✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️
❤️
🍃
✨
❤️
🍃
✨
❤️
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊
💥💫کتاب : عصمت 💫💥
⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️
☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄
💥✨قسمت : چهل و چهار✨💥
◀️علاقه عصمت هم به این نهاد وصف نشدنی بود؛ در تمام وجودش این شور🌟 را میشد احساس کرد. صبحها قبل از همه بیدار میشد تا به حوزه بسیج برود، انگار پر 💫و بال میگرفت. علاقهٔ خاصی به بسیج داشت. اصلاً من عصمت را در خانه نمیدیدم. فعال بود و پرشور. به همراه خواهران🌸 داوطلب بسیجی در بسیاری از صحنهها حضور داشت. در خصوص شرکت او در کارهایی که در راه خدا و برای کمک به خلقالله 💐بود، مخالفتی نداشتم و از دل و جان راضی بودم، چون خوب میدانستم که عصمت همیشه راه درست را انتخاب میکند و این مهم را با دیدن دوستانش✅ بیشتر متوجه میشدم و میفهمیدم که دخترم دارای چه خصوصیات و علایقی است.
تدفین و خاکسپاری شهدا 🌷و دیدار با خانوادههای این عزیزان از جمله فعالیتهای عصمت بود. کارش این شده بود که هر روز میرفت گلزار شهیدآباد🌷 منتظر میماند تا اجساد شهدا را برای غسل و تدفین بیاورند. وقتی از تشییع شهدا 🌷برمیگشت به من میگفت: «مادر! هر وقت میخواستی بری شهیدآباد، درسته که برای زیارت شهید🌷 میری؛ اما باید به قطره قطرة اشک😭 چشمهای مادر یه شهید خیره بشی و از نزدیک صبوری خانوادهاش رو ببینی و بنشینی کنارشون. توی این چهرهها رازهای زیادی وجود داره!👌 ما باید اونا رو الگوی خودمون قرار بدیم و براشون تسلی خاطر باشیم.»
◀️در اردوهای جهادی شرکت میکرد. صبح زود با جمعی از دوستانش، سوار اتوبوس 🚎میشدند و میرفتند به نقاط محروم و روستاهای اطراف شهر. در آنجا اهداف انقلابی را تبلیغ 🔅میکردند. هم تدریس قرآن داشتند و هم به روستاییان برای جمعآوری محصولات از زمینهای کشاورزی کمک میکردند.⭕️
میگفت: «ساده زیستی این زنها و دخترهای عشایر رو که میبینم حظ میکنم. گاهی وقتها چای☕️ رو روی خاکستر چوبها دم میکنند. نان تازه و پنیر محلی🥛 میارن، سفره میاندازند توی دشت، لذت میبرم از زندگیهاشون صبحانهای که در کنارشان میخورم هیچ کجا طعم و مزهاش رو نداره خیلی به ما احترام میذارن».🍃🌸🍃
ادامه دارد .........
http://eitaa.com/mashgheshgh313
✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️
در رمضان خوانده ایم یا علی و یا عظیم
ای همه امید ما یا صمد و یا کریم
مهدی فاطمه کجاست؟😔
یار به ما باز رسان
بعد امام زمان(عج)فدایی رهبریم😊
http://eitaa.com/mashgheshgh313
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
پنجم رمضان سالروز ولادت حضرت قاسم ابن الحسن مبارک
خورشید فروغ چشم صائم آمد
آڹ مــاه تــمام آڸ هــاشـم آمد
تبریک که در پنجم ماه رمضاڹ
میلاد عزیز نجمه ، "قاسم" آمد
السلام علیک یا ابن الکریم،یا قاسمبنالحسن
تا شیرینی اسم تو هست
روز پنجم ضعفی ندارد..!
تولدت مبارک
قاسمبنالحسن :)
یامهدی🌹🍃
🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃
http://eitaa.com/mashgheshgh313
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
💕💝هوالعشــــــــــق 💕💝
عاشقانه_های_شهدا_و_همسرانشان
همسر سردار #شهید_حسن_باقری :
وقتی این مرد بزرگ از جبهه به خانه می آمد آن قدر کار کرده بود که شده بود یک پوست و
استخوان و حتی روزها گرسنگی کشیده بود، جاده ها و بیابانها را برای شناسایی پشت سر گذاشته بود، اما در خانه اثری از این خستگی بروز نمی داد. می نشست و به من می گفت در این چند روزی که نبودم چه کار کرده ای، چه کتابی خوانده ای و همان حرفهایی که یک زن در نهایت به دنبالش هست. من واقعاً احساس خوشبختی می کردم.
🌹 شادی_روح_شهدا_صلوات 🌹
http://eitaa.com/mashgheshgh313
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️
❤️
🍃
✨
❤️
🍃
✨
❤️
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊
💥💫کتاب : عصمت 💫💥
⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️
☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄
💥✨قسمت : چهل و پنج✨💥
◀️برای آموزش نظامی مردم جهت مقابله با رژیم بعث عراق حضوری فعال داشت.✔️
عصرها هم که به خانه برمیگشت، اگر غذایی از ظهر 🌝مانده بود، آن را گرم میکرد و میخورد. اگر غذایی هم در خانه نبود، اعتراضی نمیکرد. مانده بودم چرا همیشه قانع است.🥀
◀️از کودکی به نماز خواندن علاقه داشت. خلوص و تواضع و حضور قلبی❤️ که در نماز خواندنش موج میزد، نشان از اعتقادی داشت که با آن بزرگ شده بود.
◀️با دوستانش در نماز جماعت مساجد و همچنین نماز جمعه شرکت میکرد.
شبها 🌙قبل از سحر بیدار بود و مشغول نماز شب میشد. دوست نداشت کسی متوجه بشود. سعی میکرد نماز شبش مخفیانه باشد.✨
به خواندن دعای کمیل مقید بود. دعاها و زیارتهای مفاتیح را مو به مو از روی کتابی که پدرش به او هدیه🌺 داده بود میخواند و حفظ میکرد. آیات قرآن را هم همینطور.
◀️پشت سر هم آیههای قرآن و اذکار و احادیث و دعاها را با صدایی محزون✳️ زمزمه میکرد؛ چه در حالت بیداری، چه در موقع خوابیدن و یا در انجام کارهای خانه مثل ظرف شستن و... .
همیشه آیهٔ مِن المؤمنینَ رِجال🔆ٌ را تکرار میکرد. یک روز از کنارم رد شد و این آیه را میخواند، گفتم: «عصمت چرا🤔 این آیه رو اینقدر تکرار میکنی؟»
نگاه معنی داری کرد وگفت: «من عاشق🌺 این آیهام.»
گفتم: «میشه دوباره بخونیش؟»
بسمالله کرد و با حالت خاصی گفت: «مِنَ المؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عهَدُوا الله عَلَیهِ فَمِنهُم مَّن قَضَیٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مِّن ینتَظِرُ وَ ما بَدِّلُوا تَبدِیلاً»❤️
بعد قرآن را از سر طاقچه آورد و معنیآیه را برایم خواند و گفت: «این آیهٔ 23 سورة احزاب بود.»
گفتم: «یادم میمونه.»✅
◀️ذکری را که خیلی به آن علاقه داشت ذکر اعمال شب جمعه 🌿بود خواندنش را هیچ وقت فراموش نمیکرد، صدایش هنوز در گوشم مانده که برایم میخواند: «یا دٰآئِمَ الفَضلِ عَلی البَرِیـةِ یاباسِطَ الیدَینِ بِالعَطِـیةِ یاصاحِبَ الـمَوٰاهِبِ السَّنِـیةِ صَلِّ عَلیٰ محُـَمَّدٍ وَ الِهِ خَیرِ الوَریٰ سَجِیةً وَ ٱغفِرلَنا یاذَاالعُلیٰ فی هذِهِ العَشِیةِ»✨
بعضی وقتها ازش میپرسیدم: «برای چی این همه آیه و حدیث حفظ میکنی؟»🧐
میگفت: «آیات و احادیث رو براساس موضوعات مختلف حفظ میکنم تا در بحثهای مذهبی طرف مقابلم را توجیه کنم.»🍃🌸🍃
ادامه دارد ..........
http://eitaa.com/mashgheshgh313
✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️
مثل حاج قاسم زندگی کن...
🌺 یک درخواست مهمِ شهید حاج قاسم سلیمانی از همهی مردم ایران
✍شهید حاج قاسم سلیمانی می گفت:《جامعه هم مانند خانواده ی شماست. همانطور که پدر خانواده بچه هایش را با همه ی تفاوت ها دور هم جمع کرده و حفظ می کند ،توی جامعه هم باید باحجاب و بی_حجاب، متدین و غیر متدین را جذب کرد اینکه بگوییم من هستم و بچه های حزب اللهی خودم،این که نمی شود حفظ_انقلاب ....
http://eitaa.com/mashgheshgh313
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️
❤️
🍃
✨
❤️
🍃
✨
❤️
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊
💥💫کتاب : عصمت 💫💥
⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️
☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄
💥✨قسمت : چهل و شش✨💥
◀️همیشه به یاد خدا بود سعی می کرد برای شرکت در مراسم مذهبی🌺 از همهٔ ما جلوتر باشد. ماه رمضان که میآمد، خیلی بیتاب بود تا مراسم احیای💐 چند نفرهای را برگزار کند. میزبان این مراسم عصمت بود. جمعیتی کم در حدود پانزده نفر از دوستانش♦️ را دعوت میکرد؛ آن هم در شبهای جنگ تحمیلی، توی حیاط خانهمان یک زیرانداز میانداخت، همه دور هم مینشستند.
فراموش نمیکنم یک شب، عصمت🌷 دعای جوشن کبیر را با صدایی محزون خواند. آنقدر سوز عجیبی در صدایش بود که همه اشک میریختند خودش هم اشکش😭 سرازیر شده بود. به این ترتیب روح زندگی و امید را در دل ما هم ایجاد میکرد.
◀️وقتی میخواستم برای سحر غذا تدارک ببینم عصمت میگفت: «غذا مهم نیست، مهم این شب زندهداریهاست.»
گاهی وقتها با نان🥖 و پنیر 🧀و چای تازه دم از دوستانش پذیرایی میکرد. به فکر مهیا کردن غذاهای آنچنانی نبود از همه چیز سادهاش را میخواست.👌
◀️روی مسائل معنوی خیلی تکیه میکرد او آخرت را در نظر داشت و به همین دلیل در همهٔ کارهایش خداوند را ناظر به اعمالش میدید.✅
◀️روزهایی که رعب و وحشت در شهر حاکم میشد و زمین زیر پایمان مثل زلزله هر ساعت و هر لحظه تکان😱 میخورد. نور موشکهایی که چشم را کور میکرد و تا چند دقیقه نمیتوانستیم جایی را ببینیم و با صدای غرش❌ انفجارش بی اختیار میدویدیم. ثانیه به ثانیه مرگ را با چشممان🕊 میدیدیم. دلم آرام و قرار نداشت. همیشه منتظر خبر بودم. وقتی گوینده رادیو اعلام میکرد: «توجه! توجه! علامتی را که هم اکنون میشنوید اعلان خطر❌ یا وضعیت قرمز است، مفهوم آن این است که حمله هوایی دشمن انجام خواهد شد. به پناهگاه بروید.»🍃🌸🍃
ادامه دارد ........
http://eitaa.com/mashgheshgh313
✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️