eitaa logo
مشق عشق 💞🌷
122 دنبال‌کننده
787 عکس
287 ویدیو
21 فایل
کانال مشق عشق 🌷 نذر فرهنگی 🌷 نشر روایات و کتب شهدای جلیل القدر🌷 eitaa.com/mashgheshgh313 : لینک کانال منتظر شنیدن نظرات شما عزیزان درباره کانال هستیم @seyedeh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊 💥💫کتاب : عصمت 💫💥 ⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️ ☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄ 💥✨قسمت : چهل و چهار✨💥 ◀️علاقه عصمت هم به این نهاد وصف نشدنی بود؛ در تمام وجودش این شور🌟 را می‌شد احساس کرد. صبح‌ها قبل از همه بیدار می‌شد تا به حوزه بسیج برود، انگار پر 💫و بال می‌گرفت. علاقهٔ خاصی به بسیج داشت. اصلاً من عصمت را در خانه نمی‌دیدم. فعال بود و پرشور. به ‌همراه خواهران🌸 داوطلب بسیجی در بسیاری از صحنه‌ها حضور داشت. در خصوص شرکت او در کارهایی که در راه خدا و برای کمک به خلق‌الله 💐بود، مخالفتی نداشتم و از دل و جان راضی بودم، چون خوب می‌دانستم که عصمت همیشه راه درست را انتخاب می‌کند و این مهم را با دیدن دوستانش✅ بیشتر متوجه می‌شدم و می‌فهمیدم که دخترم دارای چه خصوصیات و علایقی است. تدفین و خاکسپاری شهدا 🌷و دیدار با خانواده‌های این عزیزان از جمله فعالیت‌های عصمت بود. کارش این شده بود که هر روز می‌رفت گلزار شهیدآباد🌷 منتظر می‌ماند تا اجساد شهدا را برای غسل و تدفین بیاورند. وقتی از تشییع شهدا 🌷برمی‌گشت به من می‌گفت: «مادر! هر وقت می‌خواستی بری شهید‌آباد، درسته که برای زیارت شهید🌷 می‌ری؛ اما باید به قطره قطرة اشک😭 چشم‌های مادر یه شهید خیره بشی و از نزدیک صبوری خانواده‌اش رو ببینی و بنشینی کنارشون. توی این چهره‌ها رازهای زیادی وجود داره!👌 ما باید اونا رو الگوی خودمون قرار بدیم و براشون تسلی خاطر باشیم.» ◀️در اردوهای جهادی شرکت می‌کرد. صبح زود با جمعی از دوستانش، سوار اتوبوس 🚎می‌شدند و می‌رفتند به نقاط محروم و روستاهای اطراف شهر. در آنجا اهداف انقلابی را تبلیغ 🔅می‌کردند. هم تدریس قرآن داشتند و هم به روستاییان برای جمع‌آوری محصولات از زمین‌های کشاورزی کمک می‌کردند.⭕️ می‌گفت: «ساده زیستی این زن‌ها و دختر‌های عشایر رو که می‌بینم حظ می‌کنم. گاهی وقت‌ها چای☕️ رو روی خاکستر چوب‌ها دم می‌کنند. نان تازه و پنیر محلی🥛 میارن، سفره می‌اندازند توی دشت، لذت می‌برم از زندگی‌هاشون صبحانه‌ای که در کنارشان می‌خورم هیچ‌ کجا طعم و مز‌ه‌اش رو نداره خیلی به ما احترام می‌ذارن».🍃🌸🍃 ادامه دارد ......... http://eitaa.com/mashgheshgh313 ✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️
