eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.5هزار عکس
20.3هزار ویدیو
447 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 خودسازی اسرا با عهد و پیمان ماه مبارک رمضان برای خیلی از اسرا ماه خودسازی و تهذیب نفس هم بود. بیشتر اسرا در این ایام با خود عهدهائی می بستند که بیان آنها در توان اینجانب نیست. فقط به یک مورد اشاره می کنم که یکی از اسرا در ماه رمضان و قبل از ورود به آسایشگاه کفش های سایرین را از گرد و خاک تمیز و آنها را مرتب می کرد و در جای خود قرار می داد و به این ترتیب سعی می کرد در ماه رمضان به دیگران خدمت کند و از طرفی با نفس خود مبارزه کرده باشد. اثرات ماه مبارک رمضان تا مدتها در بین اسرا وجود داشت. در اسارت نه تنها به استقبال ماه مبارک رمضان می رفتیم بلکه بعد ازپایان ماه رمضان نیز به توصیه حضرت امام (ره) روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه می گرفتیم. روزه گرفتن در صبر و مقاومت اسرا نقش چشمگیری داشت، به گونه ای که حتی عراقی ها هم به این امر پی برده و در ماه مبارک رمضان کمتر با اسرای آسایشگاه درگیر می شدند و کمتر بهانه گیری می کردند. راوی : شادی روح و و سلامتی 🕊 🌹🕊
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 شکنجه به جرم نماز و روزه روزه گرفتن جرم سنگینی بود اما آن سال اسرای اردوگاه عنبر تصمیم گرفته بودند ماه رجب و ماه شعبان را به استقبال از ماه رمضان روزه بگیرند. به همین دلیل غذای ظهر را می‌گرفتیم و در یک پلاستیک می‌ریختیم و چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌زدیم و این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌کردیم. غذای سرد ظهر را با غذای مختصری که احیانا در شب می‌دادند، موقع افطار می خوردیم و تا افطار بعد به همین ترتیب می‌گذشت. البته چند مرتبه موقع تفتیش اسرا از چند نفر غذا گرفتند و آنها را شکنجه کردند. راوی : شادی روح و و سلامتی 🕊 🌹🕊
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 چند برابر شدن مشکلات در ماه رمضان شاید بتوان یکی از سخت ترین دوران اسارت را ماه مبارک رمضان دانست. در این ماه مشکلات اسرا چندین برابر می شد و تحمل مشکلات این دوران جز در سایه لطف الهی میسر نمی شد. عراقی ها به روزه گرفتن ما اعتقادی نداشتند و به همین دلیل غذای ما را طبق روال همیشگی در ساعت های مقرر توزیع می کردند. ما هم مجبور بودیم این غذا را ساعت ها در آسایشگاه در هوای گرم و داغ عراق نگهداری کنیم. از طرف دیگر مقدار این غذا آن قدر کم بود که برای تامین حداقل انرژی خود نیاز به آن داشتیم و نمی توانستیم از آن چشم بپوشیم. این غذاها که از ظهر تا هنگام اذان مغرب و از عصر تا اذان صبح در آسایشگاه می ماندند در بیشتر مواقع فاسد می شدند. با خوردن این غذاها تقریبا ۹۰ درصد اسرای اردوگاه دچار اسهال می شدند. تصور چنین وضعیتی آن هم برای بیشتر نفرات آسایشگاه و بدون دستشوئی قابل تصور نیست و اسرای اردوگاه زجر بسیاری را تحمل می کردند، با این حال عده ای می گفتند که در این شرایط روزه جایز نیست. راوی : شادی روح و و سلامتی 🕊 🌹🕊
