منطق و عقل سلیمی حکم نمی کند که یک کشور جهان سومی، حتی اگر همه ملت پشتیبان حکومتش باشند و همه این ملت مسلح، به جنگ نظامی با آمریکا، ابرقدرت جهان بروند. در واقع خدا و تاریخ، سردمداران ملتی که آن کشور را به جنگ با ابرقدرت جهان بکشانند، نخواهد بخشید. این سخنان را که می گویم، شاید جبهه بگیرند که فلانی از آمریکا می ترسد، بله به خاطر کشورم، مردمم و انقلابم از آمریکای تا بن دندان مسلح می ترسم.»
@marghoomat
⭕ تور نظامی برای بزدل های سیاسی
دو.
🔸بهزاد نبوی در مصاحبه دیگری پا را فراتر می گذارد و لخت و عُریان می گوید: « مسلم است که می ترسم! کیست که از یک آمریکای تا بن دندان مسلح که در عراق خود را چنین نشان داد و هیچ احترامی برای استقلال دولت ها قائل نیست، نترسد! بله، من می ترسم. ظاهرا آمریکایی ها هر کاری که بتوانند می کنند، سازمان ملل متحد یا حتی افکار عمومی غرب هم اهمیت ندارد.»
🔸این خودتحمیق کننده های سیاسی کار را به جایی رساندند که نظریه ترسیدن شعور می خواهد پس ما با شعوریم رو انشا کردند. صحبت های احمد شیرزاد عضو جبهه منحله مشارکت و نماینده مجلس ششم را بخوانید: « برای ترسیدن، شعور لازم است. بعضی ها ممکن است نترسند، چون شعور درک خطر را ندارند! شواهدی که در هفته های اخیر از تحلیل های بعضی از تحلیلگران دیدیم، نشان میدهد که پاره ای از آقایان، اصولا اطلاع دقیق و درستی از توان تسلیحات پیشرفته و سیطره اطلاعاتی آمریکا و دیگر کشورها و نقاط واقعی قوت و ضعف طرف مقابل ندارند.»
🔸اگر قرار بود بر اساس مدل آقایان حکمرانی کنیم، تا به امروز دهها بار در دهان کفر و شرک بلعیده شده بودیم و نفس های آخر را باید می کشیدیم. اما امروز جواب لاف در غریبی های شیطان بزرگ را نه در شعار و سخنرانی و حرف، بلکه در میدان عمل می دهیم. چه آنجایی که کشتی یونانی حامل محموله آمریکایی ها را توقیف می کنیم و چه آن زمانی که اشک ملوانان آمریکایی را درمی آوریم. همان سیستمی که قرار بود با یک بمب آمریکا از کار بیفتد گلوبالهاوک و آرکیو 170 آمریکا را ساقط کرد و پایگاه بزرگش را در عراق درهم کوبید، مقر تروریستها و جاسوسان را در کردستان عراق و دیرالزور سوریه منهدم کرد، و نقشه «صهیونیسم مسیحی» با هزینه 7 هزار میلیارد دلاری برای تسخیر منطقه را نقش بر آب کرد.
🔸این قاطعیت انقلابی، درس آموزی از مکتب مولای خطشکنی است که پس از منکوب کردن فتنه نیابتی خوارج فرمود:«فقُمتُ بِالاَمرِ حینَ فَشِلوا و تَطلّعتُ حینَ تَقَبُّعوا... به اقامه امرالهی برخاستم، زمانی که دیگران فشل شدند. هنگامی که مردم از ترس پنهان می شدند، من خود را آشکار کردم. و زمانی که دیگران به لکنت افتاده بودند، سخن گفتم. و هنگامی که از حرکت بازمانده بودند، به نور الهی حرکت کردم... مانند کوهی که طوفانها، او را به حرکت در نیاورد».(خطبه 37 نهجالبلاغه).
#علی_ریاحی_پور
@marghoomat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺اینم بخش کوتاهی از افاضات تاریخی اميرکبير دیپلماسی ایران که مورد اشاره رهبر انقلاب قرار گرفت!
@marghoomat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 بخش هایی جذاب و ماندگار از جلسه سخنرانی 20 آذر 1385 احمدی نژاد در دانشگاه امیرکبیر. رفتار امروز برخی لمپن های سیاسی در دانشگاه خواجه نصیر را می توان ادامه همان جریانی دانست که نه خاتمی را در سال 83 تحمل کرد و نه احمدی نژاد را در سال 85 و نه امروز بهادری جرمی را.
@marghoomat
مرقومات/علی ریاحی پور
🔺 بخش هایی جذاب و ماندگار از جلسه سخنرانی 20 آذر 1385 احمدی نژاد در دانشگاه امیرکبیر. رفتار امروز بر
🔴 بیانیه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در پی هتک حرمت رئیسجمهور وقت "محمود احمدینژاد" و حواشی پیش آمده در مراسم ۲۰ آذر ۱۳۸۵ دانشگاه صنعتی امیرکبیر
🔸 مسلماً دانشگاه جایگاه گفتوگو و تضارب آرا و سنگری برای مخالفت و نقد است. اما در سالهای اخیر و علیالخصوص با بهرهکشی تجاوزگرانه جریانات سیاسی خارج از دانشگاه (و حتی خارج از کشور) از برخی جریانات دانشجویی، فضای گفتوگو و نقد جای خود را به فضای هتاکی و هوچیگری داده است. اتفاقی که در جلسه ۲۰ آذر رخ داد، اگر چه برای هر ذهن منصف و بیغرضی تاسف آور بود، اما در نوع خود مسبوق به سوابقی بود. آشوبگران هتاک چنین معاملهای را در ۱۶ آذر ۸۳ با با رئیسجمهور سابق نیز کردند و (البته بر خلاف ۲۰ آذر ۸۵) موفق به عصبانی کردن محمد خاتمی نیز شدند.
🔸 به راستی این چگونه وضعیت خفقانی است که در آن اقلیتی ۲۰ درصدی بیپروا در برابر رئیسجمهور میایستند و از هیچ اهانتی به او دریغ نمیکنند؟ این چگونه فضای خفقانی است که در آن تریبون رسمی در اختیار منتقدان نظام و دولت قرار میگیرد؟ وضعیت اینان بی شباهت به ماهی که در دریا زندگی میکند و متوجه وجود آب نمیشود، نیست؟! آیا صدور حکم تعلیق یا محرومیت از تحصیل برای دانشجویان خوشنشین که رکوردهای درخشانی چون پاس کردن ۲۲ واحد در ۸ ترم را از خود بهجا گذاشتهاند نشانه بسته شدن فضای دانشگاههاست؟! آری، اگر فعالیت سیاسی دانشجویی به معنای حمله به جلسه امتحان، به تعطیلی کشاندن کلاسها و اهانت به اساتید و مسئولان دانشگاه است، اخلاق دانشگاهی منحل کردن و تعطیل کردن چنین فعالیتهایی را موجه میسازد.
🔸 به راستی چه ننگی از این بالاتر که برخی سران سابق جریان موسوم به تحکیم، علناً همپیمان دشمنترین دشمنان این مملکت و ملت شدهاند و سر از جلسات سنا و لابیهای صهیونیستی آمریکا در آوردهاند؟! چگونه میتوان پذیرفت که یک حرکت دانشجویی اصیل از شبکه تلویزیونی VOA خط بگیرد؟
در طول سالهای اخیر بارها بابت فراموش شدن شعار و دغدغه عدالت از منظومه فکری برخی جریانات دانشجویی هشدار داده بودیم. اما اینک خطر فراموشی شعار و دغدغه استقلال بیش از همه احساس میشود.