در رمضان خوانده ایم یا علی و یا عظیم ای همه امید ما یا صمد و یا کریم مهدی فاطمه کجاست؟😔 یار به ما باز رسان بعد امام زمان(عج)فدایی رهبریم😊 http://eitaa.com/mashgheshgh313 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنجم رمضان سالروز ولادت حضرت قاسم ابن الحسن مبارک خورشید فروغ چشم صائم آمد آڹ مــاه تــمام آڸ هــاشـم آمد تبریک که در پنجم ماه رمضاڹ میلاد عزیز نجمه ، "قاسم" آمد السلام علیک یا ابن الکریم،یا قاسم‌بن‌الحسن تا شیرینی اسم تو هست روز پنجم ضعفی ندارد..! تولدت مبارک قاسم‌بن‌الحسن :) یامهدی🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 http://eitaa.com/mashgheshgh313 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 💕💝هوالعشــــــــــق 💕💝 عاشقانه_های_شهدا_و_همسرانشان همسر سردار : وقتی این مرد بزرگ از جبهه به خانه می آمد آن قدر کار کرده بود که شده بود یک پوست و استخوان و حتی روزها گرسنگی کشیده بود، جاده ها و بیابانها را برای شناسایی پشت سر گذاشته بود، اما در خانه اثری از این خستگی بروز نمی داد. می نشست و به من می گفت در این چند روزی که نبودم چه کار کرده ای، چه کتابی خوانده ای و همان حرفهایی که یک زن در نهایت به دنبالش هست. من واقعاً احساس خوشبختی می کردم. 🌹 شادی_روح_شهدا_صلوات 🌹 http://eitaa.com/mashgheshgh313 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊 💥💫کتاب : عصمت 💫💥 ⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️ ☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄ 💥✨قسمت : چهل و پنج✨💥 ◀️برای آموزش نظامی مردم جهت مقابله با رژیم بعث عراق حضوری فعال داشت.✔️ عصرها هم که به خانه برمی‌گشت، اگر غذایی از ظهر 🌝مانده بود، آن را گرم می‌کرد و می‌خورد. اگر غذایی هم در خانه نبود، اعتراضی نمی‌کرد. مانده بودم چرا همیشه قانع است.🥀 ◀️از کودکی به نماز خواندن علاقه داشت. خلوص و تواضع و حضور قلبی❤️ که در نماز خواندنش موج می‌زد، نشان از اعتقادی داشت که با آن بزرگ شده بود. ◀️با دوستانش در نماز جماعت مساجد و همچنین نماز جمعه شرکت می‌کرد. شب‌ها 🌙قبل از سحر بیدار بود و مشغول نماز شب‌ می‌شد. دوست نداشت کسی متوجه بشود. سعی می‌کرد نماز شبش مخفیانه باشد.✨ به خواندن دعای کمیل مقید بود. دعاها و زیارت‌های مفاتیح را مو به مو از روی کتابی که پدرش به او هدیه🌺 داده بود می‌خواند و حفظ می‌کرد. آیات قرآن را هم همین‌طور. ◀️پشت سر هم آیه‌های قرآن و اذکار و احادیث و دعاها را با صدایی محزون✳️ زمزمه می‌کرد؛ چه در حالت بیداری، چه در موقع خوابیدن و یا در انجام کارهای خانه مثل ظرف شستن و... . همیشه آیهٔ مِن المؤمنینَ رِجال🔆ٌ را تکرار می‌کرد. یک روز از کنارم رد شد و این آیه را می‌خواند، گفتم: «عصمت چرا🤔 این آیه رو این‌قدر تکرار می‌کنی؟» نگاه معنی داری کرد وگفت: «من عاشق🌺 این آیه‌ام.» گفتم: «می‌شه دوباره بخونیش؟» بسم‌الله کرد و با حالت خاصی گفت: «مِنَ المؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عهَدُوا الله عَلَیهِ فَمِنهُم مَّن قَضَیٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مِّن ینتَظِرُ وَ ما بَدِّلُوا تَبدِیلاً»❤️ بعد قرآن را از سر طاقچه آورد و معنی‌آیه را برایم خواند و گفت: «این آیهٔ 23 سورة احزاب بود.» گفتم: «یادم می‌مونه.»