eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
42هزار عکس
18.2هزار ویدیو
371 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚از آقای‌ بهجت پرسیدند 💚برای بیماریهای روحی چه کنیم 💚پاسخ دادند 💚خداوند کپسولی ساخته است 💚که تمام ویتامینها در آن هست 💚آن هم کپسول صلوات است 💚اللهم صل علی محمدوآل محمد
مثَلُ الدنيا كَظِلِّكَ ؛ إن وَقَفتَ وَقَفَ ، وإن طَلَبتَهُ بَعُدَ . دنيا همانند سايه توست كه اگر بايستى مى ايستد و اگر دنبالش روى دور مى شود . 📚 غرر الحكم
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 پدرم بدان هدفم از آمدن به جبهه ها ماديات جبهه ها نبود ، هدف ريا نبود ، هدف انشاءالله پاك و بسي ژرفتر از اين حرفهاست ، هدفم الله بود . آمدم جبهه خود را بسازم و به اوج كمال رسم و انشاء الله به پيروزي برسیم . اميدوارم كه بعد از شهادت من يك تغييري در دیگران به وجود آيد . يك مقدار فكر كنيد و بينديشيد درباره ي خودتان ببينيد از كجا آمده ايد و به كجا مي رويد . هدف خداوند از خلقت شما چه بوده است؟ آيا اين بوده كه اين چند سال عمر را در عيش و نوش و لهو و لعب باشيد و به فكر آخرت خود نباشيد . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺💐🌼
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 ، ماجز چیز دیگری در کوله بارمان نداریم . ما شرمنده زمانیم . از قول ما به بگید ما داریم . بگید جنگ با شیطان است . 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 🌹🌴🌹
🌹🌸🥀🕊🥀🌸🌹 رئیس دایره جنایی شیراز همسرم خوش اخلاق و قدردان بود. مراعات حال من را توی زندگی می‌کرد. با این‌که خودش پلیس بود و دغدغه‌هایش زیاد اما هیچ ‌وقت نخواست جلوی پیشرفت‌های من را بگیرد . من آن موقع پژوهشگر بودم . کارهایم زیاد بود و فشار کار و خانه اذیتم می‌کرد . هربار که خسته می‌شدم و برایش زنگ می‌زدم و اظهار ناراحتی می‌کردم ، سریع خودش را می‌رساند ، با شاخه‌ای گل به خانه می‌آمد و آنقدر کمکم می‌کرد که قلبم پر از شادی می‌شد. شادی روح و 🌹🕊🥀
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 رفتم داخل .. به نگهبان گفتم با فرمانده تون کار دارم .. گفت الان ساعت ۱۱ هست و ملاقاتی قبول نمی کنن ‌ رفتم در اتاقش رو زدم ..رفتم داخل روی سجاده نشسته بود ‌و داشت ذکر میگفت .. چشماش سرخ بود و خیس اشک .‌ رنگ به رو نداشت . نگران شدم .. گفتم مصطفی چیزی شده ؟ خبری شده ؟ کسی طوریش شده ؟ سرش رو انداخت پایین ، زل زد به مهرش و دانه های تسبیح رو یکی یکی رد میکرد .. آهی کشید و گفت از ساعت ۱۱ تا ۱۲ رو مخصوص خدا گذاشتم .. می شینم ، فکر می کنم و نگاه می کنم به کارهای خودم .. از خودم می پرسم . مصطفی کارهایی که کردی برای خدا بوده یا برای دل خودت ؟ صداش بغض داشت ، بغضی که به زحمت نگهش داشته بود.. دلم به حال خودم سوخت ، من کجا و مصطفی کجا !! 🌹 🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 فرمانده گردان سلمان فارسی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) حسین در کردستان فرمانده‌ محور دزلی بود، همیشه کومله‌ها را زیر نظر داشت، آنان از حسین ضربه‌های زیادی خورده و برای همین هم برای سرش جایزه گذاشته بودند. یک روز سر راه حسین کمین گذاشتند. او پیاده بود، وقتی متوجه کمین کومله‌ها شد، سریع روی زمین دراز کشید و سینه خیز و خیلی آهسته خودش را به پشت کمین کشید و فردی را که در کمینش بود به اسارت درمی‌آورد. به او گفت: حالا من با تو چکار کنم؟ کومله در جواب گفت: نمی‌دانم، من اسیر شما هستم. حسین گفت: اگر من اسیر بودم، ‌ با من چه می‌کردی؟ کومله گفت: تو را تحویل دوستانم می‌دادم و ۲۰هزار تومان جایزه می‌گرفتم. حسین گفت: اما من تو را آزاد می‌کنم. سپس اسلحه او را گرفته و آزادش کرد. آن شخص، فردای آن روز حدود ۳۰ نفر از کومله‌ها را پیش حسین آورد و تسلیم کرد، آن‌ها همه از یاران حسین در جنگ تحمیلی شدند. 🥀🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازما استخوان هایی خواهد ماند که حسین علیه السلام را دوست خواهد داشت و روحی که آواره ی اوست :)
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین 💚