به والله
آزادی فقط زیر بیرق مادر ساداته
زیر چادر زینب
زیر ولایت علی و خیمه گاه حسن و حسین
نگهبانت هم عباس
دیگه چی میخوای از این بهتر
الهی دورت بگردم
حساس باش
روی غیرت داداشهات
اونایی که کیلومترها اونور تر
خونشون رو ریختن
تیکه پارشون کردن
اما نذاشتن پای داعشی باز بشه به شهرت
الان بخاطر بعضی هوا و هوسهات
همه چیز داره عوض میشه
حواست هست ؟!؟!
به اشکهای از دل سوخته مون قسم
تمام تلاشمون رو کردیم
قطره خونی از دماغ بی گناهی نریزه
از این به بعدشم همینه
اما اگرپای دشمن های خونیمون به خاک باز بشه و بعضیهاتونم نادانسته اونور باشین ، با همون دل سوخته و چشم خیس ، اما پا نمیذاریم روی اعتقاداتمون و خون شهدامون
هشیاران عالم هر که را دیدم، غمی دارد دلا دیوانه شو، دیوانگی هم عالمی دارد ..🔥
سلام رفیق خوبی ؟
ارادت
خیلی دلم میخواد این روزها و شبها بیام و حرف بزنیم
اما دل و دماغی حقیقتا ندارم
نه اینکه اوضاع خراب باشه
نه اینکه از کنترل خارج باشه
نه
فقط باز حال و هوای این روزها میبرتمون به جریانات اول سوریه
اون روزهایی که مردم نا اگاها و نادانسته به اتش دشمن هیزم ریختن و بعدها پ تا خیلی وقت بعدش تاوان دادن
و چقدررررررر احمقن که فکر میکنن با چند تا کشته گرفتن از ما میتونن ما رو از صحنه خارج کنن
تو این تصویر هیچی به جز سوریه سازی نمیبینم
اما هنوز نفس داریم و تا جایی که داشته باشیم نمیذاریم رویای تجزیه ی ایران رو به حقیقت حتی نزدیک کنن
برامون دعا کنین
این خاک باید بازم ارام باشه
زمینی که قراره پابتخت اسلام جهان باشه
باید جای قدم های امام زمانمون باشه
نباید اشوب باشه
ولی دعا کنین ما هم توی همین خاک با همین پرچم سه رنگ و ارم الله اروم بشیم
مشقِ عشق ٬ دمشق
روز اولی که توی سوریه دیدمش ، چند شبی بود نخوابیده بودم ، خط زیر تکهای وقت و بی وقت دشمن بود ، منطقه رو گرفته بودیم و دشمن در تلاش برای باز پس گیری ...
چند روزی بود از شهادت جواد محمدی میگذشت ، رفیقهایی بودن قدیمی اما پر تنش ...
خیلی دل تنگ جواد بود ، برای دعواهاشون ، برای شوخی هاشون ، برای کل کل هاشون ، خیلی سعی میکرد دیگه با کسی رفیق نشه ، داغ رفیق کمرشو شکسته بود ...
یکسره میگفت کاش جنگ تموم نشه و ما شهید نشده باشیم .
اومد پشت سرم صدام کرد ، برگشتم نگاهش کنم ، دیدم دوبرار من قد و هیکل داره ، چقر و بد بدن و ورزشکار ...
قبل از اون ندیده بودمش
با اینکه خودم پشت بی سیم پیجش کردم که بیاد ولی اومد پشیمون شدم ، اخه یکی از فرمانده گردانها از ترسش راننده و بیسیمچی و نفراتش رو برذاشته بود و خط رو خالی کرده بود و هشت نفر بدون مهمات گذاشته بودمون و رفته بود ، و اما از وقتی که رضا اومد و فهمید ...
از بد و بیراه گفتنای پشت بیسیمش
از رگ غیرتش که داشت میترکید
از عصبانیتش
از خونهایی که داده بودیم تا خط رو بگیریم
از خطراتی که ایجاد شده بود برای یک ترس ...
هر لحظه دشمن تک میزد و خط میشکست ، معلوم نبود چند نفر زنده زنده اسیر میشدن ....
با اون ابهت و جذبه دلم رو برده بود و بد شیفته ش شده بودم ، با هر نگاهی که بهش میکردم نا خوداگاه یاد عباس ابن علی میفتادم ، اخه رضا غیرتش ابالفضلی بود ...
الان بعد از چند سال گذشت شهادتش یکسره به خودم میگم:
ایکاش منم یاد میگرفتم با کسی رفاقت نکنم...
#رفیق_شهیدم
#محمد_رضا_سنجرانی
#شوخ
#جذاب
#فاطمیون
#مدافعان_حرم
سلام رفیق
نمیدونم اسمش چیه ؟!
شاید دلنوشته
شاید وصیت نامه
شاید خاطره
شاید ...
گاهی وقتا که دلت بد میگیره
خودتم نمیدونی چته
یهویی ذهن و فکرت میره باغ پیش پرستوها
پرستوهایی که الان نغمه هایی دارن میخونن از ته دل ، به معنای واقعیه شادی
زیر گوش اهل بیت ...
اره
شهدا ، یا بهتره بگم رفقا ، نمیدونم اگر رفیق بودیم که خوش بحالمون اگر نبودیم هم که بد به حالمون
اما هر چی بود ، هر چی گذشت ، کنار همونا بود ...
ایام غم مادر
ایام فاطمیه
یاد برادرهای مادری
برادرهای پر پر شده ی فداییه مادر
و باز هم ایستاده ایم
با کمر خمیده از سنگینی غم برادرها ، با شونه های شکسته از سنگینیه حمل خاطرات جنگ ، با قلب پر از درد و سینه ی پر از آه و چشمی پر از اب ...
آه ای مرتضی
آه ای رضا
آه حامد و آه احمد و آه حمیدرضا و آه جواد و آه و آه و آه و شب جمعه و یاد کربلا ...
به علی گریه کنم یا به حسن یا به شهید کربلا ...
امشب در باغ بهشت ، در جوار حسین علیه السلام به پابوسی مادرش میروند و ما ...
گنده تر از دهان ، اما ما ایستاده ایم ، در جهانی که جسمتان نیست ولی عطر و بویتان تمام زندگیمان را گرفته است ...
ماموریت اغاز شد .
هدف دفاع از حرم آل الله ، همه رفتیم و عدهدای برگشتیم ...
ماموریت ادامه دارد .
هدف دفاع از حریم جمهوری اسلامی ایران ، عده ایی ایستادیم تا شاید اینبار پایان ماموریت ما هم ابلاغ شود ...
اگر شد که فبه المراد .
اگر نشد دعا کنین برای ما که این امانت سنگین را با سربلندی امانتداری کنیم تا بدست صاحب اصلی اش برسانیم ...
هستیم ، با تن رنجور و درد دیده ، پای نظام و مقدسات ، پای رهبر عزیز تر از جان ...
داشت یادم میرفت ، به همتون ، یا بهتره بگم هممون باهم عهد بسته بودیم که پای سید علی بمونیم ...
موندیم رفقا اما ما رو یادتون نره داداشا ...
#شهدای_مدافع_حرم
#شب_زیارتی
#مدافعان_حرم
#فاطمیون
#دلتنگی