خسته ام از این همه عشق دروغین و غلط دردِ شیرین مرا، فرهاد می فهمد فقط..! #پروانه‌حسینی @mashaar🌱

کَس را نرسد در حقِ ما ردّ و قبولی ما گر بد ، اگر نیک ، که از حضرت عشقیم #حزین‌لاهیجی @mashaar🌱

خوش‌‌آن‌ساعت که می‌رفتی و طاقت می‌رمید از من تغافل از تو می‌بارید و حسرت می‌چکید از من ... #عرفی‌شیرازی @mashaar🌱

چشم‌هایم به مسیرَت همه‌شب خیره و خیس! همچو یک کودکِ دور از بغلِ مادرِ خویش... #ناشناس @mashaar🌱

قول دادم بشوم حبس ابد در دل تو حکم زندان مرا دست نزن خواهم مرد... #معصومه‌سیاه‌پشت @mashaar🌱

نیستم قانع به این دیدار های بیش و کم قصه را کوتَه کنم، دربست میخواهم تو را... #عمران‌صالحی @mashaar🌱

مَن‌ اسم‌ِ تو را به‌ مادَرَم‌ گُفتَم‌ و گُفت دَر خواب‌ هَمیشـه می‌بَـری نامَـش‌ را #مائده‌نظامی @mashaar

چشم های تو مرا ریخت به هم چون کوهی که شبی سخت زمین خورد و سر پا نشده #راضیه‌صابریان @mashaar🌱

نه فرشته‌ام نه شیطان، کی‌ام و چی‌ام همینم نه ز بادم و نه‌ز آتش، که نوادۀ زمینم منم و چراغ خُردی که بمیرد از نسیمی نه سپیده‌دم به دستم، نه ستاره در جبینم #حسین‌منزوی @mashaar🌱

ز من مپرس کیَم، یا کجا دیارِ من است ز شهرِ عشقم و دیوانگی شعارِ من است منم ستارهٔ شام و تویی سپیدهٔ صبح همیشه سویِ رهت چشم انتظار من است ُ#سیمین‌بهبهانی @mashaar🌱

به نسیمی همه راه به هم می ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد آه یک روز همین آه تو را می گیرد گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد #فاضل‌نظری @mashaar🌱

تا سر زلفِ پریشانِ تو محبوب منست روزگارم به سر زلف پریشان ماند #سعدی @mashaar🌱

تو را من زهرِ شیرین خوانم‌، ای عشق! که نامی خوش‌تر از این‌‌اَت ندانم .. #ناشناس @mashaar🌱

تپیدن ، سوختن، در خاک و خون غلطیدن و مردن بحمدالله که دردِ عاشقی تدبیرها دارد #ناشناس @mashaar🌱

خاموشی‌ام؛ جنونکدهٔ شور محشر است! #جناب‌بی‌دل @mashaar🌱

من ندارم طاقت آزار تو! جنگ بگذار! آشتی کن، آشتی ..! #عراقی @mashaar🌱

باچنین‌دَردی که‌باید زیست دور ازدوستان؟! بِه که نَپسندد قَضا بَر هیچ دُشمن، زندگی! #جناب‌بی‌دل @mashaar🌱

اوضاع زشت مردم عالم ندیدنی ست... امروز صرفه نیست که بینا شود کسی! #صائب @mashaar🌱

چون باد می روی و به خاکم فکنده ای آری برو که خانه ز بنیاد کنده ای حس و هنر به هیچ ، ز عشق بهشتی ام شرمی نیامدت که ز چشمم فکنده ای؟ اشکم دود به دامن و چون شمع صبحدم مرگم به لب نهاده غم آلود خنده ای بخت از منت گرفت و دلم آن چنان گریست کز دست کودکی بربایی پرنده ای بگذشتی و ز خرمن دل شعله سرکشید آنگه شناختم که تو برق جهنده ای بی او چه بر تو می گذرد سایه ای شگفت جانت ز دست رفت و تو بی چاره زنده‌ای #هوشنگ‌ابتهاج @mashaar🌱

ما بوی پیرهن را در جان ذخیره کردیم شاید نیاید هر روز از مصر کاروانی ... #ناشناس @mashaar🌱

تسبیح شیخ پاره شد و دانه دانه شد از بس که استخاره زدم تا ببینمت‌. #ناشناس @mashaar🌱

غمت هر لحظه جانی خواهد از من چه انصاف است؟چندین جان که دارد؟ #عراقی @mashaar🌱

گر بگویم که مرا با تو سرو کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کاری هست #سعدی @mashaar🌱

گفتم: ای عشق من از چیز دگر میترسم گفت :آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو #مولانا @mashaar🌱

تا زمانی که جهان را قفسم می دانم هر کجا پر بزنم طوطی بازرگانم #سجادسامانی @mashaar🌱

مَن آن شاهینِ دِلتَنگَم که از سَرما و تَنهایی کُلاهِ پَشمـیِ صَـیّــاد را هَـم لانـه می‌بـیـنَـم #امیرعلی‌سلیمانی @mashaar🌱

هیچ یادم میکنی آرام جان خسته ام ؟ هیچ یادم میکنی معشوقه ی ممنوعه ام؟ هیچ یادم میکنی شبها که من سرگشته ام ؟ در قرار عاشقی چون موجها گمگشته ام ؟ هیچ یادم میکنی آن سان که من یاد توام ؟ از فراق عشق تو چون لاله ای پژمرده ام ؟ هیچ یادم میکنی شیرین ترین شهدانه ام ؟ ای که شیرینی لبت، شیرین ترین ترانه ام هیچ یادم میکنی ای باده ی جانانه ام؟ ای که عشق تو زده آتش بر این غمخانه ام هیچ یادم میکنی در هجر تو جان داده ام؟ از غم نا دیدنت چون مرده جانان مرده ام #ناشناس @mashaar🌱

اگر حبیب تویی مشکلی ندارد عشق اگر طبیب تویی درد هم دوا دارد... #ناشناس @mashaar🌱

نيمه‌ى پُر منم و نيمه‌ى خالى هم تو خالى و پُر همگى قصه‌ى ليوانِ تو بود... #ناصرپروانی @mashaar🌱