eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.5هزار عکس
20.3هزار ویدیو
447 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀💐🕊🌺🕊💐🥀 یک دستش شده بود همچون کربلا اما دست از راه نکشید و ایستاد حتی لحظه‌ی آخر هم کرد و گفت مگر حسین سیراب شد که من سیراب شوم ؟ و بهتر از آن 💐 🌹
🥀💐🕊🌺🕊💐🥀 یک دستش شده بود همچون کربلا اما دست از راه نکشید و ایستاد حتی لحظه‌ی آخر هم کرد و گفت مگر حسین سیراب شد که من سیراب شوم ؟ و بهتر از آن 💐 🌺 🌹 🕊 🌹 💐🍀
🥀💐🕊🌺🕊💐🥀 یک دستش شده بود همچون کربلا اما دست از راه نکشید و ایستاد حتی لحظه‌ی آخر هم کرد و گفت مگر حسین سیراب شد که من سیراب شوم ؟ و بهتر از آن 💐 🌺 🌹 🕊 🌹 💐🍀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 که در قلب بغداد حماسه آفرید به سمت بغداد پرواز کرد . هدف ماموریت ناامن کردن شهر عراق جهت جلوگیری از برگزاری کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد در این شهر و مانع رسیدن صدام به اهداف شومش بود . به همین علت از سد دفاع هوایی پایتخت عراق گذشت و شهر را بمباران کرد ، اما اصابت موشک عراقی باعث شد، هواپیما آتش بگیرد، دوران به طرف پالایشگاه الدوره پرواز کرد و تمام بمب‌ها را بر روی پالایشگاه فرو ریخت ، قسمت عقب هواپیما در آتش می‌سوخت ، او در آخرین لحظات با یک عملیات استشهادی هواپیما را به ساختمان هتلی که محل برگزاری کنفرانس بود ، کوبید و شهد شیرین را نوشید. بعد از این واقعه تبلیغات صدام در مورد امنیت بغداد نقش بر آب شد . بدین‌ترتیب اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد و تمام نقشه‌هاي شيطاني صدام حسين نقش بر آب شد . صدام حسین پیش از جنگ و در اجلاس سران عدم تعهد درهاوانا، میزبانی بغداد را برای اجلاس بعدی گرفته بود تا ژست یک صلح طلب را به نمایش بگذارد . او با ترسو خواندن خلبانان ایرانی گفته بود : « هیچ خلبان ایرانی جرأت نزدیک شدن به آسمان بغداد برای برهم زدن اجلاس را ندارد . » 💐 💐 🌺 🌺 🌹
🥀💐🕊🌺🕊💐🥀 یک دستش شده بود همچون کربلا اما دست از راه نکشید و ایستاد حتی لحظه‌ی آخر هم کرد و گفت مگر حسین سیراب شد که من سیراب شوم ؟ و بهتر از آن 💐 🌺 🌹 🕊 🌹 💐🍀
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 هنگام صحبت با نامحرم، سرش را پایين می انداخت، حجب و حيا در چهره اش موج می زد. وقتی برای کمک به مغازه پدرش می رفت اگر خانمى وارد مغازه می شد کتابی در دست می گرفت، سرش را بالا نمی آورد و می گفت ”پدر شما جواب بده” و بهتر از آن 💐 🌺 🌹 🕊 🌹 🕊🥀