eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
582 عکس
284 ویدیو
31 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق یعنی یکی درون دو تن عشق یک روح رفته در دو بدن عشق زهراست روبروی علی نظر آنهم فقط به سوی علی عشق راهی بدون خاتمه است آخر، این راه، راهِ فاطمه است فاطمه گفتم و دلم پر زد باز شاعر به سیم آخر زد زد دوباره دلی به این دریا حسبنا الله و حسبنا زهرا فاطمه قاب روبروی علی است فاطمه غرق در وضوی علی است فاطمه در کنار حیدر نه فاطمه دختر پیمبر نه خلق احمد به نور فاطمه بود نور حیدر ظهور فاطمه بود سیر لولاک آخرش زهراست بی سبب نیست مادر باباست یازده ماه دور گردن اوست یازده گل به روی دامن اوست یازده نور و یازده ساغر یازده جوی جاری از کوثر یازده عاشق از تبار علی یازده عکس یادگار علی یک دل او دارد و ازآن علی ست فاطمه زور بازوان علی ست یا علی بر لبش که جاری شد برق زد عشق و ذوالفقاری شد با تو تیغ علی دو دم دارد با تو حیدر بگو چه کم دارد دل شد از این حماسه بی پروا حسبنا الله و حسبنا زهرا قاسم صرافان
آسمان می خواند امشب قدسیان دف می زنند حوریان کِل می کشند و خاکیان کف می زنند شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟ تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟ آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی آمدی آیینه ی انسیه ی حورا شدی امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا! شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا! بیش از این ها با دل محبوب ما بازی نکن پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی! «لیلة القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است او «سلامٌ فیه حتی مطلعِ الفجر» تو است از ازل در پرده بود آیینه دارش می شوی در عبور از کوچه باغ عشق، یارش می شوی قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنی ست وای! وقتی می رسد دریا به دریا دیدنی ست ماه در اوج برکه دیدنی تر می شود قدر زهرا با علی فهمیدنی تر می شود مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد ای بلال امشب اذانی را که می خواهی بگو «اشهدُ انّ علیاً حجة الله»ی بگو عقد زهرا و علی در آسمان ها بسته شد سرنوشت عشق هم بر زلف آن ها بسته شد گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است خوب می دانست حیدر بی زره هم حیدر است تا در میخانه امشب روح را پر می دهیم دل به چشم کوثر و دستان حیدر می دهیم قاسم صرافان
زهرا به علي ، علي به زهرا ماند اين قاعده را كه هر كسي ميداند از هر كه بپرسي علي و زهرا خوشبخت ترين زوج جهان ميداند علي رجبي
از عالم بالا خبر آمد خبری بود در عرش خدا حال و هوای دگری بود در جشن عروسی دوتا دلبر و دلدار بارید زشوق آنکه زاهل نظری بود در عرش عروسی است و مهمان خدایند داماد و عروس هم زملک دور و بری بود سرمایه ی این زوج فقط مهر و محبت هرچند که دارائیشان مختصری بود زهرا فقط هم کفو علی بود ، همانکه (سرتاقدمش چون پری از عیب بری بود) بالاتر از انس و ملک و حوریه زهراست اصلا نتوان گفت همانند پری بود در وقت زفاف از سر شب این دوکبوتر در حال مناجات خدا تا سحری بود ابتر چه کسی گفت به پیغمبر خاتم ؟ کوری عدو ماحصلش دو پسری بود اول حسن و بعد حسین ، بعد زنسلش یعنی که همیشه به جهان تاج سری بود دیگر چه نیازی به سپر بود علی را از فاطمه بهتر مگر او را سپری بود! می گفت علی با دل پر درد و پر از آه هر وقت که از کوچه ی غم ها گذری بود اوقات خوش آن بود که با فاطمه سر شد در باقی عمر خون دل و چشم تری بود ای فاطمه ای یاور نه ساله ی حیدر رفتی و نگفتی که تو را همسفری بود ؟ یاسر مسافر
🌸چگونگی خواستگاری حضرت علی علیه السلام ضحاک بن مزاحم نقل می کند: از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که در مورد مراسم خواستگاری از حضرت زهرا(س) می فرمود: موقعی که من نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتم و آن بزرگوار مرا دید خندید و فرمود: یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمدی؟ من قرابت و سبقت در اسلام و یاری کردن خود را از آن حضرت و جهادهایی که در راه خدا کرده بودم، برای آن حضرت شرح دادم. پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود: یا علی راست می گویی، مقام تو بالاتر از این است که تذکّر دادی. گفتم: یا رسول الله فاطمه زهرا را برایم تزویج نما. فرمود: یا علی! قبل از تو چند نفر از مردان این تقاضا را داشتند ولی هر گاه من به فاطمه می گفتم اظهار بی میلی می کرد شما چند لحظه ای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم(۱) پیامبرخدا نزد فاطمه علیها السلام رفت. فاطمه علیها السلام از جا برخاست و رداى پدر را گرفت و كفش هایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پاى او را شُست و سپس نشست. پس پیامبر خدا به او فرمود: «اى فاطمه!» پاسخ داد: بلى چه مى خواهید اى پیامبر خدا؟ فرمود : «على بن ابى طالب، كسى است كه خویشاوندى و فضیلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواسته ام كه تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى كرده است. چه نظرى دارى؟» فاطمه علیها السلام ساكت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا، كراهتى در چهره اش ندید. پس برخاست در حالى كه مى گفت: «اللّه اكبر! سكوت او [نشانه]رضایت اوست». پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابى طالب درآور كه خداوند ، این دو را براى هم پسندیده است(۳) 📚منابع: (۱): الأمالی للطوسی، ص ۳۹ بشارة المصطفى، ص ۲۶۱ (۲): همان
شهادت امام محمدباقر علیه السلام بر مسلمین جهان تسلیت باد 🖤
سلام ما به بقیع و بُقاع ویرانش به آن حریم که باشد مَلَک نگه بانش سلام ما به بقیع، آن تجسم غربت گواه بر سخنم تربت امامانش بقیع تربت پاک چهار معصوم است چهار نور خدا می دَمَد ز دامانش یکی است حضرت باقر از آن چهار امام که داغ او زده آتش به قلب یارانش غریب اوست که در موسم زیارت حج مدینه و آن هم زایرکه هست مهمانش شب شهادت او یک نفر نمی ماند که اشک غم بفشاند به قبر ویرانش شهید شد زجور هشام، آن مظلوم ز زهر تَعْبِیه در زین که آب شد جانش
منم که دل به غم و درد آشنا دارم به دیده جام می ناب نینوا دارم به سینه وسعت صحرای کربلا دارم همیشه در همه جا روضه ی منا دارم منم که بانی این روضه های پر شورم تمام عمر، سروری نکرد مسرورم -- کسی که باطن هر روضه را خبر دارد کسی که گلشنی از لاله بر جگر دارد کسی که خاطره ی وادی خطر دارد ز روز واقعه هفتاد و دو اثر دارد منم که سجده ی سجّاد دیده در شعله حرارت غم جانان چشیده در شعله -- منم که داغ یتیمان مجتبی دیدم شهادت همه ی آل مصطفی دیدم به زیر سمّ ستور آیت خدا دیدم به کوفه هیبت فریاد مرتضی دیدم به صحنه، شاهد اجساد عاریات منم بلا کشیده ی نسوات بارزات منم -- کسی که دید امام زمان در آتش بود کسی که عمّه ی او باعث نجاتش بود کسی که تشنه و صد چشمه ی فراتش بود کسی که کرب و بلا قلّه ی حیاتش بود به چار ساله غمم برتر از چهل ساله که دیده؟ گریه ی پنجاه ساله بی ناله -- منم که هجمه ی سیلی به کاروان دیدم هجوم کعب نی و زخم کودکان دیدم به نیزه معجر خاکی بانوان دیدم ز خاتمی که به دستان ساربان دیدم جواهرات زنان بود و دست نامحرم فرار کودک و فریاد پست نامحرم محمود ژولیده
من ذاکر انا الیه راجعونم من خاطرات جانگداز دشت خونم در کربلا بودم صغیری پنج ساله همراه بابایم مرا بردند اسیری دیدم پرستوهای دین را پر بریدند در قتلگه جدم حسین را سر بریدند
ای شیعه‌ی ثانی عشرِ حضرت باقر دین زنده شده از هنرِ حضرت باقر بخشید به اسلامِ مبین گرمی و رونق گنجینه‌ی غرق گهرِ حضرت باقر تا روز قیامت همه چون آینه ماتند از دانش و علم و هنرِ حضرت باقر زینت ده توحیدپرستانِ جهان است گلزار گل و بارورِ حضرت باقر قدسی نَفَسانِ حرم قدس ندیدند جز نور خدا در نظرِ حضرت باقر مرغان دعا تا حرم دوست رسیدند در سجده‌ی شام و سحرِ حضرت باقر جابر چه صمیمانه ز درگاه پیمبر آورده سلامی به برِ حضرت باقر عمری زِ غم کرب‌وبلا خونِ جگر خورد قربان دل و چشم ترِ حضرت باقر داغ غم زهرا و علی در همه ایام آتش زده بر بال و پرِ حضرت باقر زهر ستم و کینه‌ی بیداد چه کرده‌ست با جان و دل و با جگرِ حضرت باقر افسوس که در سوگ نشستند ملائک زین داغِ گران با پسرِ حضرت باقر 🖋سید هاشم وفایی