🔸 دکتر محمود احمدینژاد در انتهای سخنرانی ۲۰ آذر و در مصاحبه پس از آن به صراحت گفت که شکایتی از توهینکنندگان به خود ندارد و راضی به برخوردهای انضباطی با آنان نیست. از او جز این انتظار نمیرود. به هرحال تفاوت احمدینژاد با آنان که تلاش دوسه نفر برای طرح سوال در یک جلسه عمومی را با بگیر و ببند و احکام حبس و نفی بلد از یک سو و به راه انداختن هیاهو و فریاد "وا اسلاما" و "وانقلابا" از سوی دیگر، پاسخ میدهند، در همین مسائل است.
🔸 در حال حاضر پروژه به حاشیه راندن طیف مدرنیست هتاک بیگانهگرا باید در دستور کار دانشگاه قرار بگیرد. این پروژه بیش از آن که به برخوردهای قضایی و انضباطی نیازمند باشد، نیازمند ایجاد عزم مشترک در همه دانشگاهیان و جریانات اصیل و صحیحالنسب دانشجویی (با دیدگاهها و گرایشات گوناگون) در این باره است. آن که باید از دانشگاه برود، آشوبگران هتاک و وابسته به بیگانهاند.
پ.ن: اگر عنوان و تاریخ این بیانیه مهم تاریخی را حذف کنیم، انگار برای همین روزها نوشته شده است. روزگاری که در دانشگاه تهران تن به گفت و گو نمی دهند، در دانشگاه شریف رکیک ترین فحش ها را حواله داده و مدنیت خود را با شکستن شیشه های سلف نشان می دهند و در دانشگاه خواجه نصیر «سخنگو برو گم شو» را نشخوار می کنند.
@marghoomat
🔴 سربازان لمپنیسم در دانشگاه
یک.
🔸با مروری بر عملکرد، تاریخچه و شخصیت های مطرح جریانات مختلف غیر انقلابی درون دانشگاه، خصوصا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی؛ با قاطعیت می توان گفت لمپن ترین، شومن ترین، رادیکال ترین و البته آنارشیست ترین نسل این جریانات، نسل فعلی آنان است. آنچه این روزها در دانشگاه های صنعتی شریف، تهران، بهشتی، خواجه نصیر و علامه طباطبایی و... می بینیم گواه بر این مدعاست.
🔸افراطی ترین و سکولارترین جریانات دانشجویی، خصوصا در دهه هفتاد و هشتاد، هرچه بودند حداقل دارای یک ایدئولوژی، خاستگاه و عزیمت گاه اندیشه ای و فکری، عقبه ی سیاسی و تشکیلاتی مشخص، آرمان ها و اهداف مقرر و متعین و برخوردار از دال های مرکزی گفتمانی بودند و خلاصه چیزی برای عَرضه داشتند و اتفاقا اهل مباحثه و مناظره و جدال های سنگین سیاسی و اندیشه ای بودند. اما اینان علاوه بر اینکه حرف، گفتمان و اهداف مشخصی ندارند، حتی حاضر نیستند برای همان مطالبات اقلی، مبهم و مبتذل خود به گفت و گو تن بدهند و اتقان باور های خود را به محک بگذارند. دهه هفتاد، هشتاد و حتی تا اوایل و اواسط دهه نود، مجامع مختلف دانشجویی شاهد دهها مناظره و گفت و گوی سیاسی میان دانشجویان(حداقل خود نگارنده چندباری یکی از طرفین مناظره بوده ام) بوده اند، اما این جماعت نه تنها گفت و گو نمی کنند بلکه آن را اساسا به رسمیت نمی شناسند.
🔸صد رحمت به اسلاف شان. لااقل شبیه آنان باشید. آدم می دانست با چه کسی و چگونه اندیشه ای طرف است. شاید آینده شما ام شبیه امروز آنان باشد، اما حداقل امروزتان را شبیه دیروزشان کنید. وضعیت اینان به نقطه ای رسیده است که آرزو میکنم ای کاش شبیه علی افشاری، اکبر عطری، سعید رضوی فقیه، عبدالله مومنی و سراج الدین میردامادی بودند. این اسامی با وجود همه خیانت هایشان(خصوصا علی افشاری) لااقل آورده ای برای عرضه داشتند اما شما چی؟ آورده شما رکیک ترین، وقیحانه ترین، مستهجن ترین و ناموسی ترین فحاشی های کلامی در مقدس ترین مکانها، یعنی دانشگاه است! آورده شما همان علامت دستی است که خود بیش از همه لایق معنای آن هستید و نه شخص دیگری.
🔸در اضمحلال گفتمانی این نسل همین بس که اگر دیروز بزرگترهایشان خط فکری و سیاسی خود را از حجاریان، سروش، کدیور، عبدی، تاجزاده و آغاجری و... می گرفتند، اینان اما خط دهنده سیاسی شان امثال مصی علی نژاد، علی کریمی و... است. واقعا نمیدانم چه اسامی ای را ذکر کنم؟ آیا اصلا رهبر فکری و سیاسی دارند؟ حیف کلمه رهبر سیاسی نیست که خرج اسامی در ذهنم بکنم؟ حیف است... همان دو اسمی ام که بُرده ام زیادی شان است.
🔸لمپن ها اندیشه و گفتمان مشخص ندارند. لمپن ها شبیه شومن ها دست به هر کاری می زنند تا دیده شوند. لمپنیسم همانطور که به شومنیسم ختم می شود به آنارشیسم هم منتهی می شود که شاید به تعبیری بتوان گفت ریشه همه آنان را باید در رادیکالیسم جست و جو کرد. اینان واجد تمام ایسم هایی که ذکر کردم هستند. شعبان بی مخ های دانشجویی که نسخه بروز شده ی شعبان جعفری های کودتای 28 مرداد هستند. آنارشیست گرایی در عُمق وجودشان رخنه کرده و هیچ نظم، قانون و حدودی را بر نمی تابند. چنان غرق در لمپنیسم شده اند که باور کنید نمی توانند یک صفحه متن تقریر شده از خواسته های مشخص و عقلانی شان را انشا کنند. جماعتی که آمال و انتهای خواسته اش سلف مشترک است و احتمالا روزی دیگر سرویس بهداشتی مشترک! این منادیان مدنیت حاضرند حتی برای رسیدن به آن خواسته های حیوانی شان خون هم دانشگاهی خود را بریزند و قهقه ی مستانه سر دهند. چه انتظارات زیادی؟ آیا اینان اساسا می توانند بيانديشند که حال بخواهند صورت بندی دقیقی از اندیشه هایشان را به ما تحویل دهند؟!
@marghoomat
🔴 سربازان لمپنیسم در دانشگاه
دو.
🔸جماعتی که روزی شعار می دادند آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه، امروز می خواهند با های و هوی بسط معنا و اندیشه کنند! آری بهتر است بگویید آزادی اندیشه با قر و فر و تحوش نمیشه! یاللعحب! کسانی که توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد را سر می دادند و خواستار امکان آزادی بیان بودند، امروز می خواهند با مشت و لگد هایشان از یکسو و با «سخنگو برو گم شو شان» تدریس و تمرین آزادی کنند! کسانی که غریو وا خشونت گرایی و وا چماق داران شان گوش فلک را کَر می کرد، امروز چنان رفتار متوحشانه ای از خود بروز می دهند که آدمی نمی داند چه اسمی روی آن بگذارد تا حق مطلب ادا شود! جامعه مدنی، نافرمانی مدنی و توسعه سیاسی تان را باور کنیم یا شعبان بی مخی و وحشی گری های متمدنانه تان! سربازان لمپنیسم در دانشگاه هیچ قله ای را فتح نخواهند کرد، مگر قله های خشونت، توحش، آنارشیست و نفرت.
🔸بی آرمانی، اساسی ترین مشکل این نسل است. فقر معنا، فقر ایدئولوژی، فقر آرمان. جریانی که خودش نمی داند چه می خواهد، فقط می گوید این را نمی خواهم. در همان نخواستن هایشان ام دلالت و اتقانی نمی بینی. نمی دانی مشکلش با گشت ارشاد و برخورد های نیروی انتظامی و امنیتی است یا چادر و اصل پوشش اجباری و نه حتی حجاب شرعی اجباری، نمی دانی مشکلش با حاکمیت دین و اسلام سیاسی است یا شخص رهبر انقلاب و سید ابراهیم رئیسی؟ نمی دانی با قانونگرایی در تضاد است یا با مجریان قانون؟ نمی دانی با انقلاب اسلامی مشکل دارند یا جمهوری اسلامی؟ نمی دانی کومله و جیش الظلم و موسوی و کروبی را می پسندند یا سلطنت طلبان و ال جی بی تی ها را؟ نمی دانی مریم رجوی را به مادری قبول می کنند یا ملکه را؟ و دهها سوال و ابهامی که نه می شود با آنان به گفت و گو نشست و پاسخی گرفت و نه خودشان جوابی مشخص و دقیق برای آن عَرضه می کنند. و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
#علی_ریاحی_پور
@marghoomat
1_1719273840.mp3
4.09M
🔺ما وارث انبیا هستیم و غایات الهی آفرینش انسان در وجود ماست که معنا می یابد...
#سید_مرتضی
@marghoomat
🔺برای گفتن این حرف تا قبل از حادثه عصر امروز تردید داشتم اما الان با یقین میگم 👇
🔸 حداقل از امروز به بعد حرف زدن از آزادی زندانیان دانشجو و غیردانشجو(خصوصا با استدلال مسخره دانشجو بودن مجرمین)، اگه بهم فحش بدی بازم برات جون میدم، گفت و گو کنیم و چاره این مسائل گفت و گو هست و... مسخره کردن خودمون و خیانت به امام و خون بیش از 300 هزار شهیده...
خصوصا شهدای حوادث اخیر...
🔸 مطالبه اصلی که باید محکم سر دست گرفت فقط یک چیز و آن همین بیان امام عزیزمان است. باید قاطعانه و بدون مصلحت سنجی های محافظه کارانه با هرکس و ناکسی که این جریان را تقویت می کند چه دانشجو باشد و چه غیردانشجو برخورد عبرت آمیزی صورت بگیره.
🔴 «رحم بر محاربین سادهاندیشی است»،قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید،آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند.تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی«نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد».والسلام. "
روح الله الموسوی الخمینی.
#علی_ریاحی_پور
@marghoomat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺بخش هایی از کلیپ خاطره انگیز و قدیمیه «بسیجی خسته نباشی، دشمنت حاجت روا شد». فکر می کنم این مراسم مربوط به سال 79 باشه. حال و هوای حزب اللهی ها رو در اواخر دهه هفتاد خوب نشون میده. کلیپ طولانی تره، بخش های جذابش مثل سخنرانی تاریخی رهبر انقلاب در سال 78 رو گذاشتم که ببینید.
#نوستالژی
#حاج_عبدالرضا_هلالی
@marghoomat
هدایت شده از مرقومات/علی ریاحی پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
سوی حسین رفتند با چهره خونی
زیبا بود این سان معراج انسانی
🔹بعد از هر شهادتی، همیشه این چند بیت و این نوای ماندگار میاد تو ذهنم..
#حاج_عبدالرضا_هلالی
#نوستالژی
@marghoomat
هدایت شده از هفته نامه ۹ دی
💠 ۴۹۷ امین شماره هفته نامه ۹دی منتشر شد
👈شنبه روی دكههای مطبوعات
🔻دبیرخانه ناکارآمد سه شورای عالی
🔹 آیا وقت تغییر دبیران باقیمانده از دولت روحانی در شوراهای عالی امنیت ملی، انقلاب فرهنگی و فضای مجازی نرسیده است؟
🔻 هنر برای ایران
🔹 حضور موثر هنرمندان انقلابی در صحنه جنگ روایتها
🔸 سخنرانان انتخابات؛ ساکتان اغتشاشات
🔸 سخنی با بچههای انقلاب
♨️ فروش نسخه pdf هفته نامه ۹ دی ♨️
با توجه به درخواست مکرر برخی علاقمندان داخلی و بویژه عزیزان خارج از کشور، از سال ۹۸ فروش نسخه دیجیتال ۹دی آغاز شد. برای خرید نسخه PDF روی لینک زیر بزنید:
jaaar.com/kiosk/archives/9day
هفته نامه ۹ دی 👇
@noheday
مدیر مسئول 👇
@rasaee
...
هدایت شده از هفته نامه ۹ دی
💠 ٤٩٨ امین شماره هفته نامه ۹دی منتشر شد
👈شنبه روی دكههای مطبوعات
🔻داعشجو در لباس دانشجو
🔹 فحاشی برخی دانشجوها در دانشگاه علیه حافظان امنیت، بسترساز جولان داعشیها در خیابان علیه مردم
🔻 به وقت شام!
🔹 فاز جدید پروژه سوریهسازی ایران با عملیات تروریستی در حرم شاهچراغ در شامگاه چهارشنبه گذشته
🔸 فحش میدهم پس هستم!
🔸 بچه حزباللهی شاهنامه
♨️ فروش نسخه pdf هفته نامه ۹ دی ♨️
با توجه به درخواست مکرر برخی علاقمندان داخلی و بویژه عزیزان خارج از کشور، از سال ۹۸ فروش نسخه دیجیتال ۹دی آغاز شد. برای خرید نسخه PDF روی لینک زیر بزنید:
jaaar.com/kiosk/archives/9day
هفته نامه ۹ دی 👇
@noheday
مدیر مسئول 👇
@rasaee
...
🔴 اصلاح طلبان یا داعش طلبان
یک.
🔸امروز در کشور با افراد، گروه ها و جریاناتی مواجه ایم که شعار اصلاح طلبی، توسعه سیاسی و مبارزه با خشونت را سر می دادند و می دهند اما آنچه از خود به یادگار گذاشتند چیزی نبود و نیست جز حمایت کاسب کارانه و البته خائنانه شان از جنایت کار ترین و وحشی ترین گروه های تروریستی دنیا، یعنی داعشیانی که به جان و مال مردم ایران تاختند و اذنابشان در داخل کشور، با تردید افکنی ها و تخریب سربازان حافظان امنیت این کشور، مسیر را برای جنایت ها و خباثت های این گروه فراهم کردند؛ اصلاح طلبانی که روزی به دفاع از گروهک تروریستی منافقین می پردازند و ندای وامظلوما سر میدهند که چرا اعدام شان کردید و روزی دیگر به شغل شریف ماله کشی داعشیان نائل می آیند و جنایت هایشان را رفو می کنند.
🔸این روزها باز هم پادوهای داخلی داعش، دست به کار شدند و خوش خدمتی و خوش رقصی شان ثابت کردند. وقتی مسلوب الاختیار باشی چاره ای نداری جز آنکه فرامین رسیده از بالا را عملیاتی کنی. مهم آن است که جای شهید و جلاد عوض شود، ارجح آن است که مردم به عمق آنچه در حال وقوع است و خوابی که دشمنان خارجی و اذناب داخلی، برایشان دیده اند، واقف نشوند؛ فلذا لجن پراکنی می کنیم، تخم نفرت، تردید و دروغ را می کاریم، جاده صاف کن ترور های بعدی می شویم و حالا چند نفری ام خونشان بریزد، مگر نشنیدید که آن بزرگشان گفت اصلاحات خون می خواهد، حالا چه فرق می کند، این خون را ما بریزیم یا داعش! ما بریزیم یا جیش الظلم و کومله و دموکرات و باقی هم پیاله هایشان.
🔸اینها آنقدر ذلیل و بیچاره اند که برای نیل به اهداف شان دست به ادعاهای کودکانه و جاهلانه ای می زنند که آدمی نمی داند بخندد یا گریه کند!
بخوانید مشتی نمونه خروار از سعید شریعتی( عضو حزب منحله مشارکت و از فعالان و محکومین فتنه 88) :« اطلاعیه ای که به نام داعش منتشر شده است یک سوتی بزرگ دارد: امروز چهارشنبه در سرزمین های عربی 1 ربیع الثانی و در تقویم ایران 29 ربیع الاول است. اساسا ربیع الاول 29 روزه است، این سوتی ناشی از چیست؟»
به این آدم با این سطح از هوش که هنوز نمی داند در تقویم قمری به علت اهمیت مساله استهلال در برخی کشور ها تفاوت در 29 یا 30 روزه بودن ماه وجود دارد چه باید گفت؟ حالا اگر صدها بار هم عکس صفحه اول بسیاری از روزنامه های کشور های عربی مثل الدستور الاردنیه، الیوم الامارات و البلاد و الغد را نشانش بدهی که در صدر روزنامه تاریخ 30 ربیع الاول خورده است مگر می پذیرد؟ آقایان خود را به خواب زده اند، وگرنه خوابیده را که می شود بیدار کرد.
🔸پادوهای داخلی داعش حتی حاضر نیستند در اعلان محکومیت هایشان هم اسمی از داعش و شهادت کشته شدگان ببرند، چه سید اصلاحات و چه آذر منصوری! اینان همچون اربابان رسانه ای شان یعنی بی بی سی و ایران اینترنشنال، حتی حاضر نیستند از لفظ « گروه تروریستی داعش» استفاده کنند و شهیدان این حادثه شنیع را جان باخته خطاب می کنند و هم ردیف کسانی قرار می دهند که در زاهدان، مسلح به سلاح های سرد و گرم به کلانتری حمله می کنند و کشته می شوند. آذر منصوری( عضو حزب منحله مشارکت و از فعالان و محکومین فتنه 88) :« خشونت و ترور در همه وجوه آن محکوم است. هر وجدان بیدار و آگاهی باید فاجعه ترویستی حرم شاه چراغ و جان باختن جمعی از شهروندان بی گناه کشور را محکوم کند. علی القاعده تا روشن نشدن ابعاد این جنایت، نمی توان در مورد انگیزه، دلایل، عامل یا عاملان این ترور قضاوتی کرد.»
می بینید! خود داعش در یک بیانیه رسمی و بار دیگر در ارگان مطبوعاتی خود یعنی هفته نامه «النبا» این جنایت را به عهده گرفته است اما این خانم هنوز تردید دارد و ابعاد ماجرا برایش روشن نیست! ایشان همان کسی است که در روزهای ابهام، در روزهایی که همه منتظر نظر پزشکی قانونی بودند و هیچ چیز برای هیچ کس قطعی نشده بود، حکم به قتل مهسا امینی داد اما حال، حتی زمانی که فیلم بیعت قاتل داعشی با خلیفه داعش منتشر می شود هم هنوز ابهام و تردید دارد!
🔸صاحب ایده گفت و گوی تمدن ها ام انگار تردید دارد! پیام تسلیت سید محمد خاتمی را بخوانید، نه اسمی از داعش و نه نامی از شهادت. « حادثهٔ تروریستی شیراز که به جانباختن عده ای از هموطنان عزیز و آسیبدیدن عده ای بیشتر منجر شد، نشان داد که خشونت تا چه حد میتواند بیرحم و مصیبتبار باشد. ضمن محکوم کردن این حرکت پلید و دردآفرین، برای جانباختگان عزیز رحمت واسعه الهی و برای آسیبدیدگان، بهبودی از خداوند منان طلب می کنم.
آنچه در جامعهٔ ما جاریست و میتوان ریشه های آن را از دیرباز جستجو کرد و رو به سوی آزادی و زندگی دارد، درخور توجه است؛ ولی با کمال تأسف بروز خشونت -از هر طرف که باشد- دلها را آزرده میکند.»
@marghoomat
🔴 اصلاح طلبان یا داعش طلبان
دو.
🔸این پیام ها و این خط سیاسی تکمیل کننده کاری است که دو خبرنگار روزنامه هم میهن و شرق انجام دادند؛ نیلوفر حامدی و الهه محمدی. اینا همگی سر در یک آخور دارند؛ هدف یکی است و جز این نیست، نابودی ایران.
🔸این خط سیاسی که توسط بزرگان اصلاحات کلید خورد، در صحنه دانشگاه ام توسط داعشجو نماهای وطنی پژواک شد. خطی که هدفی ندارد جز تطهیر نطفه ناپاکی به نام داعش و لجن نشان دادن شجره طیبه ای به نام جمهوری اسلامی؛ یعنی عامل نابودی داعش.
به شعارهایشان دقت کنید(به برخی شعار های رکیک و هتاکانه این جماعت اشاره نمیکنم) : «شاهچراغ رکس دیگس، اینم یه نیرنگ دیگس»، «سپاهی و ولایت، عامل هر جنایت»، «بسیجی سپاهی، داعش ما شمایی»، «این نقشه ها تکراریه، داعش خود سپاهی». پادویی داعش در داخل مگر شاخ و دُم دارد؟ اینکه در داخل کشور، عامل نابودی حاکمیت داعش در عراق و سوریه یعنی سپاه و بسیج را اینگونه هتک حرمت کنی، جز از عوامل داعش از کسی دیگر بر می آید؟ جز از کسانی که دل در گرو داعش و داعشی گری دارند اساسا کسی به خود جرأت این را می دهد که جنایات داعش را که صدها نفر کودک، پیر، جوان، زن و مرد را در این سرزمین به خاک و خون کشیده است روتوش کند؟ مگر بار اول این جرثومه فساد است؟ این جماعت انگار حادثه خونین رژه نیروهای مسلح در اهواز و حمله به مجلس و حرم امام را یادشان رفته! این خط گفتمانی، یعنی حمایت از داعش و داعشی گری توسط اصلاح طلبان در سالیان گذشته بارها تکرار و مطرح شده است.
🔸این اشباح الرجال حتی حاضرند با داعش، دو لبه یک قیچی را تشکیل دهند تا جمهوری اسلامی روی آرامش نبیند. بسیاری از اینان کینه های بدر و خیبری دارند. چه آن میرشان که قلم مزدورانه خویش را به هتک حرمت شهید همدانی چرخاند: ««سزای آن سردار بیافتخاری که به این جنایت اعتراف و مباهات کرد چه بود، جز آنکه جانش در غربت به قربانی مستبدی دیگر تلف شود، در حالی که نه آسمان بر او گریست و نه زمین، و نه او کمترین نَمی از سابقه پیشین با خود به پیشگاه خداوند برد؛ عبرتی برای بازماندگان تا در یابند که خودکامه در ازای طعمهای که پیشپایشان میاندازد همه چیز آنان را مطالبه میکند.»
و چه آن مفسد اقتصادی کارگزارانی که غیرت دینی مدافعان امنیت این کشور را به تمسخر گرفت و گفت: «غیرت دینی آیا این است که به اسم دفاع از حرم و اینها، این همه دستگاه بی حساب و کتاب (بوجود بیاید). ما هم دلمان میخواهد در سوریه و لبنان و یمن و همه اینجاها صلح برقررا شود، دفاع از مظلوم شود و شیعیان تقویت شوند، اما آیا این کار با پول دادن و اسلحه خریدن و زدن وکشتن انجام میشود؟ مگر ما این جوانهای عزیز را از آب درآوردیم که بگذاریم شهید شوند. ما دلمان میسوزد جوانهایمان شهید شوند و مردم کشته شوند.»
🔸این بازی تکراری است، در ماجرای شهادت شهید محسن حججی و شهادت بسیاری از هموطنان خوزستانی در رژه نیروهای مسلح، همین خط تطهیر داعش را سر دست گرفتند.
در آن ایام مصطفی تاجزاده در توئیتی محیرالعقول مقصر جنایت پیش آمده توسط داعش را مدافعان حرم خواند و گفت: «وقتی حفظ اسد مهم تر از پاسداری از خوزستان شد، دیدن چنین وضع ناگواری نیز دور از انتظار نبود.»
بعد از شهادت شهید حججی روزنامه هم میهن در گزارشی عجیب و بی شرمانه تحت عنوان « پشت صحنه یک شهادت؛ عواملی که سبب شد تا محسن حججی شهید شود» حمله موشکی مقتدرانه سپاه به مقر داعش در دیرالزور را هم ردیف با حمله آمریکا به غیرنظامیان در سوریه، اقدامی تنش دانست و آن را عامل شهادت شهید محسن حججی معرفی می کند. در ادامه همین روند شاهد مصاحبه یدالله سلامی(نماینده اسبق مجلس و از فعالین و محکومین فتنه 88) هم هستیم که گفته بود اگر ایران وارد مبارزه با داعش نمی شد، اصلا آنها وارد شهرهای ایران نمی شدند!
🔸از این دست مواضع در میان اصلاح طلبان به وفور می توان یافت و ذکر کرد اما بیش از این مصادیق ذکر شده، نکته مهم تر آن است که به راستی اصلاح طلبان چرا و چگونه به این درجه از فضاحت سیاسی رسیده اند، که برای زنده ماندن و یا احیای خودشان، دستاویزی بهتر از حمایت و تطهیر داعش نیافته اند و حاضرند چشمان خود را بر خون های ریخته شده ملت ایران ببندند و نظاره گر آرتینی باشند که باید کم کم به زندگی بدون پدر، مادر و برادر خود عادت کند.
#علی_ریاحی_پور
@marghoomat
مرقومات/علی ریاحی پور
🔺برای گفتن این حرف تا قبل از حادثه عصر امروز تردید داشتم اما الان با یقین میگم 👇 🔸 حداقل از امروز ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خمینیسم با کسی مماشات ندارد!
🔸 #آزادی به آن معنا که اینها بخواهند، #خرابکاری بکنند این آزادی داده نخواهد شد. #اسلام اجازه نمیدهد که ما آزاد بگذاریم که هر کس هر غلطی بخواهد بکند؛ هر کاری میخواهد بکند که بکشد به خاک و خون.
🔹 حالا چند ماه است که نصیحت شده است، توصیه شده است، التماس شده است؛ اینها اهل این نیستند که با نصیحت دست از کار خودشان بردارند.
🔸 حالا هم اعتراض کردهاند که خود شماها دارید این کارها را میکنید. نظیر آنها که در پریروز و در چند روز پیش از این خرابکاری کردند، بعد گفتند که خود مردم این کارها را کردند! خودشان ایجاد #غائله میکنند، بعد گردن اینها میگذارند.
🔹 میگویند خود شما، خود پاسدارها، مردم را کشتند. در صورتی که سر پاسدارها را بریدند! سر مردم را بریدند.
🔸 با اینها نمیشود با آشتی و با مصالحه رفتار کرد، با اینها باید با #شدت رفتار کرد، و با شدت رفتار میکنیم انشاالله.
پ.ن: #امام_خمینی (ره)؛ ۲۷ مرداد ۱۳۵۸، در واکنش به حمله گروهکهای تجزیهطلب به پاوه.
@marghoomat
⭕ شاگردان عملیات مهندسی در تهران!
یک.
🔸این روزها در کشور شاهد انواع و اقسام جنایت ها، وحشی گری ها و درنده خویی هایی بودیم که شاید نسل جدید، نمونه های آن را صرفا در جنایات داعشی ها دیده بود، اما تاریخ انقلاب صحنه هایی را از جنایات سازمان منافقین به خود دیده است که شاید اتفاقات این روزها در مقابل آن چیزی نباشد. بانیان و عاملان درندگی و توحش در این ایام، فرزندان خلف مریم و مسعود رجوی اند. اینان بازماندگان میلیشیای خائن مدعی حمایت از خلق اند. اگر امروز امثال طلبه شهید مظلوم آرمان علی وردی را شکنجه و شهید می کنند، دیروز محسن میرجلیلی، طالب طاهری و شاهرخ طهماسبی را مثله مثله کردند و اسمش را گذاشتند عملیات مهندسی. اما ماجرا چه بود؟ در این یادداشت تفصیلی به روایت دردناک آنچه بر محسن میرجلیلی و طالب طاهری گذشت، می پردازیم.
🔸مرداد 1361 بود، حوالی یکی از خانههای تیمی مرکزیت منافقین. دو پاسدار کمیته انقلاب اسلامی به اسامی طالب طاهری (16 ساله) و محسن میرجلیلی (25 ساله)، در حال گشتزنی در خیابان کارون تهران و در نزدیکی خانه تیمی مرکزیت منافقین توسط یک تیم ویژه نظامی این گروهک تروریستی شامل طاهر (جواد محمدی از اعضای تیم ویژه عملیات مهندسی)، رضا هاشملو و نبی ضیایینژاد، ربوده شدند. آنان با ادعای ماموریت کمیته و با نشان دادن کارت جعلی، به سرعت طاهری و میرجلیلی را خلع سلاح کرده، دستانشان را بسته و به زور داخل ماشین پیکانی نموده و به خانه امن خود در خیابان بهار بردند.
🔸طالب طاهری و محسن میرجلیلی با ورود به خانه تیمی منافقین، با دیدن عکسهای موسی خیابانی بر دیوارها متوجه شدند که در بند گروهک تروریستی مجاهدین خلق هستند. طالب به اتاقی برده شد که با نایلونهای ضخیم پوشانده شده بود تا صدا از داخلش بیرون نیاید و محسن را داخل یک حمام حبس کردند. بلافاصله و بدون مقدمه با کابل به جان آنها افتادند. میرجلیلی و طاهری ابتدا مقاومت کرده و حتی نام خود را بیان ننمودند اما وقتی شدت شکنجه افزایش یافت و با هویه برقی بخشی از بدن آنها را سوزاندند، اسامی خود را گفتند.
🔸روز بعد مجددا به سراغ پاسداران اسیر رفتند. پاهای طالب و محسن متورم و کبود شده و بر اثر برخورد هویه برقی، روی دستهایشان لکههای سرخی نقش بسته بود. شب قبل بیخوابی کشیده و حال نامساعدی داشتند، پاهایشان درد میکرد و با پاشنه پا به توالت میرفتند.
🔸مهران اصدقی (فرمانده نظامی منافقین در تهران) بازجویی خود را برای پی بردن به ماموریت پاسداران نامبرده با سؤالاتی آغاز کرد، با این تصور که آنها در حال شناسایی خانه تیمی مرکزیت سازمان بودهاند. او سؤالات را در کاغذ پوستی مینوشت و طالب و محسن پاسخ میدادند. اما با عدم دریافت جوابهای مورد نظر، مهران اصدقی به همراه مصطفی [معدنپیشه] با نام مستعار رحمان و شهرام [روشنتبار] و محمدرضا (اعضای تیم ویژه عملیات مهندسی) کار شکنجه را شروع کردند.
🔸ابتدا طاهری و میرجلیلی را روی صندلی بستند، سپس صندلی را خوابانده و اصدقی با کابل شروع به زدن کرد. پاسداران مرتب مطالب مورد اتهام را تکذیب میکردند و هنگامی که از فشار ضربات خیلی درد میکشیدند، اللهاکبر میگفتند. در اثر ضربههای کابل، تاولهایی که روی پاهایشان بهوجود آمده بود، ترکخورده و خون جاری شد. به همین جهت پاهایشان را باندپیچی کردند تا بتوانند مجدداً آنها را بزنند. تا ظهر شکنجهها به همین صورت ادامه یافت.
🔸حوالی ظهر، طاهر و مسعود قربانی (از فرماندهان تیمهای ویژه منافقین) با حالتی خندان اطلاع دادند بالاخره برای سازمان معلوم شد که خانههای تیمی مرکزیت در تور نبوده و به همین خاطر از همه قدردانی کردند. اما در ادامه گفتند علیرغم این موضوع و رفع اتهام، ولی نباید از آنان که پاسدار هستند بگذریم. سازمان گفته هر کاری خواستید میتوانید با آنها انجام دهید؛ اگر توانستید اطلاعات بگیرید و اگر نتوانستید انتقام.
🔸اعضای تیم شکنجه منافقین دریافته بودند که واقعا اطلاعات دیگری باقی نمانده تا بتوانند از دو پاسدار زندانی بیرون بکشند، بنابراین عملیات انتقام را شروع کردند. جواد [محمدی] بعد از چند سیلی محکم به گوش طالب طاهری، هویه برقی را به بدن طالب چسباند. طالب میخواست فریاد بزند ولی طاهر به او تحکم کرد که اگر صدایت در بیاید بیشتر میسوزانمت. مسعود قربانی نیز اتو را به کمر طالب چسباند که باعث شد او بیهوش شود.
🔸همزمان با شکنجه دو پاسدار فوق، در همان ساختمان، دو فرد دیگر نیز تحت شکنجه قرار داشتند. یک کفاش به نام عباس عفت پیشه و همچنین خسرو ریاحی معلمی که اتفاقی و بهطور اشتباه دستگیر شده بود و به دلیل بدن ورزیدهای که داشت، در حین شکنجه با منافقین درگیر شد و منافقین ناگزیر با شلیک گلوله او را به شهادت رساندند.
@marghoomat
⭕ شاگردان عملیات مهندسی در تهران!
دو.
🔸با توجه به صدای تیر شلیک شده، منافقین از ترس اینکه ساختمان ممکن است مورد شناسایی مردم واقع شده و امنیتشان به خطر بیفتد، تصمیم به تخلیه آن نمودند. بنابراین فرصت کم بود و میبایست عملیات انتقام را به جایی میرساندند.
🔸شکنجه وحشیانه پیش از قتل دو پاسدار در دو اتاق جداگانه آغاز شد. مسعود قربانی و مهران اصدقی به سراغ محسن میرجلیلی رفتند و جواد محمدی و مصطفی معدنپیشه به سروقت طالب طاهری آمدند. قبل از هر کاری جواد گفت بگذارید ببینیم این میلههای سربی (که از سوی سازمان برای بازجویی پاسداران در اختیارشان قرار گرفته بود) که گفتهاند بیهوش میکند درست است یا نه. سپس با میله دوبار به پشت گردن طالب زد که بیهوش نشد و گفت یا این میلهها الکی است یا این (طالب طاهری) خیلی پوستکلفت است.
🔸در حمام، محسن میر جلیلی شکنجه میشد. مسعود قربانی خطاب به محسن گفت شنیدهام تو اطلاعات نمیدهی. میدانی ما با دشمنانمان چطور رفتار میکنیم؟ اگر اطلاعات ندهی تو را میپزیم. سپس اتویی را به برق زد و اتو را در حالی که داغ میشد، به کمر محسن نزدیک کرد طوری که او داغی آن را احساس نمود ولی فقط خیره شده بود و هیچ حرفی نمیزد. مسعود قربانی مجدداً سؤال کرد حرف میزنی یا نه؟ بهدنبال این حرف ناگهان اتو را به کمر میرجلیلی چسباند که محسن از شدت درد با حالت عجیبی دهانش را باز کرد، سپس از هوش رفت. بوی سوختگی داخل حمام پیچیده بود.
🔸به موازات شکنجه در حمام، طالب طاهری نیز در اتاق دیگری زیر فشار تهدید و شکنجه بود. طاهر [جواد محمدی] و رحمان [مصطفی معدنپیشه] خیلی وحشیانهتر عمل میکردند. چند بار طالب را تهدید کرده و پرسیدند تا بهحال دیدهای که پوست یک نفر را بکنند؟حتماً ندیدهای. گفتند آیا فکر میکردی یک روز به دست ما بیفتی؟ طاهر سپس به رحمان اشاره کرد چاقو را بیاور تا فقط نشانش دهم که چطوری پوست میکنند. مصطفی چاقو را آورد و به جواد داد. جواد دو بار چاقو را روی بازوی طالب کشید که خون نیامد. بار سوم چاقو را محکم کشید که بازوی طالب را برید.
🔸ناگهان طالب بر اثر درد شدید تکان خورد و خون از بازویش جاری شد. میخواست حرف بزند که جواد گفت خفه شو. دوباره خواست حرفی بزند، جواد گفت خفه شو و با مشت توی دهان طالب کوبید طوری که دندانش شکست و دهانش خونی شد. باز که خواست حرفی بزند جواد گفت الان حالیت میکنم و سپس میله سربی را برداشت و به دهان و فک و چانه و دندانهای او زد که وقتی طالب دهانش را باز کرد دندانهای شکستهاش به همراه خون و آب دهان روی شلوارش ریخت. مصطفی نیز با میله سربی دیگر که در دستش بود به جاهای مختلف بدن طالب میزد و این ضربات آنقدر محکم بود که طالب از ناحیه دندههایش احساس درد شدیدی میکرد.
🔸در حمام، محسن به هوش آمده بود. مسعود قربانی گفت باید با آب داغ حال اینها را جا آورد. سپس آب داغ آوردند و مسعود آب داغ را به آرامی روی پاهای محسن میرجلیلی ریخت تا بیشتر زجر بکشد، طوری که تمام تاولهای پایش ترکید و شکل بسیار وحشتناک و دلخراشی پیدا کرد، از محل باندها خون جاری شده و پوست پاها از بدن جدا میگشت. در همین حین محسن مجددا بیهوش شد و یک بار که به هوش آمد، از شدت درد، پنجههایش را روی شلوارش میکشید، مسعود قربانی آب داغ را روی دستهای محسن ریخت که دستهایش پف کرده و چروک شد.
🔸در اتاق دیگر صحنه دلخراشی به وجود آمده بود. پوست سمت راست سر طالب به همراه موهایش کنده شده بود. جواد محمدی هم در حالی که چاقوی خونی در دست داشت، بالای سر طالب ایستاده بود. وقتی طالب به هوش آمد حرف نمیتوانست بزند؛ فقط در حالی که دهانش را به سختی باز میکرد، نالههایی از او شنیده میشد و جواد با حالت عصبانی از او میپرسید چرا حرف نمیزنی؟ طالب صدای ناله خود را شدیدتر کرد و سرِ خود را به شدت تکان میداد. مصطفی سر او را محکم گرفت و جواد با عصبانیت چاقو را بالای گوش طالب گذاشت و آن را برید و بلافاصله چاقو را روی بینی طالب گذاشت و بینی او را هم برید طوری که خون زیادی از سر و صورت طالب جاری شد و تمام سر و صورتش غرق خون شد و سپس از هوش رفت.
@marghoomat
⭕ شاگردان عملیات مهندسی در تهران!
سه.
🔸در همین حین که طالب بیهوش بود، جواد محمدی چاقو را کنار چشم طالب گذاشت و فشار داد که خون از چشمش بیرون ریخت که وقتی طالب به هوش آمد دیگر با آن چشم جایی را نمیدید. در هنگام انجام این کارها کابل و پارچه در دست مصطفی بود تا هر وقت صدایی بلند میشد با پارچه دهان طالب را میگرفت و با کابل به سینه و پاهای او میزد.
سپس جواد محمدی در حالی که انبردست در دستش بود مشغول کشیدن دندانهای طالب شد که از دهان طالب خون فوران کرد.
🔸مصطفی از آشپزخانه یک گاز پیکنیکی و یک سیخ آورد و به جواد داد. جواد سیخ را دو بار سرخ کرد و به ران طالب زد و بار سوم سیخ را سرخ کرد و روی دکمههای جلو شلوار طالب گذاشت که شلوار طالب سوخت و سپس سیخ داغ به بدن طالب اصابت کرد که یکدفعه طالب دچار شوک شدید شد و... تمام فضای اتاق را بوی سوختگی پارچه و گوشت بدن پر کرده بود... با پایان یافتن شکنجهها، مسعود قربانی و جواد محمدی شکنجهگاه را ترک کردند.
🔸خسرو زندی و محمدجعفر هادیان، پیکرهای پاسداران را در حالی که هنوز زنده بودند، از رحمان تحویل گرفته، شبانه در گودالی که در باغفیض آماده ساخته بودند، دفن کردند. آنها در حین انتقال پیکر پاسداران به گودال، متوجه نفس کشیدن محسن میرجلیلی و طالب طاهری شده و احساس کردند که بدنشان گرم است اما همچنان به جنایت خود ادامه داده و پیکرهای مثله شده میرجلیلی و طاهری را به داخل گودال انداخته و دفن نمودند.
🔸اما برخی از عوامل حاضر در عملیات شکنجه پاسداران مانند خسرو زندی و مهران اصدقی به فاصلهاندکی دستگیر و به جنایات خود اعتراف نموده و به مجازات رسیدند، برخی آنها همچون مصطفی معدن پیشه و جواد محمدی و رضاهاشملو در درگیری با نیروهای انقلاب کشته شدند و برخی دیگر نیز مثل مسعود قربانی و علی زرکش و مهدی کتیرایی و حسین ابریشمچی در جریان عملیات مرصاد یا حمله موشکی به قرارگاه منافقین در عراق به درک واصل شدند.
#علی_ریاحی_پور
@marghoomat
🔺شهیدان طالب طاهری و محسن میرجلیلی..
شادی روح این دو شهید مظلوم صلواتی هدیه کنید.
@marghoomat
⭕ آرمان و شاهرخ، عملیات مهندسی در تهران و اکباتان
یک.
🔹آرمان و شاهرخ نمادی از مظلومیت تام و تمام حزب الله هستند. حزب الله خون می دهد تا زن و بچه و پیر و جوان خون ندهند، حزب الله برایش فرقی ندارد سربازش مثل آرمان 21 ساله باشد یا همانند شاهرخ 28 ساله، او اهل اطاعت است، فداکار است و از مرگ نمی هراسد، حزب الله شهادتش هم چشم ها را بیدار می کند، بر ملا کننده ذات نفاق و التقاط است. باید آنقدر از مظلومیت امثال آرمان علی وردی، شاهرخ طهماسبی، محسن میرجلیلی و طالب طاهری گفت که نسل جدید یادش نرود این ملت مقتدر مظلوم در طول این چهل و چند سال، با چه وحوش و جانیانی دست به گریبان بوده است و با چنگ و دندان این خاک را حفظ کرده است.
و اما روایت آنچه بر شاهرخ طهماسبی گذشت. بخوانید.
🔹با ابلاغ خط شکنجه و کلید خوردن عملیات مهندسی، واحدهای مختلف بخش ویژه گروهک تروریستی مجاهدین خلق درصدد تهیه مقدمات عملیات و شناسایی سوژههای مشکوک برآمدند. از جمله اولین اقدامات، تهیه خانه تیمی مناسب بود. بخش ویژه نظامی از این خانههای تیمی برای انتقال افراد مشکوک به آنجا و کسب اطلاعات برای یافتن علت ضربهها به بدنه سازمان استفاده میکرد.
در اولین قدم یک زوج سازمانی به اسامی محمد قدیری و فریبا اسلامی، خانهای را در خیابان سهروردی اجاره کردند. استفاده از یک زوج، پوشش مناسبی برای اجاره خانه و بعدا تبدیل آن به شکنجهگاه بود.
🔹دو روز از اقامت محمد قدیری و فریبا اسلامی در خانه تیمی خیابان سهروردی نگذشته بود که یک جوان پاسدار 28 ساله را به آنجا آوردند. او شاهرخ طهماسبی یکی از اعضای کمیته انقلاب اسلامی مرکز بود که مدتها توسط بخش ویژه منافقین تحتنظر قرار داشت. منافقین براین باور بودند که شاهرخ طهماسبی یکی از مسئولین شبکه عبدالله پیام (شبکه بیسیم کمیته انقلاب اسلامی برای تعقیب و مراقبت تیمها و خانههای تیمی منافقین) است. منافقین تصور میکردند که این شبکه و اعضای آن، عوامل اصلی ضربات شش ماه گذشته به کادر مرکزی سازمان بوده و با نابودی آنها، شبکه فوق را از بین برده و سازمان را از زیر ضربات مرگبار بیرون میآورند.
🔹بنا به گفته معاون عملیاتی وقت واحد اطلاعات سپاه پاسداران، تنها فرد ربوده شده در عملیات مهندسی که ارتباط کمی با شبکه عبدالله پیام داشت، شاهرخ طهماسبی بود. وی در واقع اپراتور بیسیمهای شبکه فوق بود و با معاون واحد اطلاعات سپاه در ارتباط بود. عزت شاهی از مبارزان سرسخت دوران طاغوت که در مقطعی مسئول بازپرسی کمیته مرکزی بود، در گفتوگویی درباره شاهرخ طهماسبی گفته است:
«... شهید طهماسبی توی اتاق بیسیم بود و معمولا گزارشها را رد و بدل میکرد و با بچههای بیسیم صحبت میکرد. بچه خوبی هم بود اما خیلی هم توی این مسائل عملیاتی فعال نبود... آن موقع مسائل عملیاتی خیلی رعایت نمیشد. شناسایی طهماسبی از طریق بیسیم بود. از طریق (صحبتهای پشت) بیسیم، طهماسبی (از نظر منافقین) یک غولی شده بود، چون همهاش توی بیسیم میگفت من طهماسبیام... ایشان گزارشدهنده بیسیم بود و روی گزارشش خیلی حساب میکردند، روی این حساب او را شناسایی کردند. بعد از او هم طالب طاهری و میرجلیلی را گرفتند...»
🔹توضیحات یکی از مسئولین وقت بخش التقاط واحد سپاه نیز موید اظهارات عزت شاهی است:
«... آقای شاهرخ طهماسبی را هم به وسیله نفوذیهایشان شناسایی میکنند، چون در کمیته دو نفوذی مهم داشتند که بعدا دستگیر شدند. یکی در اتاق بیسیم بود که او اطلاعات را به سازمان داده بود. اپراتور اصلی شبکه بیسیم عبدالله پیام، صدای شهید شاهرخ طهماسبی بود. موقعی که روی شبکه بیسیم میآمد و واحدها را صدا میزد تنها صدای رسا مال او بود. گفته بودند این در اتاق اطلاعات عملیات است و همه چیز را میداند. بنابراین او را دزدیدند که از او اطلاعات دربیاورند...»
🔹ماموریت شناسایی و ربایش شاهرخ طهماسبی به تیم ویژهای از منافقین واگذار شد که اعضای آن عبارت بودند از رضا میرمحمدی (فرهنگ)، حسین اسلامی (برادر فریبا اسلامی با نام مستعار مجتبی)، جمال محمدی پیشهور (کمال) و علی عباسی دولتآبادی (هادی).
شاهرخ طهماسبی توسط تیم فوق در مرداد 1361 از خانهاش ربوده و به خانه تیمی خیابان سهروردی کوچهباغ منتقل شد.
حدود ساعت 12 به محمد قدیری و فریبا اسلامی گفته شد که به اتاق دیگری بروند چون گویا قرار است مقداری بمب به آن خانه بیاورند و نمیخواهند آنها شاهد باشند.
@marghoomat
⭕ آرمان و شاهرخ، عملیات مهندسی در تهران و اکباتان
دو.
🔹اما وقتی فرهنگ و کمال، شاهرخ طهماسبی را با دست و چشم بسته آوردند، توسط صاحب خانه دیده شد ولی برای توجیه به وی گفتند که برادر همسر قدیری است و تصادف کرده که او را به منظور کمک به آن خانه آوردهاند.
اما صاحب خانه که از انتقال فردی با دست و پا و چشم بسته به شدت وحشت کرده بوده با کمیته منطقه 7 تماس گرفت و موضوع گزارش داد. به همین دلیل قرار شد خانه تیمی خیابان سهروردی را سریعا تخلیه نمایند. بهرام (ناصر فراهانی) و فرهنگ به قصد سرقت و تهیه ماشین از خانه خارج شدند و قدیری و اسلامی و کمال که مسلح به یوزی و کلت بود به انتهای کوچه رفتند، هادی نیز شاهرخ طهماسبی را در حالی که پتو به رویش انداخته بودند، بیرون آورد و به وسیله اتومبیلی سرقتی، به خانه تیمی دیگری در خیابان شیخ صفی بردند.
🔹بعد از انتقال شاهرخ طهماسبی به خانه تیمی واقع در خیابان شیخ صفی حوالی خیابان خواجه نظامالملک، منافقین طرح شکنجه او را به منظور گرفتن اطلاعات کلید زدند. آنها با تصور این که طهماسبی یکی از مسئولان شبکه اطلاعاتی عبدالله پیام است، درصدد بودند تا اولا علت ضربه خوردن خانههای تیمی را دریابند ثانیا میزان نشت اطلاعات از زندانیان منافقین را بسنجند و ثالثا اطلاعاتی که نظام از منافقین دارد را کاملا در موضوعات و پرونده های گوناگون، متوجه شوند.
🔹شاهرخ طهماسبی را داخل حمام برده و شکنجه را شروع کردند. فریبا اسلامی در اعترافاتش گفته است:
«... گاهی او را به حمام میبردند و گاهی به گنجهای که در هال قرار داشت که این گنجه حدودا یک متر در یک متر بود و فضای تاریکی داشت و محفظه هوایش فقط دریچه بالای در بود. البته به جز درب اصلی و در بعضی مواقع من صدای خوردن شلاق یا کتک خوردن این برادر را میشنیدم که صدایش به صورت آه ضعیفی بود و اکثرا دهانش بسته بود، به جز مواقعی که با او کار داشتند. چون یک شب که من از خواب حدود ساعت 2 بیدار شدم، دیدم که او آب میخواهد و صدایش خیلی ضعیف به گوش میرسید ولی من نرفتم به او بدهم و رفتم و خوابیدم و کاری کردم که شمر در حق بچههای امام حسین علیهالسلام کرد ولی این پایان کار نبود...»
🔹اکبر (محمدجواد بیگی) و بهرام و هادی (علی عباسی دولتآبادی) و فرهنگ به جان شاهرخ طهماسبی افتاده بودند و با انواع و اقسام وسایلی که سازمان در اختیارشان گذارده بود، او را شکنجه میکردند. به او گفته بودند که تو را واحد اطلاعات سپاه پاسداران دستگیر کرده و بگو که در زمانهای مختلف مانند 12 اردیبهشت (روزی که به بخش دیگری از مرکزیت منافقین ضربه زده شد) چه کار میکردهای؟ اما طهماسبی در پاسخ آنها، حرفهای بدون ارتباط و آدرسهای جعلی گفته و تیم ویژه را کاملا فریب داد.
🔹10 روز شکنجه مداوم شاهرخ طهماسبی برای اعضای تیم ویژه عملیات مهندسی منافقین، کوچکترین نتیجهای نداشت، بنابراین در مرحله بعد قتل او در دستورکار قرار گرفت. محمدجواد بیگی خود گفته است:
«... بچهها گفتند که نتیجهای نگرفتند و ناصر میگفت این ده روز ما زندانی او بودهایم و فایدهای نداشت...»
🔹شاهرخ طهماسبی را داخل کارتن بزرگی قرار داده و آن را با طناب بستهبندی کرده و با یک اتومبیل سوبارو به مکانی که قرار بود او را دفن کنند، انتقال دادند. بعد از انتقال شهید طهماسبی، وسایلی که از او در حمام و محل شکنجه باقی مانده بود مانند کفشهایش را آتش زدند تا اثری از وی باقی نماند. وسایل شکنجه از جمله دو عدد پابند و دستبند پلیسی و دو عدد شلاق کابلی که به هم بافته شده و در دو سر گره داشت و همچنین یک میله سربی که داخل یک پوشش چرمی قرار گرفته بود (و برای ضربه زدن به سر مورد استفاده قرار میگرفت) به همراه مقداری سلاح و بمب دستی یا معدوم گردید و یا به خانههای تیمی دیگر منتقل شد.
🔹براساس اعترافات محمدجواد بیگی یا همان اکبر، قرار بود شاهرخ طهماسبی را پس از به شهادت رساندن به محلی در اطراف عباسآباد برده و در همانجا دفن کرده و یا رها سازند. به همین دلیل نیروهای تحقیق و تفحص کمیته انقلاب اسلامی برای یافتن پیکر شهید به محل موردنظر رفتند. اما پس از چند روز تلاش و جستوجو در تپههای عباسآباد، سرانجام پیکر شکنجهشدهای کشف شد اما آن پیکر متعلق به شهید طهماسبی نبود.
@marghoomat