✨همدلی با نیروها
🍃محمود فرمانده گردانی بود که با نیروهایش همدل بود. حتی وقتی که دور از آنها بود؛ اما نمی توانست از فکرشان خارج شود.
🌺یک بار با عده ای از رزمندگان رفته بود کامیاران. موقع ناهار به رستورانی میروند. همراهان برای ناهار مرغ سفارش میدهند.
محمود گفت: «برای من سفارش ندهید. » ما مشغول خوردن مرغ بودیم و او داشت با نان های سر میز خودش را مشغول میکرد.
☘یکی از رزمنده ها گفت: «من فکر کردم روزه هستی که غذا سفارش ندادی؟ »
🌾محمود گفت: «من چطور می توانم اینجا بنشینم و مرغ بخورم در حالی که نیروهای گردانم در آماده باش هستند و به این غذا دسترسی ندارند. »
🌸همین اتفاق در بار دیگری که بچه ها در همین کامیاران میخواستند ساندویچ بخورند، اتفاق افتاد و محمود به خاطر نیروهایش لب به ساندویچ نزد.
راوی: جواد انصاری فر؛ هم رزم شهید و حمید شفیعی
📚۱.کتاب گردان نیلوفر ؛ خاطرات شهید محمود پایدار. نوشته: محمد رضا عارفی. ناشر: لشکر ۴۱ ثار الله کرمان. نوبت چاپ: سوم- ۱۳۸۸ صفحه ۷۴
۲. رندان جرعه نوش؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی،صفحه ۱۲۴
#سیره_شهدا
#شهید_پایدار
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte