❁﷽❁
مثلا"
خنده یِ تو قاتل جانـم بشود
این دل انگیز ترین
قتلِ جهـان خواهد شد . . .
#شهید_مرتضی_عطایی
@mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
❁﷽❁ مثلا" خنده یِ تو قاتل جانـم بشود این دل انگیز ترین قتلِ جهـان خواهد شد . . . #شهید_مرتضی_عطایی
#دلنوشته
🌺آغوش نگاهت 🌺
تسبیح اشکهایم را همچون
مرواریدی غلطان به نخ
میکشم تا سیلاب غم آغوش
نگاهت را از من نگیرد
#شهید
#دلتنگی
#دلنوشته
#یاس_خادم_الشهدا_رمضانی_
#کانال_مشق_عشق_دمشق
@mashghe_eshgh_dameshgh
4_405788230953208554.mp3
زمان:
حجم:
5.57M
منم سر گشته و حیرانت ای دوست...
#کانال_مشق_عشق_دمشق
@mashghe_eshgh_dameshgh
#یا_زینب
✨ جان سپردن در حرم یک افتخار دائمی ست
✨پس لباس ارتشی اینجا لباس خادمی ست
#کانال_زخمیان_عشق
@mashghe_eshgh_dameshgh
تازه فهمیدم گِلم از خاڪ پاے زینب است
اشڪ هاے دیده امـ از اشڪ هاے زینب است
روے سنگ قبر من این جمله را انشا ڪنید
عاقبت این جان ناقابل، فداے زینب است
#صلوات
#کانال_مشق_عشق_دمشق
@mashghe_eshgh_dameshgh
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداییش بعضیها خوشگل خریدنی میشن هاااا...
اقا مرتضی کریمی از اون دسته ادمهای شیرینی بود که هیچوقت طعم شوخیهاش رو نمیتونی فراموش کنی ...
بعضی وقتها ماجرای بیست و یکم دی ماه و اون عملیات اونقدر اذیتت میکنه که نمیدونی چجوری و کجا با خاطرات اون شیر بچه ها مخصوصا خود مرتضی باید اروم باشی و مگه اصن میشه اروم بشی ؟!
دلتنگتم داداش ...
#شهید_مرتضی_کریمی
در حال دکلمه خوانی
@mashghe_eshgh_dameshgh
میدونی چقدر سخته از فاصله ی سیصد متری بچه ها رو تیکه تیکهروی تل(تپه) ببینی و نتونی هیچکاری بکنی؟!
میدونی چه حالیه نه پای پیش داری نه پای پس ؟!
میدونی چه حسیه صدای یا زهراهاشونو بشنوی نتونی لبیک بگی؟!
میدونی چه دردیه وقتی هر روز با دوربین صورتهای معصوم و پیکرهای پاکشونو ببینی و حسرت بخوری ؟!؟!؟!
اره
برای همینه اون عملیات رو هیچوقت یادمون نمیره
هیچوقت ...😔
خان طومان
شد کربلای دوم و ما باز هم از کربلا و داستان شهامت و شجاعتش جاموندیم ...
خودمون جا موندیم ولی دلهامون رو بدتر جا گذاشتیم ...
کنار رفقایی که اسمونی بودند و اسمونی شدند و حتی دیدن و لمس کردن و بوییدن پیکرهاشون برامون شد رویای پریدنی و دست نیافتنی ...
چیه تو هم دلت هوایی شد؟!
هوای خان طومان؟!
بیشتر برات بگم از اون سرزمین خون؟!
از زمینی که خیلی از پیکر بچه ها رو پس نداد؟!
خان طومان
خالدیه
الحمره
خلصه
مناطقی بودند که خیلی سخت و با خون خیلی از شهدا رنگین شدند تا ازاد شدند و با خون تک تک بچه ها رنگین تر شدند تا دشمن تونست ازمون به مصیبت پس بگیره !!!!
مگه اصن میشد از اون منطقه به راحتی گذشت؟!
اون شب
بچه ها خان طومان رو هم رد کردند ...
به ابوشلیم هم رسیدند و ولی باز ...
ولش کن فقط بگم مجبور شدند برگردند و خط پدافندی توی خان طومان زدیم ...
منطقه ای که نعل اسبی توی دل دشمن بودیم ...
یعنی از سه طرف تو محاصره ی دشمن