eitaa logo
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
1.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
36 ویدیو
4 فایل
🌷 جایی برای احساسی ها... تکه شعر تکه نثر پرده را برداریم، بگذاریم که احساس، هوایی بخورد #سهراب_سپهری 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق گاهی با نگاهی شعله میگیرد رفیق وای از آن روزی که دامنگیر این آتش شوی @mashaar🌱
روی قبرم بنويسيد، کبوتر شد و رفت زير باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است، غم دل يا سم؟ آن قدر غرق جنون بود، که پرپر شد و رفت روز ميلاد، همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ميلاد، برابر شد و رفت او کسی بود، که از غرق شدن میترسيد عاقبت روی تن ابر، شناور شد و رفت هرغروب از دل خورشيد، گذر خواهد کرد واژه خسته که يک روز، کبوتر شد و رفت   @mashaar🌱
امشب از حسرت رویَت دِگر آرامَم نیست دلـم آرام نگیــــرد كـه دل آرامَم نیست @mashaar🌱
سر یکی داریم و در یک تن نمی‌باید دو سر دل یکی داریم و در یک دل نمی‌گنجد دو یار @mashaar🌱
حال من چیزی شبیه جهل اعراب قدیم حال آن مردی که تنها کودکش یک دختر است @mashaar🌱
حیدر بــه شمشیرش نبی را یـاوری کـرده با ثروت خود ذوالفقاری دیگرست این زن @mashaar🌱
از بس به انتظار تواَم در همیشه‌ها یک صندلی کنار خیالم نشانده‌ام... @mashaar🌱
ای چادر گلدارِ پریشان‌شده در باد! خوب است به دنبال تو یک دشت دویدن... @mashaar🌱
با رقیبان سخن ازکشتن ما می گوید کشتن آنست، که با غیر، سخن می گوید @mashaar🌱
پُرسیـد زاهِـد مُعتَـقِـد هَستی به مَحشَـر؟ گُفتَم که آری، چَشم‌های مَحشَری داشت! @mashaar🌱
تا نگه کردم به چشمانت،نمیدانم چه شد تا که دیدم روی خندانت،نمیدانم چه شد عشق بود آیا ؟ جنون ؟ هرگز ندانستم چه بود تا سپردم دل به دستانت،نمیدانم چه شد تا که افتادم به دامت،رشته ی صبرم گسست تا که خوردم تیرِ مژگانت،نمیدانم چه شد تا گرفتی دستهایم را،دلم دیوانه شد تا نهادم سر به دامانت،نمیدانم چه شد گم شدم چون قایقی کهنه،میان موجها در شبِ زلفِ پریشانت،نمیدانم چه شد بی وفا...رفتی و من با خاطراتت مانده ام آن قرار و عهد و پیمانت...نمیدانم چه شد گفته بودم تا ابد عاشق نخواهم شد،ولی تا نگه کردم به چشمانت،نمیدانم چه شد.. @mashaar🌱
تو نباشی من از اعماق غرورم دورم زیر بی رحم ترین زاویه ی ساطورم @mashaar🌱