🔰 دو #انحراف جدّی در زمان امام حسین (ع)
لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِن الجَهالهِ و حَیرَه الضَلاله ( زیارت اربعین)
🔻دلایل متعدد تاریخی وجود دارد ، که می توان بر اساس آن ، از جهالتی عام و ضلالتی رو به رشد ، در آن مقطع تاریخی ، سخن گفت ، تا اهمیت و حساسیت قیام اباعبدالله (ع) کمی روشن شود.
1⃣ اولین مشکل ، جهالت بود.زیرا در طول سالهای بعد وفات پیامبر ، کوششی جدّی و عام ، به عمل آمده بود ، تا هیچ کس چیزی جز ظاهر قرآن را نیاموزد و جز الفاظ و عبارات آن چیزی نخوانند.در نتیجه مردم اگر با اسلام آشنا بودند ، فقط در حدّ آشنایی با 《الفاظ و عبارات》قرآن بود و چنانچه می دانیم ، الفاظ و عبارات قرآن _بدون تفسیر آن_تنها کلیات اسلام را در بر دارند.
در آن روزگار دراز پنجاه ساله ، دانستن معنا و تفسیر قرآن ممنوع بود.این جهل ، به تنهایی می توانست مصیبت بزرگ و غیر قابل حبرانی برای اسلام و مسلمانان به بار آورد و نتیجه ی بدتر آن ، زمینه ی بسیار مناسبی برای تمامی اهداف امویان فراهم ساخت تا بتوانند اهداف شیطانی خود را درباره نابودی اسلام پیش ببرند.
2⃣ مشکل دوم جهان اسلام ، ضلالت بود.در عصر اموی ( معاویه و یزید و...) می خواستند ، اسلام را برخلاف آنچه هست ، به مردم بشناسانند ، که این کار تنها با جهل مردم ممکن بود و این زمینه نیز سالیانی دراز فراهم شده بود.
😱 در آن زمان که مردم ، بلکه بعضی از مردم ، جز اصول کلّی ، چیزی از اسلام نمی دانند ، هر چیز دیگری به عنوان اسلام ، قابل تحمیل خواهد بود و حتی آن اصول کلّی نیز می تواند ، هر تفسیری پیدا کند.بنابراین اگر امویان ( یزید و...) به قدرت می رسیدند ، دیگر از اسلام چیزی باقی نمی ماند‼️
⚠️آن اسلام انحرافی که ضلالت نام دارد ، 《امامت》برای آنها یزید بود و اسلام و دین برای آنها ، اسلام و دین #یزید بود و همه چیز این اسلام ، در مساله 《خلافت》 و آن هم 《خلافت یزید》 خلاصه شده بود❗️
💢 البته در آن زمان ، بیشتر مردم گرفتار جهالت بودند و عده ای کمی گرفتار ضلالت بودند.دولت بنی امیّه می خواست آنهایی که گرفتار جهالت اند ، پذیرای این اسلام باشند و آن را دین خدا بدانند و آن طور که باید به یک دین اعتقاد داشت ، به آن اعتقاد بورزند❗️
(✍ در ادامه بیشتر توضیح داده می شود )
📚معلم درس محبت ص ۲۰ اای ۲۹
#قیام_اباعبدالله
┏━━☘️🌸☘️━━
@ehyaisfahan
┗━━
#امام_سجاد (ع)
💢مجلس یزید و واکنش امام سجاد (ع)
⚠️یزید با حادثه ی کربلا به آرزوی خود و خاندانش رسیده بود. وقتی اسیران و سرهای بریده ی خاندان نبوّت به شام رسیدند...یزید گفت : ای کاش پدران من ، که در جنگ بدر به دست مسلمانان کشته شده بودند ، امروز زنده بودند و می دیدند که چگونه من انتقام خون آنان را باز پس گرفتم.
او مجلسی ترتیب داد و اشراف اهل شام را دعوت کرد. و امام سجاد (ع) و فرزندان خردسال و زنان اسیر را وارد کردند.
یزید نظر به سر امام حسین (ع) انداخته و روی به حاضران گفت :آیا میدانید این مرد به چه دلیل به این بلا گرفتار شده است⁉️
او معتقد بود ، پدرش علی از پدر من بهتر است ، مادرش #فاطمه از مادر من بهتر است.جدّش رسول خدا از جدّ من بهتر است و خود او بهتر و سزاوارتر از من به این مقام است‼️
😱اما اینکه می گوید : پدرش از پدر من بهتر است ، همه می دانند در رو در رویی این دو ، خداوند به نفع چه کسی حکم کرده و سرانجام چه کسی پیروز یافت❗️....
و آنچه باعث شده او به این شکل گرفتار بلا گشته و کشته شود ، کمی فقه اوست.او قرآن نخوانده بود که می گوید :
سلطنت و قدرت به دست خداست و اوست که به کسانی عزّت می دهد و یا می گیرد.
#یزید رو به امام سجاد (ع) کرد ، گفت: پدر و جدّ تو می خواستند امیر باشند اما خدا آنها را کشت و خونشان را ریخت....
امام سجاد (ع) فرمود : پسر معاویه❗️پیش از آنکه تو به دنیا بیایی ، پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است.
روز بدر و احد و احزاب پرچم رسول خدا ، در دست پدر من بود و پدر و جدّ تو ، پرچم کافران را بدست داشتند.
حضرت فرمود: یزید ، اگر می دانستی چه کرده ای ، به کوه ها می گریختی و بر ریگ ها می خفتی و بانگ و فریاد بر می داشتی‼️
سر پدرم حسین ، فرزند علی و فاطمه که ودیعت رسول خدا بود ، بر درِ شهر شما آویخته باشد؟ آیا روز قیامت که مردمان جمع خواهند بود تو خواری و پشیمانی نخواهی داشت⁉️
📚معلم درس محبت ص ۴۶
┏━━☘️🌸☘️━━
@ehyaisfahan
┗━━