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 چند برابر شدن مشکلات در ماه رمضان ادعای کوچکی نیست که تنها بیماری ای که می توانست یک اسیر را از پا درآورد اسهال بود، زیرا مقاومت بدن اسرای اردوگاه را ضعیف می کرد و از نظر طهارت نیز دچار مشکل می شدند. نمی دانم چگونه این قضیه را بیان کنم که حق مطلب ادا شود. در آن شرایط سخت و طاقت فرسا تصمیم گیری در خصوص ترک یک عمل مستحب و یا واجب به آسانی تصمیماتی که دوستان ما در آزادی می گیرند نبود که گاهی به راحتی خود را توجیه می کنند که مثلاً روزه بر من واجب نیست و یا بهانه های دیگر، ولی در اسارت خیلی کم می توانستیم افرادی را پیدا کنیم که به آسانی اینگونه تصمیم بگیرند. دید اسرا نسبت به واجبات و حتی مستحبات با دید امروزی ما و بویژه نسل جوان بسیار متفاوت بود. اسرا در دوران اسارت سختی ها را به راحتی به جان می خریدند و خم به ابرو نمی آوردند. راوی : شادی روح و و سلامتی 🕊 🌹🕊
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 کیفیت روزه داری در گرمای طاقت فرسای اردوگاه گرمای طاقت فرسای عراق در ماه رمضان نیز مشکل دیگری بود. تشنگی خیلی زود بر اسرا مستولی می شد. بعضی اوقات آن قدر گرما شدید بود که اسرا پیراهن های خود را بالا می زدند و شکم های خود را روی موزائیک کف آسایشگاه می چسبانیدند تا شاید کمی خنک شوند. گاهی اسرا با حوله، یکدیگر را باد می زدند و اگر حال کسی خیلی بد می شد چند نفری او را باد می زدند تا کمکی کرده باشند. هنگام شروع اذان نیز کسی چیزی نمی خورد تا اذان و نماز مغرب تمام شود. راوی : شادی روح و و سلامتی 🕊🌹🕊
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 حفظ قرآن در اردوگاه دعاهای سحر و دیگر ادعیه ماه مبارک رمضان نیز حال و هوایی خاص داشت و لذتی فراموش نشدنی را به بچه ها می داد. اسرا در بیشتر شب های ماه رمضان بیدار بودند و مشغول نماز شب می شدند. فرصت قرائت قرآن نیز خیلی کم بود، چون قرآن به تعداد کافی وجود نداشت و همه اسرا نیز می خواستند از کتاب الهی بهره ببرند، به ناچار قرآن ها را نوبت بندی کرده بودیم و به ترتیب از آن استفاده می کردیم. حفظ آیات و سوره های قرآن کریم در دوران اسارت بسیار دیدنی بود و آزادگانی که اکنون حافظ کل قرآن هستند، عمده فعالیت خود را در ماه مبارک رمضان شروع کردند. هنگام اذان مغرب نیز معنویتی خاص وجود داشت با این تفاوت که در این موقع بیشتر اسرا تشنه و گرسنه بودند و رمقی در بدن نداشتند. اسرا برای افطاری نیز برنامه هایی ترتیب می دادند و با شیر و یا آب گرم از یکدیگر پذیرایی می کردند. دعاهای مربوط به شب های ماه رمضان تا زمان رفتن عراقی ها به صورت انفرادی بود و برنامه های گروهی پس از رفتن سربازان عراقی و کمی هم قوت گرفتن و رفع عطش اسرا انجام می شد. دعاهای ماه مبارک رمضان به صورت دسته جمعی خوانده می شد. شب های قدر حال عجیبی در بچه ها ایجاد می کرد. در این شب ها همه اسرا از خود بیخود می شدند و شاید به جرأت بتوان گفت که آسایشگاه در ایام شهادت حضرت علی (ع) یک معنویت خاصی داشت و همه سعی داشتند ارتباط معنوی با خدا برقرار کنند و به ائمه اطهار متوسل می شدند. راوی : شادی روح و و سلامتی 🕊🌹🕊
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 لذت های ماه رمضان در اردوگاه لازم است از لذت های اسارت بویژه در ماه مبارک رمضان هم بگویم. هنگام نماز صبح و برای صرف سحری بچه ها شور و شعف خاصی داشتند. هر کس غذایی داشت در سفره ای بزرگ قرار می داد که در وسط آسایشگاه پهن می شد. اسرا از چند ماه قبل از شروع ماه مبارک رمضان شیر خشک، شکر و دیگر مواد غذائی مانند نان خشک که امکان نگهداری آن وجود داشت را ذخیره می کردند و همه بر سر یک سفره می نشستند. همه با هم دعای سفره را با صدای بلند و البته به گونه ای که عراقی ها متوجه نشوند با شور خاصی می خواندند و در پایان، دعای سفره را با عبارت «و زوجنا من الحورالعین» به پایان رسانده و می خندیدند. در بعضی اوقات هم آنهائی که از خصوصیات حورالعین اطلاع داشتند تعریف های با مزه ای می کردند که باعث خنده و تفریح اسرا می شد. راوی : شادی روح و و سلامتی 🕊 🌹🕊
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 🌹 🌹 : 🗓 1331/12/20 🗓 محل تولد : قزوین ـ ضیاءآباد وضعیت تاهل : متأهل تاریخ : 🗓 1359/06/27 🗓 تاریخ : 🗓 1377/01/17 🗓 مدت : : 🗓 1388/05/19 🗓 مسئولیت : سرباز محل : بیمارستان لاله تهران علت : عوامل ناشی از اسارت و جانبازی مزار : 🥀 🌹🕊
🕊🌹🌴🕊🌴🌹🕊 در اردوگاه، دشمن، يکي از برادران آزاده ما را زير فشار قرار داد که او به امام خميني توهين کند. آن دشمن کينه‌توز مي‌گفت: بايد به رهبرت اهانت کني وگرنه رهايت نمي‌کنم. هر چه فشار آورد، ايشان مقاومت کرد. گفت: اگر از اين بچه‌ها خجالت مي‌کشي، من به رهبرت اهانت مي‌کنم، تو فقط سرت را پايين بياور !. هرچه آن شکنجه‌گر اهانت کرد، او سرش را بالا گرفت سرانجام، به خشم آمد و با کابل کشيد تو صورت آن برادر. افسر بعثي، که خودش آمر و ناظر بود، دلش به رحم آمد و گفت : چشمت دارد در مي‌آيد، سرت را بياور پايين ! آن آزاده جواب داد : من با خداي خود عهد بسته‌ام که تا آخرين قطره خون و آخرين لحظه‌ي حيات، وفاداري‌ام را حفظ کنم . آن افسر بعثي اين حالت را ديد، تا اينکه روز عاشورا فرا رسيد . ما روز عاشورا پابرهنه شده بوديم. آنها فهميدند که اين پابرهنگي به عنوان عزاداري براي آقا حسين بن علي (ع) است. ناگهان، با کابل و چوب ريختند داخل اردوگاه . همان افسر، يک خيزران دستش گرفته بود. ما تا آن روز چوب خيزران نديده بوديم. افسر بعثي، خيزران را محکم کشيد تو صورت همان برادري که آن روز،‌ زير کابل، آن استقامت را نشان داده بود. ناله آن جوان بلند شد و صدايش تمام اردوگاه را در بر گرفت . افسر بعثي يک مرتبه، متحير ماند و گفت : تو همان کسي هستي که آن روز، زير ضربه‌هاي کابل، صدايت درنيامد؟ او هم جواب داد : آخر، امروز با خيزران شما به ياد لحظه‌هايي افتادم که سر نازنين آقا حسين بن علي (ع)، ميان تشت بود و يزيد با خيزراني که دردست داشت، به لب و دندان مبارکش مي‌زد. راوي : شادی روح و و سلامتی آزادگان سرافراز 🕊 🕊🌹
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 کمبود قرآن برای تلاوت قرائت کلام الله مجید نیز در اسارت نقش مهمی داشت. البته عراقی ها نسبت به قرائت قرآن با صدای آهسته و بصورت انفرادی حساسیتی نشان نمی دادند و در این مورد اسرا می توانستند به قرائت قرآن بپردازند. برخی از اسرا در ماه رمضان حداقل یکبار ختم قرآن و عده ای هم چندین بار تمامی قرآن را تلاوت می کردند. کلاس های مختلف احکام و اخلاق در طول ماه مبارک برگزار می شد. در این ماه کلاس های دیگر از جمله زبان های خارجه و غیره تعطیل می شد و فقط کلاس هایی برگزار می شد که با معنویت همراه بود. میزان ذکرهای روزانه و هفتگی که همیشه توسط یکی از اسرا اعلام می شد، در ماه رمضان چند برابر می شد. اسرای آسایشگاه در ایام ماه رمضان حتی حرف بی مورد هم نمی زدند و تلاش می کردند تا این روزها را تا جایی که ممکن است بدون توجه به دنیا و مادیات بگذرانند، به همین دلیل گفت و گوها و معاشرت ها نیز خیلی کم می شد و بیشتر اسرا مشغول ذکر و عبادت بودند و توجهی به دیگر مسائل نداشتند . راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و و سلامتی 🕊 🌹🕊
