eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
13.8هزار دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
36.5هزار ویدیو
317 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 استاد 📝 «اثبات شهادت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم - قسمت دوم» ▪️ بررسی موضوع شهادت پیامبر اکرم در منابع اهل سنت و شیعه @masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
4_6025882546997299452.mp3
2.69M
📼 استاد 📝 «اثبات شهادت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم - قسمت دوم» ▪️ بررسی موضوع شهادت پیامبر اکرم در منابع اهل سنت و شیعه @masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد 📝 «اثبات شهادت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم - قسمت سوم» @masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
4_6025882546997299453.mp3
2.23M
📼 استاد 📝 «اثبات شهادت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم - قسمت سوم» ▪️ بررسی زمان شهادت پیامبر اکرم @masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
4_5881867315695322461.mp3
24.67M
🔊 سخنرانی استاد رائفی‌پور 📝 موضوع: شهادت امام حسن(علیه‌السلام) - جلسه ۱ 📅 ۱۳۹۶/۸/۴ - تهران ☑️ @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
4_5881867315695322464.mp3
29.21M
🔊 سخنرانی استاد رائفی‌پور 📝 موضوع: شهادت امام حسن(علیه‌السلام) - جلسه ۲ 📅 ۱۳۹۶/۸/۵ - تهران @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توسل تیم کشتی ایران به امام حسین (ع) و قرائت فرازی از زیارت عاشورا، پیش از شروع مسابقات کشتی👆 رمز موفقیت ما یا ابوالفضله… @Masafe_akhar
🔞 پسرک پارچه فروش و زن جوان پسرک بی‌خبر بود که چه دامی در راهش گسترده شده. او نمی دانست این زن زیبا که به بهانه خرید پارچه به مغازه آن ها رفت و آمد می کند، عاشق و دلباخته اوست. یک روز همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی پارچه جدا کردند و گفت: «پارچه ها را بدهید این پسر بیاورد و در خانه به من تحویل دهد.» هنگامی که به خانه رسیدند زن در را از پشت بست و پسر را به اتاق خود برد. پسرک منتظر بود که خانم هر چه زودتر، جنس را تحویل بگیرد اما غافل از این که زن نقشه دیگری برای او دارد. پس از مدتی خانم در حالی که خود را هزار قلم آرایش کرده بود، با عشوه و شهوت پا به درون اتاق خواب گذاشت. پسرک معصوم فکر کرد با موعظه و نصیحت یا با خواهش و التماس خانم را منصرف کند، دید خشت بر دریا زدن و بی حاصل است. خانم عشق سوزان خود را برای او شرح داد، به او گفت: «من خریدار اجناس شما نبودم، خریدار تو بودم.» ابن سیرین زبان به نصیحت و موعظه گشود و از خدا و قیامت سخن گفت، در دل زن اثر نکرد. التماس و خواهش کرد، فایده نبخشید. گفت چاره ای نیست، باید کام مرا برآوری. و همینکه دید پسر در عقیده خود پافشاری می کند، او را تهدید کرد، گفت: «اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا کامیاب نسازی، الآن فریاد می کشم و می گویم این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آن گاه معلوم است که چه بر سر تو خواهد آمد.» در این زمان ناگهان فکری به سر پسرک خطور کرد. فکر کرد یک راه باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم. به بهانه قضای حاجت از اتاق بیرون رفت، با وضع و لباس آلوده برگشت و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی در هم کشید و فورا او را از منزل خارج کرد. منبع: الکنی و الالقاب، ج 1/ص 313. @Masafe_akhar