eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.5هزار عکس
20.3هزار ویدیو
448 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌷🥀🕊🥀🌷🌺 ڪه شوے یڪبار می شوے مـادر ڪه باشے، صدبار و مـادر مفقودالاثر ڪه باشے، هر ثانیـه باز آئینه، آب، سینے و چاے و نباٺ باز پنجشنبه ‌‌‌و یاد‌ با 🌴 🌷🌺
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 نخستین اجرای حکم امام خمینی (ره) علیه سلمان رشدی ای امام عزیز ، همانا من با تو پیمان می بندم که همیشه در راه روشن تو خواهم بود و تحت اوامر نائب برحقت ، بر این راه روشن باقی خواهم ماند. فرمایشات او فرمایشات تو خواهد بود . فکر و اندیشه او همان فکر و اندیشه تو و نظرات او همان نظرات تو خواهد بود . به درستی که تو شجاعت را به او آموختی و ما الان سرباز او هستیم ،‌ همانگونه که امر فرمودی ، باقی خواهیم ماند بر این جمهوری اسلامی ،‌ جمهوری اسلامی والایی که برای حضرت مهدی (عج)‌ ولی عصر زمان است. ای … آه ای آقای من،‌ ای فریادرس و نجات دهنده من . آیا نمی بینی که چه حوادثی رخ می دهد … که بر زمین می افتند. همانا دشمنانمان در حال آماده باش کامل هستند و نفرین خدایی زیاد شده است . و خسارت بزرگی که گمان می کردیم . تا چه زمانی ای آقای من . تا چه زمانی می توانیم در برابر دشمن ستمگر بایستیم. العجل … العجل… ای نجات دهنده ما … بر ما رحم نما و به فریادمان رس … بیا برای نجات ما … به نام این رهبر روحانی سفر کرده … به نام … به نام مجاهدین اسلام … حکم امام برای ارتداد سلمان رشدی ۲۵ بهمن ماه ۱۳۶۷ بود . این عزیز هم در ۱۴مرداد ۱۳۶۸یعنی دو ماه پس از رحلت امام در پی انجام حکم امام علیه سلمان رشدی به رسیدند . 🥀 🌹🇮🇷
🌺🌼🍀💐🍀🌼🌺 خُر و پُف صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازه‌ها زیر آتش می‌مانند و یا به نحوی شهید می‌شوند که قابل شناسایی نیستند. هر کس از خود نشانه‌ای می‌داد تا شناسایی جنازه ممکن باشد. یکی می‌گفت: «دست راست من این انگشتری است.» دیگری می‌گفت: «من تسبیحم را دور گردنم می‌اندازم.» نشانه‌ای که یکی از بچه‌ها داد برای ما بسیار جالب بود. او می‌گفت: « من در خواب خُر و پُف می‌کنم، پس اگر شهیدی را دیدید که خُر و پُف می‌کند، شک نکنید که خودم هستم .» 💐 💐 💐 🌺🌼
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 🌹 🌹 : 🗓 1334/09/01 🗓 محل تولد : آذربایجان غربی ـ میاندوآب وضعیت تاهل : متأهل شغل : پاسدار : 🗓 1362/12/06 🗓 مسئولیت : جانشین فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا محل : جزیره مجنون عملیات : خیبر مزار : 🌷 🕊🌹
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 از زبان روزی به اتفاق و چند تن از فرماندهان به دیدار حضرت شرفیاب شدیم تا از محضر آن بزرگوار کسب فیض نمائیم و از زلال معرفتش جرعه ای بنوشیم . امام بزرگوار پس از دیدن ما ، نگاه معنا داری به کردند و با مکثی کوتاه از جای خود بر خواستند و مجله ای که عکسی از در حالی که گلوله ای به گوشش اصابت کرده و در حال بود چاپ کرده بود را نگاه کردند . گل بر لب های مبارک حضرت امام شکفت و تا مدتی این بر لب های امام نقش زده بود و به بزرگوار نگاه میکردند. پس از ، همان را نزد حضرت امام خمینی (ره) بردیم و امام با دیدن باز شروع به کردند و وقتی خبر او را به دادیم به شدت متاثر شدند و تا مدتی غمگین بودند. 🌹 🕊 🌹 🌴🕊
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 🌹 🌹 تاریخ تولد : 🗓 ۱۳۳۴/۰۱/۱۲ 🗓 مسئولیت : فرماندهي تيپ ۲۷ حضرت رسول اکرم (ص) تاریخ : 🗓 ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ 🗓 محل : جزایر مجنون نام عملیات : خیبر مزار : 🌹 🌴🥀
🌺🕊🌹🌸🌹🕊🌺 مادر اين مي گويد: در اداي نماز اول وقت و گرفتن روزه، بسيار مقيد بود. از هشت سالگي روزه مي گرفت و نماز مي خواند .براي اداي نماز صبح، او بود كه همه را بيدار مي كرد. حتي به گرفتن روزه مستحبي تشويق مي كرد. از جبهه كه به مرخصي مي آمد، دائم روزه مي گرفت. روزي پرسيدم: مادرجان! چرا اين قدر روزه مي گيري؟ گفت: مادر من در جبهه روزه نگرفته ام. حالا دارم قضاي آنها را مي گيرم. دارم اداي دين مي كنم. گفتم: خدا قبول كند حالا بگو براي سحر چه غذايي درست كنم؟ گفت: تخم مرغ كه داريم. همين ها را بپز تا با هم روزه بگيريم. از جبهه كه به مرخصي آمده بود، متوجه شد روزه ام. پرسيد چرا روزه ايد ؟ گفتم: نذر است! نذر كردم كه ان شاء الله سلامت برگردي! خنديد و گفت : پس به خاطر همين روزه هاي نذري شما، در جبهه هيچ اتفاقي برايم نمي افتد. بعد، تعريف كرد: با نه نفر ديگر، در يكي از مناطق عملياتي بوديم، ناگهان جلوي پايمان گلوله خمپاره اي منفجر شد. همه به جز من شدند. وقت برگشتن، بچه ها با تعجب نگاهم مي كردند كه چطور از بين نه نفر، فقط من زنده ام و حتي خراشي به تن ندارم! 🌺 🕊🌺
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 ماه مبارک رمضان بود که عکسی برای من ارسال کرد . پرسیدم : آقامهدی موضوع این عکس چیه؟ در جواب پیامم گفت : سفره افطار را ببین همسرم . این عکس در دست تو بماند به امانت ، تا آن زمان که من شدم، آن وقت به کسانی نشان بده که می‌گویند : « هر کسی بره سوریه نونش تو روغنه » نشان بده و بگو : این سفره افطار هست . 🥀🕊🌹
🌹💐🕊🌺🕊💐🌹 سید علی در 21 رمضان سال 1346 چشم به جهان گشود. وی آرزوی در روز تولدش را داشت و برای دوستانش می‌گفت: همان شبی که به دنیا آمدم از دنیا خواهم رفت. سعی می‌کرد روز تولدش در جبهه‌ها باشد تا اینکه طبق آرزویش در 21 رمضان سال 1367 به فیض نائل شد. دوستانش می‌گفتند: در شب حضرت علی(ع) لباس سیاه بر تن کرد و شال سبز بر کمر بست و خود را معطر ساخته بود، بسیار خوشحال بود و می‌گفت امشب شب من است. مادر راز 21 را این چنین تعریف نموده است: در سن 15 سالگی ازدواج کردم. 21 ساله بودم که در 21 رمضان، به دنیا آمد و در 18 اردیبهشت‌ماه سال 67 مصادف با 21 رمضان و در حالی که تنها 21 سال از عمرش می‌گذشت در خاک مقدس شلمچه به درجه نائل گشت تا «سردار راز 21» لقب بگیرد. 🥀 🕊🌹
🥀💐🌷🕊🌷💐🥀 تلفن خانه زنگ خورد. بابا بود با صدای خسته. پرسیدم افطار كردید؟ گفتند بچه‌ها برايم در قرارگاه افطار آماده كردند اما نرفتم و در خط ماندم و با رزمنده‌ها سفره انداختيم و نان پنير مختصری خورديم. گفتم چرا قرارگاه نرفتید؟ گفتند مي ترسم در غيبتم مظلومی با زبان روزه، و يا شود . راوی : 🌹 🌴🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یه روز دیدم داشت پوتین های پاره اش را با دستان خود پینه میزد، من صحنه را دیدم و گفتم فلانی در انبار پوتین هست بیا تحویل بگیر ولی ایشان حاضر نبود از استحقاق خود استفاده کنه، گفت: من هنوز میتوانم از این پوتین ها کار بکشم و استفاده کنم ... راوی : همرزم 🌹🥀🌴
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 همچون به اندام های مرده ی بی رمق جامعه، خون خویش را می رساند و بلند ترین فریادش تکامل در لوای قرآن است. 🥀 🕊🌹