✨چرا شهریه میگیری؟
🌹علی آمده بود مرخصی. رفت وضو بگیرد. رفتم سر جیب شلوارش ببینم این که اصلا شهریه نمیگیرد، چرا حرف از بیپولی نمیزند.
🍀از داخل حیاط با صدای بلند گفت: مادر! برکت پول را خدا می دهد. نمیدانم از کجا فهمید.
📚بیا مشهد، گروه فرهنگی شهید هادی، ص۸۵
#سیره_شهدا
#شهید_علی_سیفی
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🏴۲۸محرم
⚫️ وفات حذیفه بن یمان
حذیفه از بزرگان اصحاب پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و از خواص اصحاب امیر المؤمنین علیه السّلام بود. پدر حذیفه در جنگ احد اشتباهاً به وسیله یکی از مسلمانان کشته شد.
حذیفه یکی از هفت نفری بود که بر صدیقه طاهره سلام اللَّه علیها نماز خواندند. او صحابه منافق را می شناخت. منافقینی که پس از غدیر خم توطئه قتل پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را چیدند و می خواستند در بازگشت از غدیر خم در راهی که از کوه می گذشت شتر حضرت را بترسانند تا برمد و حضرت به دره سقوط کند و به قتل برسد. اما جبرئیل این نقشه را بسمع مبارک نبوی رسانید.
⚫️تبعید امام جواد علیه السّلام به بغداد
در سال۲۲۰ ه امام جواد علیه السّلام به دستور معتصم از مدینه به بغداد تبعید شدند.
📚ارشاد، ج۲، ص۲۹۵
⚫️ورود اسرای اهل بیت علیه السّلام به بعلبک:
بنابرنقلی ورود اسرای اهل بین علیهم السّلام به شهر بعلبک و استقبال مردم آن شهر از نیزه داران با شکر و سویق و آذوقه و علف در این روز بوده است، که حضرت امّ کلثوم سلام اللَّه علیها با دیدن این منظره در حق آنان نفرین کردند.
📚قلائد النحور، ج محرم و صفر، ص۳۳۲
#محرم
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله وسلم فرمودند:
🌹هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد، از آتش جهنم دور میماند.
📚بحارالانوار، ج۸، ص۱۹۱
#عکس_نوشته_حسنا
#ارتباط_با_والدین
🆔 @tanha_rahe_narafte
🏴۲۹محرم
⚫️ رسیدن کاروان اسرا به شام
در این روز اسرای اهل بیت علیهم السلام به حوالی شام رسیدند. ابراهیم بن طلحه بن عبداللَّه جلو آمد و به امام زین العابدین علیه السّلام نزدیک شد، و کینه هائی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت: دیدی غلبه با کیست ؟حضرت فرمود: اگر می خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت می دانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است.
📚قلائد النحور، ج محرم و صفر، ص۳۳۶
#محرم
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨به فکر دوستان دخترت هم هستی؟
🌹دخترش گفت بابا! برایم ساعت میخری؟
عباس گفت: میخرم. به شرط اینکه فقط در خانه بپوشیاش. ممکن است در مدرسه جزو اولین نفراتی باشی که ساعت دارند. آن وقت بقیه بچهها چه کنند؟
📚 آسمان؛ بابائی به روایت هسر شهید، نویسنده: علی مرج، صفحه ۳۳-۳۲
#سیره_شهدا
#شهید_بابایی
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨چقدر انصاف رو رعایت میکنی؟
🌹در گرماگرم عملیات کربلای چهار، در ساحل ام الرصاص مجروح افتاده بودم. از شدت آتش دشمن، هیچ قایق خودی نمیتوانست بیاید این طرف رود. ناگهان دیدم قایقی از راه رسید و چند نفر لباس خاکی و پیشانی بند بسته از آن پیاده شدند.
🍃 ستار ابراهیمی بود. تا مرا دید و آمد چیزی بگوید، بیسیمچیاش گفت: حاجی جان! جنازه برادرتان صمد همین جاست. اگر اجازه بدهید با همین قایق برش گردانیم.
🍃حاج ستار در حالی که بند کلاهش را در دستش گره می زد، گفت: نه. دوباره بی سیم چی من و منی کرد که حاجی گفت: هر وقت جنازه همه را برگرداندید، جنازه صمد را هم برگردانید. والسلام. دیگر هم در این موضوع چیزی نمیخواهم بشنوم.
راوی: محسن جامه بزرگ
📚غواصها بوی نعنا می دهند؛ نوشته حمید حسام؛صفحه ۷۴
#سیره_شهدا
#شهید_ستار_ابراهیمی
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨دنبال الگویی از یک روحانی مردمی میگردی؟
🍃رنج های مردم کوخ نشین و پا برهنه شهید سید اسد الله مدنی را آزار می داد. شبی جمعی از پزشکان مهمان آقا بودند. ایشان در ضمنِ صحبت هایی فرمودند: «مردم خیلی مشکل دارند. باید به داد مردم رسید.»
🍃دکتر معزّ پرسید: چه کاری از دست ما بر می آید؟
ایشان طرحی را ارائه کردند که سه بُعدی بود. فرمودند: «اول از همه باید یک صندوق قرض الحسنه تشکیل دهیم. شما از بهره بانک ها صرف نظر کنید. پول های تان را در این صندوق بگذارید تا به مردم نیازمند، برای رفع احتیاجات، فقر و بیماری و ازدواج وام داده شود.»
– «دوم اینکه باید یک درمانگاه خیریه تأسیس کنیم. اسمش را هم بگذاریم درمانگاه مهدیه».
دکتر گفت: با کدام پول؟
🍃آقای مدنی گفتند: «پولش با من و طبابتش با شما. مردم تا کی بروند التماس بیمارستان ها کنند یا از بی پولی بمیرند؟».
– «سوم اینکه کنار بیمارستان باید یک دار الایتام درست شود. وقتی تهی دستی از دنیا می رود، کسی نیست که از فرزدندانش مراقبت کند.»
🍃عده ای از تجار و سرشناسان همدان هم دعوت شدند و از آنها ۵۰۰ هزار تومان جمع آوری شد و قرار شد عده ای هم ماهیانه پرداخت کنند.
راوی: حسین مسچی
📚 سید اسد الله؛ خاطراتی از شهید سید اسد الله مدنی، نویسنده: علی اکبری مزد آبادی، صفحه ۳۳-۲۹
⚫️سالروز شهادت آیت الله مدنی تسلیت.
#سیره_شهدا
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🏴یاس باغ آرزو
بر نیزهها از دور میدیدم سرت را
بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟
چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق
در خون رها وقتی که دیدم پیکرت را
ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه
یک بار میشد من ببوسم حنجرت را
بابا تو که گفتی به ما از گوشواره
همراه خود بردی چرا انگشترت را
با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه
دیدم کبودیهای چشم مادرت را
یک روز بودم یاس باغ آرزویت
حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را
شاعر:یوسف رحیمی
⚫️ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت.
#شهادت
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ تو مراسما وقتی غذا کم باشه چه میکنی؟
🌹مراسم عروسیام بود. همه شاد و خندان بودند. مصطفی نیم نگاهی به من کرد و متوجه غصهام شد. مرا برد بیرون از مجلس و مشکل را جویا شد.
🍃گفتم: ۴۰۰ نفر مهمان آمده، در حالی که برای ۲۵۰ نفر تدارک دیدیم. گفت: این که مشکلی ندارد. باهم رفتیم به خرابه ای که محل طبخ غذا بود.
🍃به آشپزها گفت: چند دقیقه بروید داخل کوچه.
مصطفی رفت سر دیگ و دعایی را زیر لب خواند و به غذاها دمید.
🍃خندان برگشت به طرف من و گفت درست شد!
آخر شب ۴۰ نفر هم از حوزه علمیه قم آمدند برای دیدن مصطفی. همه شام خورند تازه یک دیس هم اضافه آمد.
راوی: برادر شهید
📚مصطفی، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ص ۴۰ و ۴۱
#سیره_شهدا
#شهید_ردانیپور
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
☘گرمایی بهاری
❄️برفها آب شده، پرندگان آواز میخوانند. همه منتظر آمدن تو هستند.
🌻مولا جان بیا تا این هوای سرد، با وجود شما برایمان گرم و بهاری شود.
🌸مولا جانم ای مهربانم در اولین صبح دلانگیز بهاری به تو سلام میدهم.
#صبح_طلوع
#به_قلم_سرداردلها
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠چگونه انتقاد پذیر باشیم؟
✅اگر والدین شما به رفتار یا سلیقه شما اعتراض دارند. به نحوه رفتار و علایق خود دقت کنید؛ شاید حق با آنها باشد، فراموش نکنید آنها از شما بزرگترند و تجربه بیشتری دارند.
🔘 بنابراین اگر از شما انتقادی میکنند مطمئناً دلایلی دارند؛ سعی کنید بدون قضاوت یا متهم کردن آنها به حرفهایشان گوش دهید و در خلوتِ خود به سخنانشان فکر کنید.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_نرگس
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌱عطردعا
🌊زندگی مانند امواج دریاست
بالا و پایین دارد.
🌕روزهای آرام
🌑و روزهایی دشوار
🎭گاهی توأم با شادی
گاهی پر از غم!
🌷با عطر دعا و مناجات
لحظات زندگیتان شیرین
#صبح_طلوع
#به_قلم_نرگس
#عکس_نوشته_حسنا
☘🌼☘🌼
🆔 @masare_ir