eitaa logo
مسار
331 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
720 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✨رفیق خوب داری یا نه؟ 🍃سید مهدی رفیق جانی و برادر عقد اخوتی ام بود. وقتی در عملیات بدر تیر به شکمم خورد، حالم بد بود. روی زمین افتاده بودم و دست و پا می زدم و منتظر تیر خلاص عراقی ها بودم. ☘️در این گیر و دار صدای سید مهدی را شنیدم. گفت: «یا علی! بلند شو.» با هر زحمتی بود مرا به کول انداخت و به خاکریز خودی رساند و صورتم را بوسید و رفت. 🌾وقتی از بیمارستان به خانه برگشتم، سید مهدی خیلی شهید شده بود. خیلی دلتنگ دوستان شهیدم بود. در خواب سید مهدی را دیدم. با لباس خاکی بالای سرم ایستاده بود. گفت: «ما رسم رفاقت را به جا آوریدم. اولین شبی که آمدی خانه، به دیدنت آمدم. تو هم سعی کن تسبیحات حضرت زهرا (س) را شمرده شمرده بگویی.» راوی: حاج حسین یکتا 📚 مربع های قرمز؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، صفحه ۲۷۸-۲۸۰ و ۲۸۵ 🆔 @masare_ir
✨رویاهای صادقه شهید سید حسن موسوی 🍃پیرمرد با تقوایی به نام سید حسن موسوی بود. اهل نماز شب بود. برخی از شب‌ها مرا هم بیدار می‌کرد. اشک مثل نور بر روی محاسن سفیدش جاری می شد. یک روز گفت: «من یک بار در خواب دیدم که زخمی شده‌ام و چند وقت بعد از همان جایی که در خواب دیده بودم، مجروح شدم. اکنون خواب شهادت دیده ام. این روزها با خداوند درد و دل می کنم.» 🌾در همین روزها در مانور به عنوان فرمانده نیروهای خط شکن شرکت کرد. شهید صیاد شیرازی می گفت: «من اگر چند تا مثل این سید داشتم، ارتش را سر و سامانی می‌دادم.» هر چه اصرار کرد نرفت. او سرانجام در همین عملیات(والفجر یک) در منطقه زبیدات به شهادت رسید. راوی حمید شفیعی 📚کتاب رندان جرعه نوش؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه ۸۸ و ۸۹ 🆔 @masare_ir