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 خواندن نماز زیر پتو روزهای اسارت به سختی سپری می شد و ما هم تنها امیدمان به خدا بود. یکی از زمان های فراموش نشدنی آن دوران ایام ماه مبارک رمضان بود. هر چند روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادا هم جرم بود ولی با نزدیک شدن به ماه رمضان فشار بعثی ها بیشتر می شد. بارها اتفاق می‌افتاد که موقع نماز دژخیمان بعثی به اسرا حمله می‌کردند و جهت آنها را از قبله تغییر می‌دادند و حتی نماز آنان را به هم می‌زدند به گونه ای که یک شب به اندازه ای سخت گرفتند که مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم. راوی : یاد باد آن روزگان یاد باد شادی روح و و سلامتی 🕊 🌹🕊
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 به یاد دارم یک روز بعد از آمار شب که یکی دو ساعت مانده به غروب انجام می‌گرفت نگهبانان آسایشگاه‌ها را تفتیش کردند و چند قاشق برنج سهمیه ظهر را که عزیزان روزه‌دار برای افطار خود نگهداشته بودند، با بی‌رحمی و بی حرمتی تمام به سطل آشغال ریختند. یکی از نگهبانان با تمسّک به این گفته بی‌ربط که «خداوند در تمام سال ، فقط ماه مبارک رمضان را برای روزه قرار داده است؟» سعی داشت سرپوشی بر عمل خلاف دین و مروّت خودشان بگذارد. آزادگان ، برای گریز از اینگونه برخوردها و مقابله با موانع احتمالی تدابیری را اتّخاذ می‌کردند آن‌ها از مسئول نان می‌گرفتند و همینطور که زیر پتو دراز کشیده بودند با یک لیوان آب به عنوان خورشت نوش جان می‌کردند. و دوستانی که وضع مالی آنان خوب بود با خورش، روغن و شکر تهیه شده از آشپزخانه ، صرف می‌کردند و آن را اگر به قدر کافی بود، بین دیگران تقسیم می‌کردند. گاهی اوقات که نگهبان از پشت پنجره عبور می‌کرد و متوجّه قضیّه می‌شد همین که سروصدایش در می‌آمد کلیّه برادران پتو را به روی خود کشیده و مثل کسی که ساعت‌ها خواب است هیچگونه پاسخی نمی‌دادند و سرباز بیچاره را با ناکامی از آنجا دور می‌کردند. روش دیگری که بعضی از روزه داران اتّخاذ می‌کردند این بود که برنج خود را به یکی از دوستان خود می‌دادند و به جای آن نان شب او را می‌گرفتند. تا علاوه بر جلوگیری از فاسد شدن غذا در آن هوای گرم تابستانی در برابر اشکال تراشی‌ها و برخوردهای مغرضانه سربازان بعثی چاره‌ای باشد. عزیزانی دیگر بودند که به هیچ مانع و مشکلی اعتنایی نمی‌کردند و با توکّل بر خدا غذای خود را در یک ظرفی می‌ریختند و پس از مخفی کردن در یک جای خنک و مطمئن هنگام افطار، یک سفره صمیمانه و با صفایی از آن ترتیب می‌دادند. البته در مورد اصطلاح «سحری»، باید توضیح بدهم که این واژه به معنای حقیقی خود استعمال نمی‌شود. زیرا در طول اسارت، هیچ کس را ندیدم که در سحر، به معنای واقعی خود، قوت ناچیز خود را تناول کند، بلکه در اصطلاح «اردوگاه دوازده»، هرگاه که برای روزه فردا نان با خورشِ آب ، صرف می شد، اطلاق می‌شد. راوی : یاد باد آن روزگان یاد باد شادی روح و و سلامتی 🕊🌹🕊