eitaa logo
مشقِ عشق ٬ دمشق
323 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
608 ویدیو
19 فایل
مشقِ عشق ٬ دمشق حرفهاي دل یک جامانده از شهدا ، شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم والان روياهاي ديدار درسر ميپرورانم كه شايد باز لايق شوم دفتر مشق ما سرمشقش٬عشقه دم و بازدم ما سرمنشأش٬عشقه محل عاشقیمون دمشقه https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
مشقِ عشق ٬ دمشق
@mashghe_eshgh_dameshgh
گاهی دلت میخواد تنها بری زیارت ... بسم الله الرحمن الرحیم اصلا تنهایی به ماها نیمده ها هر جا میریم باید یکی از شهدا دنبال خودمون بکشیم بابا این چه وضعیه شاید دلمون بخواد اصلا تنها باشیم ولی خداییش زیارت بدون رفقا نمیچسبه من با داش مصطفی رفاقتی نداشتم اما یک رفیق داشتم که بین من و مصطفی رفاقت خوبی ایجاد کرد ... اقا مرتضی عطایی عاشق مصطفی بود که همه به اسم سید ابراهیم میشناسینش چنان ذوب در مصطفی میشد در تعریف خاطرات که عشق میکردی بشینی و برات از مصطفی بگه ... یک وقت فکر نکنین مثلا میخواستیم سر گرمش کنیم دوربین یادش بره میگفتیم از مصطفی بگو ها خخخخ نه بابا ولی رنگ و بوی مصطفی رو گرفته بود تو هر دیداری اسمی از مصطفی نبود مرتضی بهش خوش نمیگذشت ... الانم نقل مجلس ماها شده اقا مصطفی ولی خداییش بدون اسم مرتضی انگار مجلسی نداریم ... . دلتنگی: کاش بازم روزی ٬ نه ساعتی ٬ نه والله من به لحظه ش هم قانعم که برسه تا تو از مصطفی برام بگی مرتضی جان ..‌. . حرف دل : زمانهایی که میخندیدی جهان خندان بود و دشمن گریان ... بخند نور دیده ی من مرتضی جان .قهقهه بزن از ته دل . اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعایی آمین یا رب العالمین اقا مرتضی بعد تو حرمت هیچ رفاقت و دوستی ای رو نگه نداشتن ... هیچی نمیخوام فقط دلتنگتم همین مشق عشق٬دمشق ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست حرفهاي دل یک جامانده از شهدا... شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم و الان روياهاي ديدار در سر ميپرورانم كه شايد باز لايق شوم دفتر مشق ما سرمشقش ٬ عشقه دم و بازدم ما سرمنشأش ٬ عشقه محل عاشقیمون دمشقه... https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
بسم رب الشهدا درخت پاییزی ... فصلها میان و میرن و درخت بارها و بارها برگ میریزه و سبز میکنه ٬ اما پاییز همیشه متفاوته ٬ نه فقط برای درخت ٫ که حتی برگها احساسهایی رو تجربه میکنن که تا بحال نداشتن ... به اخرین برگها که نگاه میکنی ٬ میدونی اینها هم روزی خواهند افتاد ٬ اما ... این تاخیر در افتادن برای درخت هم شادی اوره هم غم انگیز ... شاد میشه چون میدونه هنوز رویش ادامه داره و برگهای سبز و زیبا باز سرو کلشون پیدا میشه . غمگین میشه چون از شیره و صمغ خودش در برگهاش ریخته و بهشون جون داده ... و برگ اخری تا بیفته ٬ ریزش تمام برگها رو دیده و وقتی بیفته زودتر از همه پودر میشه ... . پ ن : انقلاب همون درخته و رزمنده ها همون برگها شهدا میشن افتخار و شادی میارن برای انقلاب و غم میارن برای بقیه ی برگها ... . پ ن تر: میدونیم یک روزی جدا میشیم ٬ اما ای کاش اون اخری نباشیم ... ای کاش رفاقتمون با شهدا بشه شبیه برگهای که لای هم پیچیده شدن و تا مدتی برگ جداشده رو اون برگ وصل به شاخه نگه داشته و تا خودش نیفته نمیذاره جدا شده بیفته ... . حرف دل: خیلی وقت بود دلم نیخواست باز بنویسم ٬ ولی دردی داشت بی وصف ... زمانی که شهدا بودن و براشون مینوشتی با زمانی که نیستن و مینویسی خیلی فرق داره ‌... . کاملا بی ربط : وقت سحری خوردن هندونه بهتره یا هلو ؟!؟ من که نمیدونم ولی هندونه صفایی داره و هلو هم ... . خدایا فرجی کن از جنس معجزه به یاد ومن الله توفیق مشق عشق٬دمشق ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست حرفهاي دل یک جامانده از شهدا... شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم و الان روياهاي ديدار در سر ميپرورانم كه شايد باز لايق شوم دفتر مشق ما سرمشقش ٬ عشقه دم و بازدم ما سرمنشأش ٬ عشقه محل عاشقیمون دمشقه... https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
عشق... #شهید_عباس_آبیاری یوسف مدافعان #شهدای_مدافع_حرم
این دوتا عاقبت‌مردونگی و end رفاقت بودن به قول امروزیها #شهید_مرتضی_کریمی #شهید_مجید_قربانخانی #شهدای_مدافع_حرم
مشقِ عشق ٬ دمشق
#شهید_مهدی_صابری یکی از شهدای # فاطمی مدافع حرم است، در آخرین دست نوشته ای✍ که از وی باقی مانده حرف 
⚜بسمه تعـالی 💠«حرف گنده تر از دهان» رو با هیچ چیزی عوض نمی کنم❌... ✍پ.ن۱: هنگام شهادت آقا ابا عبدالله(علیه السلام) میان بالا سر آدم. ✍پ.ن۲: در واقع به خاطر همینه که شهادت🌷 رو با هیچ چیز عوض نمی کنم؛ حتی زیارت حرم اربابم اونم . ✍پ.ن۳: ⚡️اما از اونجایی که هنوز فکر می کنم اندازه شهادت نشدم دلتنگـ💔 حرم ارباب شدم! .." و شاید تنها همین چند جمله گویای تمام حرف های ناگفته باشد شهدایی که از رزمندگان 8 سال جنگ تحمیلی ایران🇮🇷 گرفتند✌️...  
سلام رفیق نمیدونم اسمش چیه ؟! شاید دلنوشته شاید وصیت نامه شاید خاطره شاید ... گاهی وقتا که دلت بد میگیره خودتم نمیدونی چته یهویی ذهن و فکرت میره باغ پیش پرستوها پرستوهایی که الان نغمه هایی دارن میخونن از ته دل ، به معنای واقعیه شادی زیر گوش اهل بیت ... اره شهدا ، یا بهتره بگم رفقا ، نمیدونم اگر رفیق بودیم که خوش بحالمون اگر نبودیم هم که بد به حالمون اما هر چی بود ، هر چی گذشت ، کنار همونا بود ... ایام غم مادر ایام فاطمیه یاد برادرهای مادری برادرهای پر پر شده ی فداییه مادر و باز هم ایستاده ایم با کمر خمیده از سنگینی غم برادرها ، با شونه های شکسته از سنگینیه حمل خاطرات جنگ ، با قلب پر از درد و سینه ی پر از آه و چشمی پر از اب ... آه ای مرتضی آه ای رضا آه حامد و آه احمد و آه حمیدرضا و آه جواد و آه و آه و آه و شب جمعه و یاد کربلا ... به علی گریه کنم یا به حسن یا به شهید کربلا ... امشب در باغ بهشت ، در جوار حسین علیه السلام به پابوسی مادرش میروند و ما ... گنده تر از دهان ، اما ما ایستاده ایم ، در جهانی که جسمتان نیست ولی عطر و بویتان تمام زندگیمان را گرفته است ... ماموریت اغاز شد . هدف دفاع از حرم آل الله ، همه رفتیم و عدهدای برگشتیم ... ماموریت ادامه دارد . هدف دفاع از حریم جمهوری اسلامی ایران ، عده ایی ایستادیم تا شاید اینبار پایان ماموریت ما هم ابلاغ شود ... اگر شد که فبه المراد . اگر نشد دعا کنین برای ما که این امانت سنگین را با سربلندی امانتداری کنیم تا بدست صاحب اصلی اش برسانیم ... هستیم ، با تن رنجور و درد دیده ، پای نظام و مقدسات ، پای رهبر عزیز تر از جان ... داشت یادم میرفت ، به همتون ، یا بهتره بگم هممون باهم عهد بسته بودیم که پای سید علی بمونیم ... موندیم رفقا اما ما رو یادتون نره داداشا ...