eitaa logo
مسار
337 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
534 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✨دوست داری ابوذر باشی؟ 🌹افطاری محمود بیشتر اوقات نان خرما بود. اگر کنار سفره خرما و شله زرد بود، فقط نان و خرما می‌خورد و اعتراض می‌کرد که چرا چند نوع غذا درست کردید؟ 🌸یک بار گفتم: داداش! تو با این کارهایت می‌خواهی حضرت علی علیه‌السلام شوی؟! او که خودش فرموده نمی‌توانید مانند من زندگی کنید. 🌼گفت: مثل ایشان زندگی کردن کار سختی است؛ اما ایشان هرگز آن را نفی نکرده‌اند. اگر مثل حضرتش نشوم، می‌توانم حداقل ابوذر باشم. راوی: خواهر شهید 📚 نذر قبول؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، صفحه ۱۶ و ۱۷ خاطره شماره ۹ و ۱۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨خدایا ممنونم نذرم رو قبول کردی 🍃مادر محمود نذر کرده بود که پسرش در روز عاشورا شهید شود. می‌گفت: می دانستم شهید می شود. ختم سوره واقعه برداشتم که اگر شهید می‌شود، روز عاشورا شهید شود تا گریه‌هایم برای امام حسین علیه السلام باشد و رنگ او را بپذیرد. 🍃غروب عاشورا بود که هنوز خبر شهادت محمود به او نرسیده بود. ناراحت بود. گفت: خدایا! نذرم را قبول نکردی؟! مادر عازم مسجد بود. وقتی خبر شهادت محمود را به مادر دادیم، اولین سؤالش این بود که کی شهید شد؟ 🍃وقتی گفتیم روز عاشورا، گفت: خدایا! ممنونم که نذرم را قبول کردی. 🍃با اینکه خبر شهادت محمود را شنید اما دوباره راه مسجد را در پیش گرفت. می گفت: محمود به امام حسین علیه السلام اقتدا کرد و امام حسین علیه السلام شهید نماز شد. 📚 نذر قبول؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، صفحه ۷۵-۷۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ روزه خوری جلوی دیگران کار خوبیه؟ ☘️ماه رمضان بود و روزه نگرفته بودم. سفره را که پهن کردم غذا بخورم، دیدم محمود نگاه معنا داری بهم می کند. 🌾گفتم: «با این نگاه که نمی شود غذا خورد.» سفره را جمع کردم که بروم، گفت: «از من حیا می کنی؛ اما از خدا حیا نمی کنی؟! اگر من اینجا نبودم در محضر خدا غذا می خوردی؟!» راوی: برادر شهید و اکبر رشیدی 📚نذر قبول؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول _ ۱۳۸۸؛ صفحه ۱۵ خاطره شماره ۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte