الهی من فدای دل پاکتون بشم
اهای رفقا
رفقایی که عمری کنارتون عاشقی کردیم
عمری کنارتون لذت دنیا رو بردیم
گفتیم و خندیدیم
حالا که اسمتون شد شهید
دستتون بازتر شد
حرفتون بیشتر خونده میشه
سفارش منم بکنین
جاموندم و تو این دنیای شلوغ
به دنبال رد و نشانی ازتون میگردم
که باز درد دل کنم
حرف بگم
و بشنوم
تنهام نذارین فداتون بشم
#جاماندم
مشق عشق٬دمشق
ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست
https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیایویی دارد زمینی شدنم...
بایدم جام بذارین و برین وقتی نفسم مریضتون میکنه...
اما رفقا
منم روزی کنارتون بودم
رفیقتون بودم
نگاهی
آهی
#جاماندم...
@mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
هیایویی دارد زمینی شدنم... بایدم جام بذارین و برین وقتی نفسم مریضتون میکنه... اما رفقا منم روزی کن
گاهی دلت میخواد فریاد بزنی
داد بزنی
هی بگی
هی بگی
هی بگی
یادته مرتضی
یادته رضا
یادته محسن
یادته سید اسد
یادته سید کریم
یادته سید هادی
یادته محسن
یادته حمیدرضا
یادتونه
بهتون خدمت کردم
فلان کار رو کردم
بیسار کار رو کردم
و و و و
اره گاهی دلت میخواد اصلا سر شهدا منت بذاری
به روشون بیاری
خودت ته دلت میدونی کاری براشون نکردی
خودت ته دلت میدونی نمیتونی سرشون منت بذاری
اما بگی ...
دلت اروم میشه
دلت خنک میشه
میدونی شاید
شاید فرجی شد و یهو تیرت خورد به هدف و نشست به دلشون و یک لحظه به اقا امام حسین علیه السلام گفتن و تو هم عاقبت بخیر شدی ...
اره
نا امید نشو
اگر برای شهدا ٬ حتی در حد فوروارد پیام ٬ اره باهاشون معامله کن
شاید گرفت ...
اینها رو بدل نگیرین وقتی میخونین
#جاماندم به در و دیوار میزنم تا رفقا یادم کنن
دلتنگی ...
مشق عشق٬دمشق
ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست
حرفهاي دل یک جامانده از شهدا...
شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم
و الان روياهاي ديدار در سر ميپرورانم
كه شايد باز لايق شوم
دفتر مشق ما
سرمشقش ٬ عشقه
دم و بازدم ما
سرمنشأش ٬ عشقه
محل عاشقیمون
دمشقه...
https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
@mashghe_eshgh_dameshgh
گاهی دلت میخواد تنها بری زیارت ...
بسم الله الرحمن الرحیم
اصلا تنهایی به ماها نیمده ها
هر جا میریم باید یکی از شهدا دنبال خودمون بکشیم
بابا این چه وضعیه شاید دلمون بخواد اصلا تنها باشیم
ولی خداییش زیارت بدون رفقا نمیچسبه
من با داش مصطفی رفاقتی نداشتم اما یک رفیق داشتم که بین من و مصطفی رفاقت خوبی ایجاد کرد ...
اقا مرتضی عطایی عاشق مصطفی بود که همه به اسم سید ابراهیم میشناسینش
چنان ذوب در مصطفی میشد در تعریف خاطرات که عشق میکردی بشینی و برات از مصطفی بگه ...
یک وقت فکر نکنین مثلا میخواستیم سر گرمش کنیم دوربین یادش بره میگفتیم از مصطفی بگو ها خخخخ
نه بابا
ولی رنگ و بوی مصطفی رو گرفته بود
تو هر دیداری اسمی از مصطفی نبود مرتضی بهش خوش نمیگذشت ...
الانم نقل مجلس ماها شده اقا مصطفی ولی خداییش بدون اسم مرتضی انگار مجلسی نداریم ...
.
دلتنگی:
کاش بازم روزی ٬ نه ساعتی ٬ نه والله من به لحظه ش هم قانعم که برسه تا تو از مصطفی برام بگی مرتضی جان ...
.
حرف دل :
زمانهایی که میخندیدی جهان خندان بود و دشمن گریان ...
بخند نور دیده ی من
مرتضی جان .قهقهه بزن از ته دل
.
اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعایی
آمین یا رب العالمین
#جاماندم
#دلتنگم_و_با_هیچکسم_میل_سخن_نیست
#شهدای_مدافع_حرم
#فاطمیون
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مرتضی_عطایی
اقا مرتضی بعد تو حرمت هیچ رفاقت و دوستی ای رو نگه نداشتن ...
هیچی نمیخوام
فقط دلتنگتم
همین
مشق عشق٬دمشق
ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست
حرفهاي دل یک جامانده از شهدا...
شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم
و الان روياهاي ديدار در سر ميپرورانم
كه شايد باز لايق شوم
دفتر مشق ما
سرمشقش ٬ عشقه
دم و بازدم ما
سرمنشأش ٬ عشقه
محل عاشقیمون
دمشقه...
https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
بسم رب الشهدا
درخت پاییزی ...
فصلها میان و میرن و درخت بارها و بارها برگ میریزه و سبز میکنه ٬
اما پاییز همیشه متفاوته ٬ نه فقط برای درخت ٫ که حتی برگها احساسهایی رو تجربه میکنن که تا بحال نداشتن ...
به اخرین برگها که نگاه میکنی ٬ میدونی اینها هم روزی خواهند افتاد ٬ اما ...
این تاخیر در افتادن برای درخت هم شادی اوره هم غم انگیز ...
شاد میشه چون میدونه هنوز رویش ادامه داره و برگهای سبز و زیبا باز سرو کلشون پیدا میشه .
غمگین میشه چون از شیره و صمغ خودش در برگهاش ریخته و بهشون جون داده ...
و برگ اخری تا بیفته ٬ ریزش تمام برگها رو دیده و وقتی بیفته زودتر از همه پودر میشه ...
.
پ ن :
انقلاب همون درخته و رزمنده ها همون برگها
شهدا میشن افتخار و شادی میارن برای انقلاب و غم میارن برای بقیه ی برگها ...
.
پ ن تر:
میدونیم یک روزی جدا میشیم ٬ اما ای کاش اون اخری نباشیم ...
ای کاش رفاقتمون با شهدا بشه شبیه برگهای که لای هم پیچیده شدن و تا مدتی برگ جداشده رو اون برگ وصل به شاخه نگه داشته و تا خودش نیفته نمیذاره جدا شده بیفته ...
.
حرف دل:
خیلی وقت بود دلم نیخواست باز بنویسم ٬ ولی دردی داشت بی وصف ...
زمانی که شهدا بودن و براشون مینوشتی با زمانی که نیستن و مینویسی خیلی فرق داره ...
.
کاملا بی ربط :
وقت سحری خوردن هندونه بهتره یا هلو ؟!؟
من که نمیدونم
ولی هندونه صفایی داره و هلو هم ...
.
#جاماندم
خدایا فرجی کن از جنس معجزه
به یاد
#شهدای_مدافع_حرم
ومن الله توفیق
مشق عشق٬دمشق
ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست
حرفهاي دل یک جامانده از شهدا...
شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم
و الان روياهاي ديدار در سر ميپرورانم
كه شايد باز لايق شوم
دفتر مشق ما
سرمشقش ٬ عشقه
دم و بازدم ما
سرمنشأش ٬ عشقه
محل عاشقیمون
دمشقه...
https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
نه میشه گفت
نه میشه سکوت کرد
اره ای که جلو بره میبره
عقب بره میبره
و من #جاماندم از قافله ی عشق
و غافل از عاشقی و در دنیای شلوغ و پر زرق و برق ٬ زمینگیر
زندگیتون سبز علوی
عاقبتتون سرخ حسینی
و شبتون با ارامش مهدوی
یا علی مددی
#جاماندم
مشق عشق٬دمشق
ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست
حرفهاي دل یک جامانده از شهدا...
شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم
و الان روياهاي ديدار در سر ميپرورانم
كه شايد باز لايق شوم
دفتر مشق ما
سرمشقش ٬ عشقه
دم و بازدم ما
سرمنشأش ٬ عشقه
محل عاشقیمون
دمشقه...
https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
#اسیر_داعشی_حر
عبدالرحمن ۱۳سال بیشتر نداشت، اما با همین سن کمش نیروی داعش شده بود.
الان چند روزی بود که توسط بچه های #فاطمیون اسیر شده بود.
در این چند روز ، چند تا از بچه ها جیره لباسشان را به او داده بودند.
کنارش هم تعدادی کلوچه و تنقلات بود که بچه ها برایش گرفته بودند.
بچه ها زبان او را نمی دانستند، ولی با توجه به سن کمش با او مهربان تر از باقی اسراء بودند.
محبت بچه ها و آنچه که از واقعیت #فاطمیون دید، باعث شد تصمیم بگیرد با داعش بجنگد، داعشی که با دروغ دوستانش را کافر و بی نماز به او معرفی کرده بود.
رفته بود پیش روحانی تیپ و از او خواسته بود که اذان شیعه را به او بیاموزد. شب تقاضای آب کرد و گفت می خواهم غسل #شهادت کنم.
صبح روز اربعین مانند ما نماز صبح خواند و همراه بچه ها به عملیات رفت.
می گفتند پرچم #فاطمیون را به دوش گرفته بود و یک لحظه هم زمین نمی گذاشت.
عبدالرحمن که دیگر از بچه ها خواسته بود #علی_اصغر صدایش کنند، در روز اربعین شربت #شهادت را نوشید و به آرزویش رسید.
🙏رفقا با #اهانت_به_مقدسات_اهل_سنت، راه هدایت بر #علی_اصغر ها را نبندید.🙏
علی صغر قلمبه اون دنیا سرمو جلوت نمیتونم بیارم بالا . خوب سبقت گرفتی
تا قیامت فراموشت نمیکنم
#حُرم_کن
#جاماندم