🕯🌸
📚 با دستهای خالی
یک فرقون سنگ ریخت گوشهی حیاط.
- محسن چه میکنی؟! این همه سنگ؟ برای چیه؟ اوس بنا گفته بیاری؟!
- نه خواهر جان! صبر کن میفهمی خودت.
آن زمان ما داشتیم خانه را بازسازی میکردیم و کسی به این همه سنگ شک نمیکرد.
برای همین کارش شده بود میرفت و هرچه سنگ در محله بود میآورد داخل حیاط.
نیمهشب وقتی محله از تک و تا میافتاد و آرام میگرفت، او و رفقایش سنگها را بام به بام میبردند پشتبام حمام محل!
صبح وقتی تانکهای رژیم سر و کلهشان پیدا میشد با همان سنگها ماشینکهای آهنی را فراری میدادند.
این سهم آن روزهای محسن بود برای دفاع از اسلام و انقلاب.
بعدها از یک رزمندهی فلسطینی شنیدم که ما وقتی دیدیم زمان انقلاب، جوانهای ایرانی، با سنگ جلوی تانک میایستند فهمیدیم میشود با دستهای خالی هم ایستادگی کرد!
✍🏻نوشته: هانیه نوری ۱۴۰۳/۱۱/۲۷
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۵
#شهید_سیدمحسن_قادری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_تهران
#امامزاده_علی_اکبر
#روز_۱۷
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯🌸
شهید «سیدمحسن قادری» در چهارم تیر ۱۳۳۱، در شمیرانات چشم به جهان گشود. سید طباطبایی و از سلالهی امام حسین علیهالسلام بود. در محله امامزاده قاسم دربند، در کنار خانواده عزیزش زندگی میکرد. تا دوم متوسطه درس خواند. تنها پسر خانواده بود. پدرش را در نوجوانی از دست داد و مایه امید بیشتر مادر و خواهرانش شد. کارمند مخابرات بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.
سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و هفت سال بعد صاحب یک فرزند پسر شد. لحظه به دنیا آمدن پسرش، فقط توانست خودش را برای دیدن همسر و فرزندش به بیمارستان برساند و از همانجا مجددا به جبهه بازگشت.
در یکی از عملیاتهایی که شرکت کرد شیمیایی شد و مدتی در بیمارستان امام خمینی بستری شد.
حدود یک سال بعد از آن، در اول اسفند ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و ۱۰ روز بعد پیکر مطهرش در گلزار شهدای امامزاده علیاکبر چیذر به خاک سپرده شد.
در زمان شهادتش یادگارش سید حسین تنها ۸ ماه داشت.
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۵
#شهید_سیدمحسن_قادری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_تهران
#امامزاده_علی_اکبر
#روز_۱۷
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯🌸
سرکار خانم زهراسادات قادری از برادر شهیدش میگوید:🎤
تنها پسر خانواده بود. علیرغم همه مخالفتهای فراوان، از نوجوانی علاقه زیادی به جبهه رفتن داشت.
بسیار کمحرف و افتاده بود. برای خانواده ارزش و احترام زیادی قائل بود.
به فرزند و خانمش بسیار علاقمند بود و دوست داشت که فرزندش راهش را ادامه دهد. نام او را «حسین» انتخاب کرد تا به قول خودش حسین زمانه باشد.
به حلال و حرام بسیار اهمیت میداد و سفارش کرده بود که هر کسی زیر جنازه من را نگیرد.
ارادت زیادی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشت. شبهای جمعه هر هفته در مسجد محل، روضه حضرت زهرا سلامالله علیها را میخواند و بعد از آن دعای کمیل قرائت میکرد. همین ارادتش به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها باعث شد در عملیاتی با رمز یا زهرا با اصابت خمپاره به پهلویش به شهادت برسد.
مادر خدابیامرزم وقتی خبر شهادت سیدمحسن را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد. ما هرگز اشک او را در شهادت برادرم ندیدیم. او اسوه کاملی از صبر و مقاومت برای همه ما بود.
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۵
#شهید_سیدمحسن_قادری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_تهران
#امامزاده_علی_اکبر
#روز_۱۷
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
شهید سیدمحسن قادری (1).mp3
زمان:
حجم:
11.8M
صحبتهای شیرین و خاطرهگویی سرکار خانم «زهرا سادات قادری» از برادر شهیدش در گفت و گو با سیروز سیشهید 🎤
🕯🌸🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۵
#شهید_سیدمحسن_قادری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_تهران
#امامزاده_علی_اکبر
#روز_۱۷
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯🌸
فرازهایی از وصیتنامه شهید سیدمحسن قادری📝
...از خداوند متعال خواستارم که در این چند جمله که میخواهم بنویسم یاریم کند تا از هرگونه ریا و خودپسندی و آنچه که نفسم میخواهد در امان باشم.
بنده از آن وقتی که خودم را شناختم در خانوادهای مذهبی بودم ولی در آن زمان چون فحشا و گناه حاکم بر جامعه بود رنج میبردم؛ ولی یک جوان حزب اللهی نبودم. اما بعد از انقلاب، حاکمیت اسلام در جامعه، باعث شد تا امثال این حقیر خودشان را پیدا کنند و از آن مهمتر وقتی مسئله جنگ پیش آمد میدان آزمایش خداوند درش بر روی همه ما مسلمانان به خصوص ملت شریف ایران باز شد که تا به امروز از این میدان مقدس چه عزیزانی با سربلندی کامل فارغ شدند و خوشا به سعادتشان و از خداوند متعال خواستارم که تا این بنده گناهکارِ خودش را هم به همه بندگان آزمایش شده که در نزدش روزی میخورند ببخشد و از این میدان با کارنامه قبولی به نزد آن عزیزان ببرد.
و اما چند جملهای با تمام آنهایی که دلباخته انقلاب و اسلام هستند.
در زمان پیش از انقلاب، وقتی در ایام محرم و یا ماه مبارک رمضان در مساجد یا در تکایا شرکت میکردیم آرزو میکردیم که ای کاش در آن زمان بودیم و اماممان را یاری میکردیم و مهمتر از این تعجب میکردیم که چرا مردم آن روز آنطور بودند خب برادران و خواهران مسلمان! امروز همان مسائل پیش آمده و ما به آن روزهایمان رسیدهایم. پس بنابراین تکلیف مشخص است. وقتی امام عزیزمان میفرمایند اهمیت جنگ امروز از فروع دین بالاتر است دیگر جای هیچ گونه صحبتی نمیماند. پس برادران که از هر قشر یا گروهی هستید بیایید و کمی فکر کنید. امروز اسلام به خون شما احتیاج دارد آن را یاری کنید البته این مسئله را بگویم چه ما در این جنگ شرکت کنیم و یا شرکت نکنیم خداوند نمیگذارد خون شهیدان عزیزمان پایمال شود. پس بهتر است که حرف امام عزیزمان را با جان و دل گوش داده و به جمع رزمندگان بپیوندیم و اما به آنهایی که میتوانند در این امر مهم شرکت کنند و در پشت جبهه خدمت کنند به خصوص آنهایی که در مساجد و از این قبیل جاها هستند باید بدانند که تکلیف سنگینی به دوش دارند...
...به هر حال این حقیر وظیفه میداند بگوید که به جمع این امت حزبالله بپیوندید زیرا به نفع خودتان میباشد.
در پایان تقاضایی از امت شهیدپرور دارم! هرچه میتوانید با اخلاق خوب همه را جذب کنید و اگر تشخیص دادید اینها در منجلابی که به دست خودشان کردهاند باید غرق شوند سعی کنید تا هرچه زودتر خفه شوند.
با محتکرین و گرانفروشان معامله نکنید بلکه آنها را از خود برانید. اینها در این چند سال از خون این ملت شهید داده تغذیه کردند. اگر با اینها معاشرت کنید بدانید عدهای را به اسلام بدبین میکنید. از کارهای رابطهای بپرهیزید که متاسفانه امروز عدهای را بدبین به انقلاب کرده.
از خداوند متعال خواستار خواستارم که ما را به وظیفه اسلامیمان آشناتر سازد.
خداوندا هرچه زودتر با پیروزی رزمندگان راه بسته شده آقا امام حسین علیه السلام را بازگردان.
بارالها عمر امام عزیزمان را تا ظهور آقا امام زمان عجل الله طولانی گردان. ای خدای بزرگ این حقیر را هم به همه رزمندگان مخلصت ببخش و مرگم را شهادت در راه خودت قرار بده
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سید محسن قادری ۶۵/۱۲/۳
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۵
#شهید_سیدمحسن_قادری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_تهران
#امامزاده_علی_اکبر
#روز_۱۷
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوه عموهای هم بودند. شهید «سیدعباس میری» و شهید «سیدمحسن قادری».🌷🌷
در کنار هم به شهادت رسیدند و در کنار هم به خاک سپرده شدند. 🌷🌷
گفتنیاست سردار شهید محسن وزوایی دیگر نوه عموی آن دو بود که از شهدای بزرگ جنگ تحمیلی است.🌷
روحشان شاد و نام و خاطرهشان زنده و جاوید باد.🌷🌷🌷
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۵
#شهید_سیدمحسن_قادری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_تهران
#امامزاده_علی_اکبر
#روز_۱۷
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
تحدیر(تندخوانی)جزء۱۷ قرآنکریم - <unknown>.mp3
زمان:
حجم:
3.8M
💠 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 💠
#جزء_17 #قرآن_کریم
📥توسط استاد معتز آقایی
🌺🌼💐🌴💐🌼🌺
#امام_رضا_علیه_السلام
هر کس در #ماه_رمضان یک آیه از کتاب خدا را #قرائت کند، مثل این است که در ماههاى دیگر #قرآن را #ختم کرده باشد.
💐 #جزء_هفدهم💐
ثواب تلاوت قرآن هدیه میشودبه روح
🕯
#شهید_سیدمحسن_قادری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_تهران
#امامزاده_علی_اکبر
#روز_۱۷
ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون بشه
#التماس_دعای_فرج
🌺🌼💐🌴💐🌼🌺
#قــرارگــاه_شــــــــهــــــــــــــدا 🕊
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🥀🥀
🌺🌼💐🌴💐🌼🌺
AUD-20220714-WA0022.mp3
زمان:
حجم:
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با صدای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
💚💚💚💚💚
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
به نیت شهیدسیدمحسن قادری هدیه میشودبه حضرت امام جعفرصادق(ع)
🕯
#شهید_سیدمحسن_قادری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_تهران
#امامزاده_علی_اکبر
#روز_۱۷
ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون بشه
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
#قــرارگــاه_شــــــــهــــــــــــــدا 🕊
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🥀🥀
🕯
نام و نام خانوادگی شهید: نادرقلی غفوری
تولد: ۱۳۴۰/۳/۲۱، قهدریجان، اصفهان
شهادت: ۱۳۶۱/۲/۱۱، دارخوین
گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام الله علیها، قطعه ۲۶، ردیف ۴۱، شماره ۵۱.
🍎🍏
#سی_روز_سی_شهید_۱۵
#شهید_نادرقلی_غفوری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_تهران
#قطعه_۲۶
#روز_۱۸
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍🏻نوشته: فاطمه شعرا ۱۴۰۳/۱۱/۲
🖌🎨نقاشی دیجیتال: مطهرهسادات میرکاظمی
🎞تدوین و تنظیم: زهرا فرحپور
🎙با صدای: مریم شهرامپور
💻🖼طراحان جلد: الهام رسولی، لیلا غلامی
🕯
🍎🍏
#سی_روز_سی_شهید_۱۵
#شهید_نادرقلی_غفوری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_اصفهان
#روز_۱۸
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯
📚 قرار آخر
دل خویش را قوی کرده بود که در این لحظه سخت، از هم فرو نپاشد. با دستان لرزانش، پتو را کنار زد. پیکری بیسر روبرویش بود. یاد قرار آخرشان افتاد:
«مادرجان! برای آنکه بتوانی مرا تشخیص دهی نامم را روی بدنم مینویسم.»
سراسیمه جستجو کرد! نمیخواست این لحظه را باور کند؛ اما نام پسرش روی سینه و کف دست پیکر به وضوح خودنمایی میکرد.
«نادرقلی غفوری فرزند مصطفی»
این بدن بیسر، نادرقلی بود. جوان رعنا و باغیرت مادر، نه تنها دلخوشی مادر، بلکه قلب تپنده لشکر بود.
از این پس، داغ عظیمی بر سینه مادر سنگینی میکرد. داغی که در سالهای بعد، با رفتن شیرمرد دیگرش سوزانتر هم میشد.
همانطور که بدن نادرقلی را با اشکهایش شستشو میکرد صدایی در گوشش پیچید: «مادرجان! نگران من نباش. میروم خرمشهر را آزاد کنم. افتخارم این است که در گروه چمرانم؛ فرماندهای شجاع و پیشرو دارم که در کارش عقب نشینی نیست.»
نمیدانست چهار روز بعد، باید فتح خرمشهر را بدون نادرقلی جشن بگیرد.
✍🏻نوشته: فاطمه شعرا ۱۴۰۳/۱۱/۲
🍎🍏
#سی_روز_سی_شهید_۱۵
#شهید_نادرقلی_غفوری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_اصفهان
#روز_۱۸
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯
اواخر فروردین سال ۶۱، پانزده روز به مرخصی آمد. مادر بزرگش از دنیا رفته بود. پیراهن مشکی که مادر برایش خریده بود به تن کرد. ظاهر امر رفتن برای همدردی را نشان می داد، اما خدا عالم است شاید برای وداع با اقوام و زادگاهش به این سفر آمده بود!
پس از آن، سراغ دوست صمیمی خود رفت. پیراهن مشکی را از تن به در آورد و آن را به دوستش هدیه داد. به او وصیت کرد و قولی مردانه گرفت که این پیراهن در نزدش امانت بماند؛ اگر بازگشتی در کار بود امانت را تحویل دهد وگرنه آنقدر این پیراهن در تنش بماند تا پاره شود.
ظهر آن روز بهاری، نادرقلی بدون پیراهن و با زیرپوش وارد خانه شد. سریع از پلهها به اتاق بالا رفت. هراس به جان مادر افتاد تاب نیاورد. جگر گوشهاش را صدا زد. نادر به احترام مادر پایین آمد. مادر به چشمانش خیره شد؛ سراغ پیراهن مشکی را گرفت! در جوابش گفت: «آن را امانت دادهام. مبادا به روی دوستم بیاورید. اگر از سفر بازگشتم خودم تحویل میگیرم وگرنه...
🍎🍏
#سی_روز_سی_شهید_۱۵
#شهید_نادرقلی_غفوری
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_اصفهان
#روز_۱۸
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid