[🕊]
#شهیدانه
⚘چهارساله بود ، مریضی سختی گرفت . پزشکان جوابش کردند . گفتند این بچه زنده نمی ماند .
پدرش او را نذر آقا ابالفضل کرد روز بعد به طرز معجزه آسایی شفا یافت! هرچه بزرگتر می شد ارادت قلبی او به قمر بنی هاشم بیشتر می شد.در جبهه مسئول دسته گروهان ابالفضل از لشکر امام حسین بود.
⚘علیرضا کریمی 16 سال بیشتر نداشت . آخرین باری که رفت جبهه گفت : راه کربلا که باز شد بر می گردم ، پانزده سال بعد همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت پیکرش بازگشت .
آمده بود به خواب مسئول تفحص گفت : زمانش رسیده که من برگردم ! محل حضورش را گفته بود!!
عجیب بود پیکرش به شهر دیگر منتقل شد. مدتی بعد او را آوردند. روزی که تشییع شد تاسوعا بود روز ابالفضل(ع)💔..
#اݪسـݪامعݪیڪیاسـاقےڪࢪبݪا
#شهید_علیرضا_کریمی♥️🕊
.
.
🌱|@martyr_314
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🍁علیرضا از نماز خواندن خیلی لذت میبرد و برای آن وقت میگذاشت.. ظهر یکی از روزها که علیرضا میخواست نمازش را در خانه بخواند، مهمان داشتیم و خانه خیلی شلوغ بود. علیرضا به یکی از اتاقها رفت و در خلوت مشغول نماز شد.
طوری #نماز میخواند که انگار #خدا را میبیند و با او مشغول صحبت است. نماز ظهر و عصرش نیم ساعت طول کشید.
🍁بعدها وقتی صحبت نماز پیش میآمد، میگفت:
«اشکال ما این است که برای همه وقت میگذاریم به جز خدا. میخواهیم با سریع خواندن نماز زرنگی کنیم؛ اما نمیدانیم آن کسی که به وقت ما برکت میدهد خداست..
📚مسافر کربلا ص ۳۲
#شهید_علیرضا_کریمی
🌱|@martyr_314
آخرین باری که به جبهه میرفت، گفت:
«راه کربلا که باز شد برمیگردم!»
۱۵ سال بعد پیکرش بازگشت؛
همان روزی که اوّلین کاروان
بطور رسمی به سوی کربلا میرفت!!
برگرفته از کتاب مسافر کربلا
#شهید_علیرضا_کریمی
🌱|@martyr_314