✅ ◀️ذکری را که خیلی به آن علاقه داشت ذکر اعمال شب جمعه 🌿بود خواندنش را هیچ‌ وقت فراموش نمی‌کرد، صدایش هنوز در گوشم مانده که برایم می‌خواند: «یا دٰآئِمَ الفَضلِ عَلی البَرِیـةِ یاباسِطَ الیدَینِ بِالعَطِـیةِ یاصاحِبَ الـمَوٰاهِبِ السَّنِـیةِ صَلِّ عَلیٰ محُـَمَّدٍ وَ الِهِ خَیرِ الوَریٰ سَجِیةً وَ ٱغفِرلَنا یاذَاالعُلیٰ فی هذِهِ العَشِیةِ»✨ بعضی وقت‌ها ازش می‌پرسیدم: «برای چی این همه آیه و حدیث حفظ می‌کنی؟»🧐 می‌گفت: «آیات و احادیث‌ رو براساس موضوعات‌ مختلف حفظ می‌کنم تا در بحث‌های مذهبی طرف مقابلم را توجیه کنم.»🍃🌸🍃 ادامه دارد .......... http://eitaa.com/mashgheshgh313 ✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️
مثل حاج قاسم زندگی کن... 🌺 یک درخواست مهمِ شهید حاج قاسم سلیمانی از همه‌ی مردم ایران ✍شهید حاج قاسم سلیمانی می گفت:《جامعه هم مانند خانواده ی شماست. همانطور که پدر خانواده بچه هایش را با همه ی تفاوت ها دور هم جمع کرده و حفظ می کند ،توی جامعه هم باید باحجاب و بی_حجاب، متدین و غیر متدین را جذب کرد اینکه بگوییم من هستم و بچه های حزب اللهی خودم،این که نمی شود حفظ_انقلاب .... http://eitaa.com/mashgheshgh313 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊 💥💫کتاب : عصمت 💫💥 ⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️ ☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄ 💥✨قسمت : چهل و شش✨💥 ◀️همیشه به یاد خدا بود سعی می کرد برای شرکت در مراسم مذهبی🌺 از همهٔ ما جلوتر باشد. ماه رمضان که می‌آمد، خیلی بی‌تاب بود تا مراسم احیای💐 چند نفره‌ای را برگزار کند. میزبان این مراسم عصمت بود. جمعیتی کم در حدود پانزده نفر از دوستانش♦️ را دعوت می‌کرد؛ آن ‌هم در شب‌های جنگ تحمیلی، توی حیاط خانه‌مان یک زیرانداز می‌انداخت، همه دور هم می‌نشستند. فراموش نمی‌کنم یک شب، عصمت🌷 دعای جوشن کبیر را با صدایی محزون ‌خواند. آن‌قدر سوز عجیبی در صدایش بود که همه اشک می‌ریختند خودش هم اشکش😭 سرازیر شده بود. به این ترتیب روح زندگی و امید را در دل‌ ما هم ایجاد می‌کرد. ◀️وقتی می‌خواستم برای سحر غذا تدارک ببینم عصمت می‌گفت: «غذا مهم نیست، مهم این شب زنده‌داری‌هاست.» گاهی وقت‌ها با نان🥖 و پنیر 🧀و چای تازه دم از دوستانش پذیرایی می‌کرد. به فکر مهیا کردن غذاهای آن‌چنانی نبود از همه چیز ساده‌اش را می‌خواست.👌 ◀️روی مسائل معنوی خیلی تکیه می‌کرد او آخرت را در نظر داشت و به ‌همین دلیل در همهٔ کارهایش خداوند را ناظر به اعمالش می‌دید.✅ ◀️روزهایی که رعب و وحشت در شهر حاکم می‌شد و زمین زیر پایمان مثل زلزله هر ساعت و هر لحظه تکان😱 می‌خورد. نور موشک‌هایی که چشم‌ را کور می‌کرد و تا چند دقیقه نمی‌توانستیم جایی را ببینیم و با صدای غرش❌ انفجارش بی اختیار می‌دویدیم. ثانیه به ثانیه مرگ را با چشممان🕊 می‌دیدیم. دلم آرام و قرار نداشت. همیشه منتظر خبر بودم. وقتی گوینده رادیو اعلام می‌کرد: «توجه! توجه! علامتی را که هم اکنون می‌شنوید اعلان خطر❌ یا وضعیت قرمز است، مفهوم آن این است که حمله هوایی دشمن انجام خواهد شد. به پناهگاه بروید.»🍃🌸🍃 ادامه دارد ........ http://eitaa.com/mashgheshgh313 ✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️