سینی چای و گل و مردی که مانند تو نیست
یک دل مُرده که دیگر گیر و پابند تو نیست
بین جمعیت صدای خنده ات پیچید و بعد
تا سرم چرخید دیدم حیف! لبخند تو نیست
النکاح سنتی! آیا وکیلم مـن؟! بله
زیر لب با بغض گفتم این که پیوند تو نیست
با عسل کام من بیچاره شیرین تر نشد
تلخ می بوسم لبی را که لب قند تو نیست
تو قسم ها خورده بودی می رسی روزی به من
آاای این کابوس واضح مثل سوگند تو نیست
بعد از این باید فراموشت کنم، از این به بعد
شاعر این شعر غمگین آرزومند تو نیست
کودکی آشفته را هم چند سالی بعد از این
می فشارم سخت در آغوش و فرزند تو نیست
می پرم از خواب و یادم نیست چیزی را به جز
سینی چای و گل و مردی که مانند تو نیست
#طاهرهاباذریهریس
@mashaar🌱
مـرا صد بـار اگر از خود بِرانی ، دوستت دارم
بـە زنـدانِ جفایت هم کِشانی دوستت دارم
بە پیشِ خلق اگرنتوان حدیثِ عشق را گفتن
درونِ سینـە ی تَنگـم، نهـانـی دوستت دارم
چو مرغۍآشیان دارم به بامِ عشقت ای صیاد
به صدسنگِ جفایت هم پَرانی دوستت دارم
هـزاران نـامـەی دلـدادگی سویت فرستادم
عزیزِ من! بخـوانی یا نخـوانی، دوستت دارم
#جلالملکشاه
@mashaar🌱
فرض کن دست مترسک به کلاغی نرسد
دست کم باعث دلگرمی شالیزار است
#حسنتوکلی
@mashaar🌱
این روزها که میگذرد ، جور دیگرم
دیگر خیال و فکر تو افتاده از سرم
دیگر دلم برای تو پرپر نمیزند
دیگر کلاغ رفته به جلد کبوترم
دیگر خودم برای خودم شام میپزم !
دیگر خودم برای خودم هدیه میخرم !
دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم
دیگر بلد شدم که بهانه نیاورم
اسمت چه بود ؟ آه از این پرتی حواس
این روزها من اسم کسی را نمیبرم
#رضاکیاسالار
@mashaar🌱
و من معنی بعضی شعرها را دیر می فهمم
"که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها"
#مرتضیعابدپورلنگرودی
@mashaar🌱
میان سختی و درد و کلافگی رفتی
من از آن کس که رفت ، بی درنگ بیزارم
#بهرامقربانی
@mashaar🌱
با چادر گلدار تو یک طایفه کوچید...
در تاب و تب زلف کَجَت کوه گسل شد!
#كیانوشسفری
@mashaar🌱
سینه ای سوخته در حسرتِ یک عشق محال
پیکری ملتهب از خواهشِ سوزانِ وصال...
#فروغفرخزاد
@mashaar🌱
ناله از دل تا به لب از ضعف، مشکل میرسد
گوش اینجا کِی به داد نالهی دل میرسد؟
#فیاضلاهیجی
@mashaar🌱
خودت گفتی جدایی حق ندارد بین ما باشد...
کجایی تا ببینی که جدایی هم شکر خورده...!
#سیدسعیدصاحبعلم
@mashaar🌱
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
من شعر سرودهام فقط! شرمنده!! در وصف تو باید آیه نازل بشود... #خلیلجوادی @mashaar🌱
به یادت آنچنان غرق خودم بودم که دریا گفت
تو را می بینم و شک می کنم دریا منم یا تو ..
#حسینزحمتکش
@mashaar🌱
کم زلیخا از فراق یوسفش آسیب دید؟
عقل را دریاب ای دل عشق سالاری بس است
#فروغفرخزاد
@mashaar🌱
قسم به چشم تو، که کور باد چشمانم
اگر به غیر تو با دیگری نظر دارم...
#حسینمنزوی
@mashaar🌱
آسمان فرصت پروازِ بلند است ، ولی
قصه این است چه اندازه کبوتر باشی
#فریدونمشیری
@mashaar🌱
منظومه ی چشمان تو با خط و مدارش
برهم زده یکباره همه جاذبه ها را...
#رسولمختاریپور
@mashaar🌱
میان دفتر شعرم ،مرا گم کردی و رفتی
نوشتم بی تـو میمیرم تبسم کردی و رفتی
نوشتم بی تـو غمگینم نوشتم بی تـو افسرده
مرا با این صفت ها هم تجسم کردی رفتی
#میثمریحانی
@mashaar🌱
کاش آن جا که تو رفتی غمِ عالم میرفت!
کاش این غربتِ جمعی همه باهم میرفت...
#علیرضاآذر
@mashaar🌱
نپرس از منِ تنها چرا پریشانی؟
خودت که حال مرا خوبِ خوب میدانی!
#مجیدترکابادی
@mashaar🌱
بغلم کن ‹غمِ در زخم شناور› شده ام!
بغلم کن گلِ بی طاقتِ پرپر شده ام...
#حامدابراهیمپور
@mashaar🌱
در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی باشد
همانا مرگ پایان سرور آمیز دلتنگیست . . .
@mashaar🌱
هر آرزوی تلخ خود را قهوه خوردم
فنجان به فنجان ذکر شد امکان ندارند...
وقتی شروع قصه با تردید باشد
تردیدهای داستان پایان ندارند..
#علیرضاآذر
@mashaar🌱
و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم!
که رازِ زندگی و مرگِ آدمی، این بود...
#حسینمنزوی
@mashaar🌱
دوست كه دل خوشى ام بود فقط خنجر زد...
دشمنان را بسپاريد كه مرهم بدهند!
#حامدعسكرى
@mashaar🌱