eitaa logo
مسار
331 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
720 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✨سلام مهمان حسین... امشب دلمان حال دیگری دارد... 🍀امشب 《اللهم عجل لولیک الفرج》هایمان هم بوی زینب را به مشام میرساند.. 🍃امشب دعایمان به رنگ حاج قاسم است... نمیدانم درست است یا نه، اما همه فکر میکنیم او با شما برخواهد گشت... 🌺یک کلام آقاجان! دلمان هوای 《 قائم 》 و 《سردار》 را با هم دارد..😭 ارواحناله الفداه عجل الله تعالی فرجه 🆔 @masare_ir
✨اعتقاد به قیامت 🌾حاج قاسم قیامت را با گوشت و پوست خود باور داشت و برای آن برنامه ریزی کرده بود. یکی از کارهایی که انجام داد این بود از خوبان شهادت و اقرار می گرفت؛ آه می کشید از اینکه از پدرش دستخط نگرفته بود برای رضایت از خودش. می گفت: «از مادرم امضا گرفتم که از من راضی است اما از پدرم نه. آنقدر امروز و فردا کردم که آخرش هم نشد.» 📚سلیمانی عزیز، صص۱۶۵_۲۲۷ عکس‌نوشته حسنا 🆔 @masare_ir
✨وصیت 🌺وصیت کرده بود موقع دفن، آن کفنی که خیلی ها امضا کرده بودند، امضای فرزندان شهدا و نامه دختر شهیدی که نوشته بود: «سی و پنج سال بعد از شهادت پدرم، وقتی شما آمدید خانه ما، غم شهادت پدرم از یادم رفت» را در کفنش بگذارند. 📚کتاب سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. صفحات ۱۶۵-۱۶۶ و ۱۸۲ و ۲۱۰ و ۲۲۶-۲۲۷٫ عکس‌نوشته حسنا 🆔 @masare_ir
✨طلب حلالیت 💠بیوت مراجع و علما زیاد سر می‌زد. بار آخری که رفته بود از خیلی‌های شان از جمله آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله جوادی آملی خواسته بود که پشت کفنش را به اسم امضا کنند. 🌾پیش آیت الله نوری همدانی علاوه بر اینکه امضا گرفته بود، گفته بود می‌خواهم پشت سرتان چند رکعت نماز بخوانم. موقع رفتن آیت الله نوری، حاج قاسم را بغل کرده بود و در گوشش آیه “من المؤمنین رجال صدقوا” را خوانده بود. موقع خداحافظی چشم های هردوشان خیس خیس بود. 📚سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی، صفحات ۱۶۵-۱۶۶ و ۱۸۲ و ۲۱۰ و ۲۲۶-۲۲۷ عکس‌نوشته حسنا 🆔 @masare_ir
✨وصیت 🌺وصیت کرده بود موقع دفن، آن کفنی که خیلی ها امضا کرده بودند، امضای فرزندان شهدا و نامه دختر شهیدی که نوشته بود: «سی و پنج سال بعد از شهادت پدرم، وقتی شما آمدید خانه ما، غم شهادت پدرم از یادم رفت» را در کفنش بگذارند. 📚کتاب سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. صفحات ۱۶۵-۱۶۶ و ۱۸۲ و ۲۱۰ و ۲۲۶-۲۲۷٫ عکس‌نوشته حسنا 🆔 @masare_ir
✨زینب ها زیاد شدند! 🔰حاج قاسم به حضرت زینب (س) ارادتی کامل داشت. 🔺برش اول: اسم دخترم را گذاشته بودم آرشیدا. شهید حسین محرابی (همسر خواهر شوهرم) این اسم را برازنده دخترم که از سادات بود، نمی دانست. بعد از شهادتش وقتی این را فهمیدم، دنبال این بودم که یک اسم مناسب انتخاب کنم. یک بار که شهید سلیمانی خانه شهید محرابی، آنجا سر حرف را باز کردم و از ایشان خواستم اسمی را انتخاب کنند. 🔹حاج قاسم گفت: پیامبر (ص) اسم زینب را برای دختر حضرت زهرا (س) انتخاب کرد. حضرت زهرا (س) هم به خاطر علاقه پیامبر (ص) این اسم را گذاشت روی دخترش. شد زینب. شما هم همین اسم را بگذارید روی دخترتان. 💠خم شد دخترم را که حالا زینب شده بود بوسید. چون اسم دختر بزرگ شهید محرابی هم زینب بود، خندید و گفت: زینب ها زیاد شدند. دست کرد توی جیبش و یک انگشتر داد بهم و گفت: هر وقت زینب بزرگ شد، بدید دستش بکنه. 🔹برش دوم تکفیری ها رسیده بودند نزدیک حرم حضرت زینب (س)؛ آن قدر که تیرهای کلاش به در و دیوار حرم می خورد.حاج قاسم تاب نداشت ببیند حرم حضرت زینب در خطر باشد. خودش کلاش به دست گرفت و آمد پا به پای بچه ها از حرم دفاع کرد. آنقدر ایستاد تا تیر خورد به دستش. هر چه اصرار کردیم برنگشت عقب. با همان دست مجروح کنار بچه ها و حضرت زینب (س) ایستاد. 📚کتاب سلیمانی عزیز ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸؛ صفحات۱۵۲ و ۱۱۷ عکس‌نوشته_حسنا 🆔 @masare_ir